قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۱ - مدح صدر تاجالدین ابراهیم
اختیار ملوک هفت اقلیم
تاج دین خدای ابراهیم
باز بر تخت بخت کرد مقام
باز در صدر ملک گشت مقیم
کرد خالی شهاب کلکش باز
فلک ملک را ز دیو رجیم
صدر ملکش فلک مسلم کرد
تا جهانی بدو کند تسلیم
زود کز عدل او صبا و دبور
به مشام فلک برند نسیم
آنکه قدرش رفیع و رای منیر
وانکه شبهش عزیز و مثل عدیم
نه سؤالش در انتقام درشت
نه جوابش در احترام سقیم
جودش ار والی جهان گردد
ابر نیسان شود هوای عقیم
سهمش ار بانگ بر زمانه زند
خون شود ژالهٔ سحاب از بیم
گر سموم سیاستش بوزد
تشنه میرد در آب ماهی شیم
ور نسیم عنایتش بجهد
روح یابد ازو عظام رمیم
عقل خواندش حکیم بازش گفت
حکمت صرف خوانمش نه حکیم
دهر گفتش کریم بازش گفت
کرم محض گویمش نه کریم
کلک او داد نفس انسی را
آنچه معلوم کس نشد تعلیم
ذهن او داد عقل کلی را
آنچه مفهوم کس نشد تفهیم
درگذر از طلایهٔ عزمش
کوه دریا بود به عبره سلیم
با وقار و سیاستش در ملک
آب و آتش بود حرون و حلیم
ای به رایت بر آفتاب مزید
وی به قدرت بر آسمان تقدیم
خردی در کفایت و دانش
فلکی در جلالت و تعظیم
کوه با حلم تو خفیف و لطیف
روح با لطف تو کثیف و جسیم
نه به وجود اندرت عطای رکیک
نه به طبع اندرت خطال ذمیم
بر بقای تو کند تیغ اجل
با کمال تو خرد عرش عظیم
حرم عدل تو چنان ایمن
که جهان را ز فتنه گشت حریم
وعدهٔ فضل تو چنان صادق
که فلک را به وعده خوانده لئیم
همتت برتر از حدوث و قدم
فکرتت آگه از حدیث و قدیم
نفست وارث دعای مسیح
قلمت نایب عصای کلیم
نوک کلک تو بحر مسجور است
واندرو صد هزار در یتیم
لوح ذهن تو لوح محفوظست
واندرو سعد و نحس هفت اقلیم
جز به انگشت ذهن و فطنت تو
نشود نقطه قابل تقسیم
هرچه معلوم تو فرود تواند
کیست برتر ز تو خدای علیم
ابر را گر کف تو مایه دهد
بشکند پنجهٔ چنار از سیم
معدهٔ آز را به وقت سال
نعمتت امتلا دهد ز نعیم
جان بدخواه تو به روز اجل
عنف تو سرنگون کشد به جحیم
آب رفق تو شد شراب طهور
آتش کین تو عذاب الیم
تیغ کینت نغوذبالله ازو
روح را چون بدن زند به دو نیم
تا که از روی وضع نقش کنند
شین پس از سین و حا فرود از جیم
پشت خصمت چو جیم باد و جهان
بر دلش تنگتر ز حلقهٔ میم
دولتت را کمال باد قرین
مدتت را زمانه باد ندیم
کوس تو بر فلک رسیده و باز
طبل خصمت بمانده زیر گلیم
اختیارات تو چنان مسعود
که تولا بدو کند تقویم
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰ - مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی: آفرین باد بر چو تو مخدومقصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۲ - در مدح ابوالفتح طاهربن مظفر وزیر: به حکم دعوی زیج و گواهی تقویم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اختیار ملوک هفت اقلیم
تاج دین خدای ابراهیم
هوش مصنوعی: قدرت و فرمانروایی پادشاهان هفت سرزمین به دست دین و اعتقاد به خدای ابراهیم است.
باز بر تخت بخت کرد مقام
باز در صدر ملک گشت مقیم
هوش مصنوعی: او دوباره بر جایگاه بخت نشسته است و در رأس سلطنت به ثبات رسیده است.
کرد خالی شهاب کلکش باز
فلک ملک را ز دیو رجیم
هوش مصنوعی: شهاب درخشان به خاطر پاکیاش، فلک را از قدرت شیطان دور کرد.
صدر ملکش فلک مسلم کرد
تا جهانی بدو کند تسلیم
هوش مصنوعی: سرزمینش به وسیله آسمان خاص و ویژهای گردید تا جهانیان به او تسلیم شوند.
زود کز عدل او صبا و دبور
به مشام فلک برند نسیم
هوش مصنوعی: نسیم خوشی که از طرف پروردگار میوزد، بستر آرامش و صفا را برای آسمان فراهم میکند.
آنکه قدرش رفیع و رای منیر
وانکه شبهش عزیز و مثل عدیم
هوش مصنوعی: کسی که جایگاهش بلند و فکرش روشن است و کسی که مانندش با ارزش و بینظیر است.
نه سؤالش در انتقام درشت
نه جوابش در احترام سقیم
هوش مصنوعی: نه سوال او درباره انتقام خشن است و نه پاسخ او درباره احترام بیمارگونه.
جودش ار والی جهان گردد
ابر نیسان شود هوای عقیم
هوش مصنوعی: اگر بخشندگی او، حاکم بر جهان شود، مثل باران بهاری، زمین غیرحاصل خالی از محصول خواهد ماند.
سهمش ار بانگ بر زمانه زند
خون شود ژالهٔ سحاب از بیم
هوش مصنوعی: اگر او فریاد برآورد، آسمان به لرزه درمیآید و به خاطر ترس، قطرات باران مانند اشک میریزند.
گر سموم سیاستش بوزد
تشنه میرد در آب ماهی شیم
هوش مصنوعی: اگر تأثیرات منفی سیاست بر زندگی افراد بوزد، حتی تشنهترین انسانها نیز در حضور آب، همچنان خواهند مرد، مانند ماهی که در آب است.
ور نسیم عنایتش بجهد
روح یابد ازو عظام رمیم
هوش مصنوعی: اگر نسیم لطف و محبت او وزیده شود، روح از میان استخوانهای پوسیده و فرسوده نیز زنده میشود.
عقل خواندش حکیم بازش گفت
حکمت صرف خوانمش نه حکیم
هوش مصنوعی: فردی که دارای عقل و دانش است، خود را حکیم مینامد، اما کسی دیگر در پاسخ به او میگوید که من او را حکمت صرف میدانم و نه حکیمی که فقط به علم و دانشش تکیه کند.
دهر گفتش کریم بازش گفت
کرم محض گویمش نه کریم
هوش مصنوعی: دنیا به او گفت که تو کریم هستی، اما او پاسخ داد که من فقط کرم محض هستم و نمیتوانم بگویم کریم.
کلک او داد نفس انسی را
آنچه معلوم کس نشد تعلیم
هوش مصنوعی: نقش و هنرش به نفس انسانی روح و زندگی میبخشد، به گونهای که آنچه ممکن است برای دیگران قابل فهم نباشد، به آنها آموزش میدهد.
ذهن او داد عقل کلی را
آنچه مفهوم کس نشد تفهیم
هوش مصنوعی: ذهن او مفهومها و اندیشههای عمیق را به گونهای دریافت و منتقل میکند که برای دیگران قابل فهم نیست.
درگذر از طلایهٔ عزمش
کوه دریا بود به عبره سلیم
هوش مصنوعی: اگر از اراده و عزم راسخ او عبور کنی، متوجه خواهی شد که مانند کوه و دریا است و آرامش و سادگی را در خود دارد.
با وقار و سیاستش در ملک
آب و آتش بود حرون و حلیم
هوش مصنوعی: با وقار و تدبیرش، در سرزمینش با قدرت و عقل، مانند آب و آتش عمل میکرد و همزمان مهربان و بردبار بود.
ای به رایت بر آفتاب مزید
وی به قدرت بر آسمان تقدیم
هوش مصنوعی: تو که همچون پرچمی نورانی بر فراز آفتاب قرار داری، و به واسطه قدرتت بر آسمانها ارج و مقام داری، سپاسگزارم.
خردی در کفایت و دانش
فلکی در جلالت و تعظیم
هوش مصنوعی: در اینجا به نظم و دانش، توانمندی و اعتبار اشاره شده است. فردی که هم از نظر عقل و خرد در سطح بالایی قرار دارد و هم از نظر علم و دانش در جلال و عظمت است، جایگاه والایی دارد.
کوه با حلم تو خفیف و لطیف
روح با لطف تو کثیف و جسیم
هوش مصنوعی: کوه به خاطر صبر و بردباری تو کوچک و نرم شده است و روح به واسطه مهربانی تو بزرگ و سنگین به نظر میرسد.
نه به وجود اندرت عطای رکیک
نه به طبع اندرت خطال ذمیم
هوش مصنوعی: وجود تو نه چیزی ناچیز است و نه طبیعت تو دارای صفتهای ناپسند و زشت.
بر بقای تو کند تیغ اجل
با کمال تو خرد عرش عظیم
هوش مصنوعی: تمام قدرت موت در برابر بزرگترین کمالات تو ناتوان است.
حرم عدل تو چنان ایمن
که جهان را ز فتنه گشت حریم
هوش مصنوعی: حرم عدل تو به قدري امن است که جهان از هرگونه آشوب و فتنه دور شده است.
وعدهٔ فضل تو چنان صادق
که فلک را به وعده خوانده لئیم
هوش مصنوعی: وعدهی نیکی تو به قدری راستین است که آسمان نیز به وعده دادن تو بسنده کرده است.
همتت برتر از حدوث و قدم
فکرتت آگه از حدیث و قدیم
هوش مصنوعی: عزم و ارادهات از زمان و مکان فراتر است و اندیشهات به خوبی از داستانها و گذشته آگاه است.
نفست وارث دعای مسیح
قلمت نایب عصای کلیم
هوش مصنوعی: روح تو به دعای عیسی شبیه است و قلم تو مانند عصای موسی قدرت دارد.
نوک کلک تو بحر مسجور است
واندرو صد هزار در یتیم
هوش مصنوعی: نوک انگشت تو دریا را به حرکت درآورده و در آن صد هزار یتیم وجود دارد.
لوح ذهن تو لوح محفوظست
واندرو سعد و نحس هفت اقلیم
هوش مصنوعی: ذهن تو مانند لوحی محفوظ است که در آن سرنوشت خوب و بد هفت اقلیم ثبت شده است.
جز به انگشت ذهن و فطنت تو
نشود نقطه قابل تقسیم
هوش مصنوعی: جز با قدرت تفکر و هوشمندی تو، هیچ نقطهای قابل تقسیم نیست.
هرچه معلوم تو فرود تواند
کیست برتر ز تو خدای علیم
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای تو مشخص است، آیا کسی بالاتر از تو وجود دارد که دانا باشد؟
ابر را گر کف تو مایه دهد
بشکند پنجهٔ چنار از سیم
هوش مصنوعی: اگر ابر، مایهی قدرت تو باشد، میتواند حتی تنهی چنار را از جای خود بکند.
معدهٔ آز را به وقت سال
نعمتت امتلا دهد ز نعیم
هوش مصنوعی: دل حریص انسان در زمان وفور نعمت، با خوشی و فراوانی پر میشود و لذت میبرد.
جان بدخواه تو به روز اجل
عنف تو سرنگون کشد به جحیم
هوش مصنوعی: اگر کسی در زمان مرگ به تو بدخواهی کند، روح او به عذابی سخت دچار میشود و به جهنم خواهد رفت.
آب رفق تو شد شراب طهور
آتش کین تو عذاب الیم
هوش مصنوعی: دوستی و محبت تو مانند آب پاک و زلال است، اما اندوه کینهات به مانند آتش، درد و عذابی سخت به همراه دارد.
تیغ کینت نغوذبالله ازو
روح را چون بدن زند به دو نیم
هوش مصنوعی: تیغ کینهات، خدا نکند، روح را به اندازۀ بدن میزند و آن را به دو نیم میکند.
تا که از روی وضع نقش کنند
شین پس از سین و حا فرود از جیم
هوش مصنوعی: آنگاه که شین را بر اساس ویژگیهایش از سین و حا پایینتر قرار دهند و جیم را نیز در آن مقام مشخص کنند.
پشت خصمت چو جیم باد و جهان
بر دلش تنگتر ز حلقهٔ میم
هوش مصنوعی: وقتی که دشمن تو همچون باد به عقب برمیگردد، احساس میکند که دنیا بر او تنگتر از حلقهٔ میم است.
دولتت را کمال باد قرین
مدتت را زمانه باد ندیم
هوش مصنوعی: آرزو میکنم که خوشبختیات پایدار بماند و زمانت همیشه به نیکویی بگذرد.
کوس تو بر فلک رسیده و باز
طبل خصمت بمانده زیر گلیم
هوش مصنوعی: آواز تو در آسمان طنینانداز شده، اما دشمنیات همچنان زیر پستیهایی پنهان مانده است.
اختیارات تو چنان مسعود
که تولا بدو کند تقویم
هوش مصنوعی: اختیارات تو به گونهای است که حتی زمان هم به تو احترام میگذارد و به تو اعتبار میدهد.
حاشیه ها
1388/11/02 07:02
منصور محمدزاده
در بیت : پشت خصمت 000 , اشتباها به جای "چو"، "جو" نوشته شده که خواهشمندم تصحیح فرمایید0
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

انوری