گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح خاقان اعظم عمادالدین پیروزشاه

ای زمان شهریاری روزگارت
تا قیامت شهریاری باد کارت
ای ترا پیروزی و شاهی مسلم
باد ببر پیروزی و شاهی قرارت
ای به جایی کاسمان منت پذیرد
گر دهی جایش کجا اندر جوارت
هرکجا رای تو شد راضی به کاری
جنبش گردون طفیل اختیارست
هر کجا عزم تو شد جنبان به فتحی
بر سر ره نصرت اندر انتظارت
خندهٔ خنجر ز فتح بی‌قیاست
نالهٔ دریا ز بذل بی‌شمارت
داغ طاعت بر سرین تا وحش و طیرت
مهر بیعت بر زبان تا مور و مارت
در مقام سمع و طاعت هر دو یکسان
شیر شادروان و شیر مرغزارت
حق و باطل را که پیدا کرد و پنهان
حزم پنهان و نفاذ آشکارت
دی و فردا را به هم پیش تو آرد
بر در امروز امر کامکارت
هر مرادی کاسمان در جیب دارد
بازیابی گر بجویی در کنارت
نقش مقدوری نیارد بست گردون
جز به استصواب رای هوشیارت
بر در کس عنکبوت جور هرگز
کی تند تا عدل باشد یار غارت
پردهٔ شب درگهت را پرده گشتی
گر اجازت یافتی از پرده‌دارت
بارهٔ در هم نیارد کرد گیتی
ثابت ارکان‌تر ز حزم استوارت
افعی پیچان نشد در صف هیجا
تیز دندان‌تر ز رمح خصم خوارت
از دل خارا نیامد هیچ آتش
فتنه‌سوزی را چو تیغ آبدارت
گنج را لاغر کند بذل سمینت
ملک را فربه کند کلک نزارت
کلک از دریا کمال خویش یابد
داند این معنی دل دریا عیارت
لازم دست چو دریای تو زان شد
کلک آبستن به در شاهوارت
تابش خورشید نتواند گرفتن
کشوری از ملک و جاه بی‌کنارت
چاوش اوهام نتواند رسیدن
تا کجا تا آخر صف روز بارت
در درون پره افتد از برون نی
شیرو و گاو آسمان روز شکارت
شهریارا بخت یارت باد نی نی
آنکه او یاری ندارد باد یارت
روز هیجا کاسمان سیارگان را
در تتق یابد ز گرد کارزارت
رخنه در کوه افکند که؟ کر و فرت
لرزه بر چرخ افکند چه؟ گیرودارت
بر فلک دوزد به طنازی در آن دم
حکم بدرابیلک گردون گذارت
در عدد افزون نماید در عمل نی
گاه کوشش ده سوار و صد سوارت
هر سوار از لشکر دشمن دو گردد
نز مدد از خنجر چون ذوالفقارت
جوف دوزخ پر کند قهرت به یک دم
گر جدا افتد ز عفو بردبارت
سایه از قهر تو گر آگاه گردد
بگسلد حایل ز خصم خاکسارت
جمع گردد جزو جزوش بار دیگر
کشته‌ای را کاید اندر زینهارت
پشته چون هامون کند هامون چو پشته
پویه و جولان ز رخش راهوارت
بسکه بر سیمرغ و رستم بذله گفتی
گر بدیدی در مصاف اسفندیارت
خسروا اینگونه شعر از بنده یابی
هم تو دانی ای سخندانی شعارت
شاخ دانش مثل تو طوطی ندارد
می‌نگویم ای چو طوطی صدهزارت
گرچه از این بنده یادت می‌نیاید
باد صد دیوان سخن زو یادگارت
تا دوام روزگار از دور باشد
دور دولت باد دایم روزگارت
گشته هر امروزت از دی ملکت افزون
باد چون امروز و دی امسال و پارت
اصل ماتم تیغ هندی در یمینت
اصل شادی جام باده بر یسارت
ای قوی بازو به حفظ دولت و دین
حرز بازو باد حفظ کردگارت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای زمان شهریاری روزگارت
تا قیامت شهریاری باد کارت
هوش مصنوعی: ای زمان، تو همیشه باید پادشاهی کنی و حکمرانی تو تا همیشه برقرار باشد.
ای ترا پیروزی و شاهی مسلم
باد ببر پیروزی و شاهی قرارت
هوش مصنوعی: ای کیفر بر پیروزی و سلطنتت باد، تو با پیروزی و سلطنت، در جایگاه خود مستحکم شو.
ای به جایی کاسمان منت پذیرد
گر دهی جایش کجا اندر جوارت
هوش مصنوعی: ای کسی که منزلت را به خوبی می‌پذیری، اگر جایی برای من قرار دهی، آن مکان در کجای تو هست؟
هرکجا رای تو شد راضی به کاری
جنبش گردون طفیل اختیارست
هوش مصنوعی: هرجا که نظر و خواست تو به چیزی معطوف شود، آن کار با حرکت قضا و قدر همراه خواهد بود.
هر کجا عزم تو شد جنبان به فتحی
بر سر ره نصرت اندر انتظارت
هوش مصنوعی: هر جا که اراده‌ات بر پیروزی باشد، در آن مسیر، یاری و نصرت در انتظار توست.
خندهٔ خنجر ز فتح بی‌قیاست
نالهٔ دریا ز بذل بی‌شمارت
هوش مصنوعی: خندهٔ خنجر به معنای پیروزی قابل اندازه‌گیری نیست، همان‌طور که نالهٔ دریا به خاطر بخشش و فداکاری شما قابل شمارش نیست.
داغ طاعت بر سرین تا وحش و طیرت
مهر بیعت بر زبان تا مور و مارت
هوش مصنوعی: پیام این بیت به این معناست که بر تن انسان، نشانه‌های عبادت و پیروی از خداوند باید نمایان باشد، به گونه‌ای که حتی وحش و پرندگان نیز احساس کنند. همچنین، کلام انسان باید پر از عشق و همکاری باشد، به گونه‌ای که حتی کوچک‌ترین موجودات مثل مور و مار نیز این احساس را درک کنند.
در مقام سمع و طاعت هر دو یکسان
شیر شادروان و شیر مرغزارت
هوش مصنوعی: در زمینه شنیدن و اطاعت، شیر شادروان و شیر مرغزار هیچ تفاوتی ندارند و هر دو در این امر یکسان هستند.
حق و باطل را که پیدا کرد و پنهان
حزم پنهان و نفاذ آشکارت
هوش مصنوعی: سزا و ناحق را که شناسایی کرد و در دل، احتیاط و در عمل، تاثیرگذاری خود را نشان داد.
دی و فردا را به هم پیش تو آرد
بر در امروز امر کامکارت
هوش مصنوعی: امروز می‌تواند دیروز و فردا را به در خانه‌ات بیاورد و کارهای تو را به انجام برساند.
هر مرادی کاسمان در جیب دارد
بازیابی گر بجویی در کنارت
هوش مصنوعی: هر آرزویی که در دست خداوند است، اگر به دنبال آن بگردی، در کنار خودت می‌توانی پیدا کنی.
نقش مقدوری نیارد بست گردون
جز به استصواب رای هوشیارت
هوش مصنوعی: هیچ چیز در جهان به جز با تأیید و نظر خردمندانه تو شکل نمی‌گیرد.
بر در کس عنکبوت جور هرگز
کی تند تا عدل باشد یار غارت
هوش مصنوعی: در برابر ظلم و بی‌عدالتی، کسی نباید اجازه دهد که خدایان ناکارآمد و فاسد بر او تسلط پیدا کنند، زیرا تنها با وجود عدالت می‌توان از غارت و ستم در امان ماند.
پردهٔ شب درگهت را پرده گشتی
گر اجازت یافتی از پرده‌دارت
هوش مصنوعی: اگر اجازه می‌داشتی، پرده شب را کنار می‌زدی و به سراغت می‌رفتم، مثل کسی که به حضور محبوب خود می‌رسد.
بارهٔ در هم نیارد کرد گیتی
ثابت ارکان‌تر ز حزم استوارت
هوش مصنوعی: دنیا به اندازه‌ای که محکم و استوار است، از عزم و ارادهٔ تو ثابت‌تر نخواهد بود.
افعی پیچان نشد در صف هیجا
تیز دندان‌تر ز رمح خصم خوارت
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر کشیده شده که افعی (مار) نمی‌تواند در صف جنگ به راحتی حرکت کند و در مواجهه با دشمنی که دندان‌های تیزتری دارد، شکست می‌خورد. این موضوع نشان دهنده ناامیدی و ضعف در مقابل حریف است.
از دل خارا نیامد هیچ آتش
فتنه‌سوزی را چو تیغ آبدارت
هوش مصنوعی: آتش فتنه و مشکل ناشی از دل سنگی برنمی‌خیزد، همانند تیغی که همیشه تیز و بران باقی می‌ماند.
گنج را لاغر کند بذل سمینت
ملک را فربه کند کلک نزارت
هوش مصنوعی: بذل و بخشش ثروت باعث لاغر شدن خزانه می‌شود، اما قدرت و ساماندهی به کشور، آن را به شکوفایی می‌رساند.
کلک از دریا کمال خویش یابد
داند این معنی دل دریا عیارت
هوش مصنوعی: گوشه‌های خلاقیت و هنری از عمق دریا به کمال می‌رسند و این حقیقت را دل سرشار از احساس می‌شناسد.
لازم دست چو دریای تو زان شد
کلک آبستن به در شاهوارت
هوش مصنوعی: دست من مانند دریای تو شده است و قلم من آماده تولید آثار درخشان به خاطر توست.
تابش خورشید نتواند گرفتن
کشوری از ملک و جاه بی‌کنارت
هوش مصنوعی: تابش خورشید نمی‌تواند کشوری را از سلطنت و قدرت تو جدا کند.
چاوش اوهام نتواند رسیدن
تا کجا تا آخر صف روز بارت
هوش مصنوعی: نمی‌توانم به افکار و خیالات خودم برسید و هیچ‌گاه نتوانم تا آخرین لحظه روز خود را درک کنم.
در درون پره افتد از برون نی
شیرو و گاو آسمان روز شکارت
هوش مصنوعی: در دل طبیعت، از جهان بیرون صدای شیر و گاو به گوش می‌رسد و روزی را به یاد می‌آورد که در آن شکار را تجربه کرده‌ای.
شهریارا بخت یارت باد نی نی
آنکه او یاری ندارد باد یارت
هوش مصنوعی: ای شهریار، امیدوارم به اقبال خوب دچار شوی؛ ولی کسی که یاری ندارد، امیدش را از دست ندهد.
روز هیجا کاسمان سیارگان را
در تتق یابد ز گرد کارزارت
هوش مصنوعی: در روزی که آسمان، سیاره‌ها را در حرکت خود به نمایش می‌گذارد، به دلیل زحمت‌های تو، نام تو در میان آنها به چشم می‌خورد.
رخنه در کوه افکند که؟ کر و فرت
لرزه بر چرخ افکند چه؟ گیرودارت
هوش مصنوعی: به طور ساده، این بیت به ما می‌گوید که فردی با قدرت و توانایی خود، اثر و تأثیری عمیق بر محیط اطرافش گذاشته است. او توانسته است در سختی‌های بزرگ نفوذ کند و به تبع آن، تغییرات مهمی در جهان به وجود آورد. همانطور که زمین‌لرزه موجب تکان و دگرگونی می‌شود، او نیز باعث ایجاد تحولات شگرف و احساسات عمیق در دیگران شده است.
بر فلک دوزد به طنازی در آن دم
حکم بدرابیلک گردون گذارت
هوش مصنوعی: در آسمان، در حین شوخی و بازی، مانند ستاره‌ای درخشان، موقعیتی ویژه و ارزشمند را به دست می‌آوری.
در عدد افزون نماید در عمل نی
گاه کوشش ده سوار و صد سوارت
هوش مصنوعی: در این جمله اشاره شده که عدد و ارقام در عمل تأثیرگذارند و به دنبال آن، تلاش و کوشش در انجام کارها بسیار مهم است. همچنین، تأکید شده که اگر یک نفر تلاش کند می‌تواند به اندازه یکصد نفر اثرگذار باشد.
هر سوار از لشکر دشمن دو گردد
نز مدد از خنجر چون ذوالفقارت
هوش مصنوعی: هر سربازی از لشکر دشمن، با کمک خنجر چون ذوالفقار، به دو قسمت تبدیل می‌شود.
جوف دوزخ پر کند قهرت به یک دم
گر جدا افتد ز عفو بردبارت
هوش مصنوعی: اگر خشم تو به یک لحظه بروز کند، دوزخ را پر می‌کند، حتی اگر عفوی که از صبر تو نشأت می‌گیرد، از تو دور شود.
سایه از قهر تو گر آگاه گردد
بگسلد حایل ز خصم خاکسارت
هوش مصنوعی: اگر سایه‌ات از خشم تو باخبر شود، ارتباطش را با دشمنان تو قطع خواهد کرد و به سمت تو خواهد آمد.
جمع گردد جزو جزوش بار دیگر
کشته‌ای را کاید اندر زینهارت
هوش مصنوعی: گروه‌ گروه جمع شوند و دوباره به هم نزدیک شوند، کسی که در زنجیره تو کشته شده است.
پشته چون هامون کند هامون چو پشته
پویه و جولان ز رخش راهوارت
هوش مصنوعی: وقتی که دریا آرام می‌گیرد، مانند خاکی که زیر باران نرم شده است، و هنگامی که دریا مواج می‌شود، مانند کوهی است که از صخره‌هایش سر کشیده است. در این حال، اسب زیبا و سرزنده‌ات در جاده‌ها به سرعت می‌تازد و خود را به جلو می‌راند.
بسکه بر سیمرغ و رستم بذله گفتی
گر بدیدی در مصاف اسفندیارت
هوش مصنوعی: اگر تو در میدان نبرد اسفندیار را می‌دیدی، دیگر از شوخی‌های خود درباره سیمرغ و رستم نمی‌گفتی.
خسروا اینگونه شعر از بنده یابی
هم تو دانی ای سخندانی شعارت
هوش مصنوعی: ای کسی که به او سخنوری را می‌آموزی، می‌دانی که من هم در این شعر به تو احترام می‌گذارم و خود را در برابر تو می‌شناسم.
شاخ دانش مثل تو طوطی ندارد
می‌نگویم ای چو طوطی صدهزارت
هوش مصنوعی: درخت دانش به اندازه‌ی تو پرثمر و بارور نیست. ما نمی‌گوییم که تو فقط یک طوطی هستی که هزار بار یک جمله را تکرار می‌کند.
گرچه از این بنده یادت می‌نیاید
باد صد دیوان سخن زو یادگارت
هوش مصنوعی: هرچند تو هیچ یاد و نشانی از من نداری، اما من با این وجود، صدها شعر و دیوان به یاد تو دارم.
تا دوام روزگار از دور باشد
دور دولت باد دایم روزگارت
هوش مصنوعی: تا زمانی که روزگار ادامه دارد، دوری و جدایی از قدرت و حکومت برای تو همیشگی باشد.
گشته هر امروزت از دی ملکت افزون
باد چون امروز و دی امسال و پارت
هوش مصنوعی: امروزت از دی‌روز نیز بیشتر و بهتر باشد، به‌طوری‌که هر روز و سال جدید نسبت به گذشته‌اش پیشرفت کند.
اصل ماتم تیغ هندی در یمینت
اصل شادی جام باده بر یسارت
هوش مصنوعی: تراژدی و غم به وسیله‌ی تیغ هندی در دست راست توست، در حالی که شادی و خوشحالی در قالب جام باده بر دست چپ تو جاری است.
ای قوی بازو به حفظ دولت و دین
حرز بازو باد حفظ کردگارت
هوش مصنوعی: ای کسی که قدرت و نیرویی در دفاع از دولت و دین داری، امیدوارم که کمک‌کننده‌ات تو را حفظ کند.

حاشیه ها

1400/04/21 17:07
امیرحسین سدهی

باد ببر پیروزی و شاهی قرارت- اصلاح گردد

باد بر پیروزی و شاهی قرارت