قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۶ - در تهنیت ماه رمضان و مدح مجد الدین ابوالحسن عمرانی
مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام
حبذا واسطهٔ عقد شهور و ایام
خرم و فرخ و میمون و مبارک بادا
بر خداوند من آن صدر کرم فخر کرام
مجد دین بوالحسن عمرانی آنکه به جود
کف دستش ید بیضا بنماید به غمام
آنکه فرش ببرد آب ز کار برجیس
وانکه سهمش ببرد رنگ ز روی بهرام
صاعد و هابط گردونش ببوسند رکاب
اشهب و ادهم گیتیش بخایند لگام
روضهٔ خلد بود مجلس انسش ز خواص
موقف حشر بوددرگه بارش ز عوام
دولتی دارد طفل و خردی دارد پیر
شرفی دارد خاص و کرمی دارد عام
در غناییست جهان از کرم او که زکوة
عامل از عجز همی طرح کند بر ایتام
هر کرا چرخ به تیغ سخطش کرد هلاک
نفخهٔ صور نشورش ندهد روز قیام
هر کرا از تف کینش عطشی دارد قضا
جگرش تر نکند چرخ جز از آب حسام
ای ترا گردش نه گنبد دوار مطیع
وی ترا خواجهٔ هفت اختر سیاره غلام
پایهٔ قدر و کمال تو برون از جنبش
مایهٔ حلم و وقار تو فزون از آرام
کند از رای مصیبت تو ملک فائده کسب
خواهد از قدر رفیع تو فلک مرتبه وام
تویی آن کس که کشیده است بر اوراق فلک
خطوات قلمت خط خطا بر احکام
مه ز دور فلکی زیر فلک راست چنانک
معنی مه ز کلام آمده در تحت کلام
نیست برتر ز کمال تو مقامی معلوم
بلی از پردهٔ ابداع برون نیست مقام
مستفاد نظر تست بقای ارواح
مستعار کرم تست نمای اجسام
دست تو حکم تو گشادست قضا بر شب و روز
داغ طوع تو نهادست قدر بر دد ودام
حکم بر طاق مراد تو نهادند افلاک
حزم در سلک رضای تو کشیدند اجرام
شرح رسم تو کند تیر چو بردارد کلک
یاد بزم تو خورد زهره چو بردارد جام
از پی کثرت خدام تو بخشنده قوی
نطفه را صورت انسی همه اندر ارحام
وز پی شرح اثرهای تو پوشند نفوس
جوف را کسوت اصوات همی در اوهام
مرغ در سایهٔ امن تو پرد گرد هوا
وحش از نعمت فیض تو چرد گردکنام
اگر از جود تو گیتی به مثل به دام نهد
طایر و واقع گیتیش درآیند به دام
هر کجا غاشیهٔ منهی پاس تو برند
باز در دوش کشد غاشیهٔ کبک و حمام
هر کجا حاشیهٔ مهدی عدل تو رسید
کشتگان را دیت از گرگ بخواهند اغنام
بر دوام تو دلیلست قوی عدل تو زانک
برنگردند ز هم تا به ابد عدل ودوام
امن را بازوی انصاف تو میبخشد زور
چرخ را رایض اقبال تو میدارد رام
چون همی بینم با پاس تو بر پنجم چرخ
تیغ مریخ ابد مانده در حبس نیام
در سخا خاصیتی داری وان خاصیت چیست
نعمت اندک و آفاق رهین انعام
چرخ را گو که بقدر کرمت هستی ده
پس از آن باز بیا وز تو درآموز اکرام
یک سؤالست مرا از تو خداوند و در آن
راستی نیستم اندر خور تهدید و ملام
نه که در حکم فلک ملک جهان آمد و بس
وان ندیدست که چندست و درو چیست حطام
گیرم امروز به تو داد چو شب را بدهی
بهر فردات جهان دگرش کو و کدام
ای فلک را به بقای تو تولای بزرگ
وی جهان را به وجود تو مباهات تمام
بنده رادر دو مه از تربیت دولت تو
کارهاشد همه با رونق و ترتیب و نظام
گشت در مجلس ارکان جهان از اعیان
تا که در خدمت درگاه تو شد از خدام
چون گرانمایه شد از بس که ستاند تشریف
چون گرانسایه شد از بس که نماید ابرام
ظاهر و باطنش احسان تو بگرفت چنانک
عرق از جود تو میزایدش اکنون ز مسام
عزم دارد که به جز نام تو هرگز نبرد
تا از او در همه آفاق نشان باشد و نام
گر جهان را ننماید به سخن سحر حلال
در مدیح تو برو عیش جهان باد حرام
نیز دربان کسش روی نبیند پس از این
نه به مداحی کان روی ندارد به سلام
مدتی بر در این وز پی آن سودا پخت
لاجرم ماند طمعهاش به آخر همه خام
دید در جنب تو امروز که هستند همه
رنگ حلوای سر کوی و گیاه لب بام
سخن صدق چه لذت دهد از سوز سماع
مثل راست چه قوت دهد از قوت لئام
تا زمام حدثان در کف دورست مقیم
تا عنان دوران در کف حکمست مدام
باد بر دست جنیبتکش فرمانت روان
فلک تیز عنان تا به ابد نرم لگام
دوستکام دو جهان بادی واندر دو جهان
دشمنی را مرساناد قضا بر تو به کام
آن مپیچاد مگر سوی مراد تو عنان
وان متاباد مگر سوی رضای تو زمام
محنت خصم تو چون دور فلک بیپایان
مدت عمر تو چون عمر ابد بیفرجام
بخت بیدار و همه کار مقیمت به مراد
عیش پدرام و همه میل مدامت به مدام
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح صاحب جلالالدین احمدبن مخلص: ای به استحقاق شاه شرق را قایم مقامقصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۷ - قال فیالتفاخر و شکایة الزمان: تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام
حبذا واسطهٔ عقد شهور و ایام
هوش مصنوعی: خوش آمدید به بهار و آغاز ماه رمضان. چه خوب است که این زمان، پیوندی است میان ماهها و روزها.
خرم و فرخ و میمون و مبارک بادا
بر خداوند من آن صدر کرم فخر کرام
هوش مصنوعی: خوشحالی و خوشبختی و شادی بر خداوند من باد، که آن بزرگوار با کرم و بزرگواریاش، مایه افتخار و عزت است.
مجد دین بوالحسن عمرانی آنکه به جود
کف دستش ید بیضا بنماید به غمام
هوش مصنوعی: مجد دین بوالحسن عمرانی انسانی است که با بخشندگی و دست سخاوتمند خود میتواند معجزهای بزرگ و شگفتانگیز پدید آورد، همانطور که در داستانهای قدیمی، دست خالی یک شخصیت بزرگ به معجزاتی بزرگ منجر میشود.
آنکه فرش ببرد آب ز کار برجیس
وانکه سهمش ببرد رنگ ز روی بهرام
هوش مصنوعی: آنکه فرش را به دوش میبرد، کارش به دریا میانجامد و کسی که بهرهاش را میبرد، از زیباییهای بهرام بهرهمند میشود.
صاعد و هابط گردونش ببوسند رکاب
اشهب و ادهم گیتیش بخایند لگام
هوش مصنوعی: آسمانش را به خاطر تغییراتش میبوسند و اسبهای سفید و سیاهش با شوق به او نزدیک میشوند و مهار او را در دست میگیرند.
روضهٔ خلد بود مجلس انسش ز خواص
موقف حشر بوددرگه بارش ز عوام
هوش مصنوعی: مجلس او مانند باغ بهشت است و وجود او محفل دوستی و نزدیکی محسوب میشود؛ در حالی که در روز قیامت، جایگاه او از خاصان است و بارش رحمتش بر عوام نیز جریان دارد.
دولتی دارد طفل و خردی دارد پیر
شرفی دارد خاص و کرمی دارد عام
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای مختلف افراد و وضعیتی میپردازد. به این معناست که یک کودک دارای حکومت و قدرتی است، و از سوی دیگر، یک پیرمرد تجربیات و خردی دارد. همچنین، فردی خاص دارای شرافت و ارزشیست، در حالی که فردی دیگر با خصال خوب و بخشش، ویژگیهایی عمومی و در دسترس دارد. این اشخاص هر یک به نوعی ویژگیهای خاص خود را دارند که آنها را از هم متمایز میکند.
در غناییست جهان از کرم او که زکوة
عامل از عجز همی طرح کند بر ایتام
هوش مصنوعی: جهان از لطف و مرحمت او پُر است، به طوری که در شرایط نامساعد هم، کمکهای او برای یتیمان ادامه دارد و نیازمندان را فراموش نمیکند.
هر کرا چرخ به تیغ سخطش کرد هلاک
نفخهٔ صور نشورش ندهد روز قیام
هوش مصنوعی: هر کسی که سرنوشتش با قضا و قدر سخت و ناخوشایند رقم خورده باشد، در روز قیامت نمیتواند صدای «نفخهٔ صور» (صدای که در روز رستاخیز شنیده میشود) را بشنود و از آن بهرهمند شود.
هر کرا از تف کینش عطشی دارد قضا
جگرش تر نکند چرخ جز از آب حسام
هوش مصنوعی: هر کسی که از کینه در دلش آتش دارد، اگرچه تقدیر نتواند دلش را تسکین دهد، تنها آب شمشیر است که میتواند آن آتش را خاموش کند.
ای ترا گردش نه گنبد دوار مطیع
وی ترا خواجهٔ هفت اختر سیاره غلام
هوش مصنوعی: ای تو که دایرهٔ آسمان در دستان توست و فرمانبردار تویی، تو همان آقایی هستی که سیارههای هفتگانه به تو تعلق دارند و در خدمت تو هستند.
پایهٔ قدر و کمال تو برون از جنبش
مایهٔ حلم و وقار تو فزون از آرام
هوش مصنوعی: پایهی ارزش و کمال تو فراتر از حرکات جسمیات است و اساس صبر و آرامش تو بسیار بیشتر از سکون ظاهریات است.
کند از رای مصیبت تو ملک فائده کسب
خواهد از قدر رفیع تو فلک مرتبه وام
هوش مصنوعی: از تدبیر و تصمیم تو، آسیبها و مشکلاتی که به تو میرسد، برای شاهنشاهان و دولتمردان سود خواهد داشت و آسمان نیز از جایگاه بلند و والای تو بهرهمند خواهد شد.
تویی آن کس که کشیده است بر اوراق فلک
خطوات قلمت خط خطا بر احکام
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که قدمهای قلمت بر روی ورقهای آسمان، خطوط نادرستی را به ثبت رسانده است.
مه ز دور فلکی زیر فلک راست چنانک
معنی مه ز کلام آمده در تحت کلام
هوش مصنوعی: ماه از دور در آسمان به گونهای است که معنای آن به کلامی که در زیر آن وجود دارد، وابسته است.
نیست برتر ز کمال تو مقامی معلوم
بلی از پردهٔ ابداع برون نیست مقام
هوش مصنوعی: هیچ مقام و مرتبهای بالاتر از کمال تو وجود ندارد. البته جایگاهی که از بند آفریدن فراتر برود، وجود ندارد.
مستفاد نظر تست بقای ارواح
مستعار کرم تست نمای اجسام
هوش مصنوعی: این بیت به رابطه بین روح و جسم اشاره دارد. منظور این است که وجود و بقای ارواح به مشاهده و توجه ما بستگی دارد و حقیقت اجسام نیز از نگاه ما شکل میگیرد. به عبارت دیگر، روحها و وجود ما تحت تأثیر دیدگاهها و نگرشهای ما هستند.
دست تو حکم تو گشادست قضا بر شب و روز
داغ طوع تو نهادست قدر بر دد ودام
هوش مصنوعی: دست تو در زندگی تأثیر زیادی دارد و سرنوشت، شب و روز را بهخاطر اراده و خواست تو بهوجود آورده است. تقدیر بر رفتار انسان و حیوانات نظارت دارد.
حکم بر طاق مراد تو نهادند افلاک
حزم در سلک رضای تو کشیدند اجرام
هوش مصنوعی: ستارهها سرنوشت و آرزوی تو را رقم زدهاند و اجرام آسمانی بهسوی رضایت و خوشنودی تو حرکت کردهاند.
شرح رسم تو کند تیر چو بردارد کلک
یاد بزم تو خورد زهره چو بردارد جام
هوش مصنوعی: وقتی تیر عشق تو پرچم یاد را بر میدارد، قلم نیز به راحتی داستان بزم و زیباییات را روایت میکند و آنقدر شگفتانگیز است که دل هر بینندهای را میرباید.
از پی کثرت خدام تو بخشنده قوی
نطفه را صورت انسی همه اندر ارحام
هوش مصنوعی: به دنبال تعداد زیاد خادمان تو، ای بخشنده، نطفه قوی انسان در دل مادران شکل میگیرد.
وز پی شرح اثرهای تو پوشند نفوس
جوف را کسوت اصوات همی در اوهام
هوش مصنوعی: پس از تو، اثرهایت را بررسی میکنند و انسانها مانند پوششی برای صداها در تخیلات خود درآوردهاند.
مرغ در سایهٔ امن تو پرد گرد هوا
وحش از نعمت فیض تو چرد گردکنام
هوش مصنوعی: پرنده در سایهٔ امن تو پرواز میکند و از نعمتهای تو بهرهمند میشود.
اگر از جود تو گیتی به مثل به دام نهد
طایر و واقع گیتیش درآیند به دام
هوش مصنوعی: اگر نعمتهای تو به قدری باشد که دنیا را در دام خود بگیرد، باز هم پرندگان حقیقت و واقعیت به دام خواهند آمد.
هر کجا غاشیهٔ منهی پاس تو برند
باز در دوش کشد غاشیهٔ کبک و حمام
هوش مصنوعی: هر جا که پوشش و زینتی که تو به دوش داری، مورد توجه و ستایش قرار گیرد، دوباره آن پوشش و زینت به مانند پوشش کبک و حمام بر دوش تو نمایان خواهد شد.
هر کجا حاشیهٔ مهدی عدل تو رسید
کشتگان را دیت از گرگ بخواهند اغنام
هوش مصنوعی: هر جا که عدالت مهدی به حاکمیت برسد، کسانی که جانشان را از دست دادهاند، حقوقشان را از گرگها (آزارگران) خواهند گرفت.
بر دوام تو دلیلست قوی عدل تو زانک
برنگردند ز هم تا به ابد عدل ودوام
هوش مصنوعی: عدالت تو نشاندهنده این است که هیچ چیز نمیتواند برگردد و این وضعیت تا ابد ادامه خواهد داشت.
امن را بازوی انصاف تو میبخشد زور
چرخ را رایض اقبال تو میدارد رام
هوش مصنوعی: توانمندی و قدرت تو به من امنیت میدهد و برکت و خوش شانسی تو باعث میشود که چرخ روزگار تحت کنترل قرار گیرد.
چون همی بینم با پاس تو بر پنجم چرخ
تیغ مریخ ابد مانده در حبس نیام
هوش مصنوعی: وقتی که با وجود تو به آسمان نگاه میکنم، میبینم که تیزی سیارهی مریخ در آسمان پنجم همچنان در بند مانده و نمیتواند حرکت کند.
در سخا خاصیتی داری وان خاصیت چیست
نعمت اندک و آفاق رهین انعام
هوش مصنوعی: تو ویژگی خاصی در سخاوت داری و آن ویژگی این است که حتی با نعمت کم، جهانیان را به نعمتهای خود نیازمند میکنی.
چرخ را گو که بقدر کرمت هستی ده
پس از آن باز بیا وز تو درآموز اکرام
هوش مصنوعی: به چرخ (زمان یا سرنوشت) بگو که به اندازهی فضل و کرامت تو، وجود داری. سپس دوباره به زندگی بازگرد و از تو یاد بگیر که چگونه احترام و کرامت بدهی.
یک سؤالست مرا از تو خداوند و در آن
راستی نیستم اندر خور تهدید و ملام
هوش مصنوعی: من از تو، ای خداوند، یک پرسش دارم و در این سوال هیچ چیز تهدیدآمیز یا ملامتآمیز وجود ندارد.
نه که در حکم فلک ملک جهان آمد و بس
وان ندیدست که چندست و درو چیست حطام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تنها سلطنت دنیا و حکومت آن به آسمان و فلک مربوط نمیشود و تنها در آنجا خلاصه نمیگردد. بلکه آنچه در این دنیا وجود دارد، به چیزهای دیگری هم بستگی دارد که بسیاری از آنها از دید دور ماندهاند و به درستی شناخته نمیشوند.
گیرم امروز به تو داد چو شب را بدهی
بهر فردات جهان دگرش کو و کدام
هوش مصنوعی: اگر امروز به من شب را بدهی، پس برای فردایت چه چیزی را میتوانی به من بدهی؟ کدام چیز از جهان دیگر را داری؟
ای فلک را به بقای تو تولای بزرگ
وی جهان را به وجود تو مباهات تمام
هوش مصنوعی: ای آسمان، بر دوام تو افتخار بزرگی دارم و به وجود تو، کل جهان به خود میبالد.
بنده رادر دو مه از تربیت دولت تو
کارهاشد همه با رونق و ترتیب و نظام
هوش مصنوعی: خدمتگزار تو در مدت کوتاهی به واسطه تربیت و آموزشهای تو، همه کارهایش با شکوه و نظم خاصی انجام شد.
گشت در مجلس ارکان جهان از اعیان
تا که در خدمت درگاه تو شد از خدام
هوش مصنوعی: در این بیت به حضور افراد مهم و برجسته در جمعی اشاره شده است، به طوری که همهی آنها به خاطر خدمت به تو در این مجلس گرد هم آمدهاند. این نشاندهندهی اعتبار و مقام توست که حتی افراد برجسته جهان نیز به خدمتگزاری در کنار تو افتخار میکنند.
چون گرانمایه شد از بس که ستاند تشریف
چون گرانسایه شد از بس که نماید ابرام
هوش مصنوعی: وقتی ارزش یک چیز به حدی بالا میرود که از آن حقخواهی و تقاضا میشود، به نوعی زیر سایه قرار میگیرد و برتری خود را از دست میدهد.
ظاهر و باطنش احسان تو بگرفت چنانک
عرق از جود تو میزایدش اکنون ز مسام
هوش مصنوعی: ظاهر و باطن او را احسان تو در بر گرفته است، به گونهای که مانند عرقی که از بخشش تو میجوشد.
عزم دارد که به جز نام تو هرگز نبرد
تا از او در همه آفاق نشان باشد و نام
هوش مصنوعی: او تصمیم گرفته است که به جز نام تو، هیچ نامی را به زبان نیاورد، تا در همه جا فقط یاد تو باقی بماند و نشانی از تو دیده شود.
گر جهان را ننماید به سخن سحر حلال
در مدیح تو برو عیش جهان باد حرام
هوش مصنوعی: اگر جهان به وسیله کلام و شگفتی تو جلوهگری نکند، پس انجام شادی در این دنیا حرام است.
نیز دربان کسش روی نبیند پس از این
نه به مداحی کان روی ندارد به سلام
هوش مصنوعی: پس از این، هیچکس نمیتواند چهرهای از محبوب را ببیند و دیگر به مدح و ستایش او نمیپردازند، زیرا او به کسی سلام نمیکند.
مدتی بر در این وز پی آن سودا پخت
لاجرم ماند طمعهاش به آخر همه خام
هوش مصنوعی: مدتی در انتظار رسیدن به آرزوهایش ماند، اما در نهایت تمام امیدهایش بینتیجه و خام ماند.
دید در جنب تو امروز که هستند همه
رنگ حلوای سر کوی و گیاه لب بام
هوش مصنوعی: امروز در کنار تو دیدم که همه جا پر از رنگ و روشنایی است، مانند رنگ حلوای شیرین و زیبای سر کوچه و گیاهانی که بر لب بام قرار دارند.
سخن صدق چه لذت دهد از سوز سماع
مثل راست چه قوت دهد از قوت لئام
هوش مصنوعی: صحبت راست و درست چه لذتی دارد وقتی که از دل شوق و عشق ناشی میشود، مانند اینکه حقیقتی راستین چه نیرومندی میآورد از توانایی ناشی از احساسات واقعی.
تا زمام حدثان در کف دورست مقیم
تا عنان دوران در کف حکمست مدام
هوش مصنوعی: تا زمانی که کنترل حوادث در دست تو باشد، همیشه بر حکمرانی دوران نیز تسلط خواهی داشت.
باد بر دست جنیبتکش فرمانت روان
فلک تیز عنان تا به ابد نرم لگام
هوش مصنوعی: باد به آرامی بر دستانت فرمان میتند و آسمان با سرعت به جلو میرود؛ تا همیشه، نرم و ملایم کنترلت را در دست دارد.
دوستکام دو جهان بادی واندر دو جهان
دشمنی را مرساناد قضا بر تو به کام
هوش مصنوعی: دوست واقعی در دو جهان وجود دارد و در این دو جهان کسی را دچار مشکل نکن؛ سرنوشت را به گونهای رقم بزن که به نفع تو باشد.
آن مپیچاد مگر سوی مراد تو عنان
وان متاباد مگر سوی رضای تو زمام
هوش مصنوعی: به هیچ وجه نچرخ، مگر اینکه هدفت به سوی آنچه میخواهی باشد و از مسیر خود منحرف نشو، مگر اینکه برای رضایت تو باشد.
محنت خصم تو چون دور فلک بیپایان
مدت عمر تو چون عمر ابد بیفرجام
هوش مصنوعی: درد و رنج دشمن تو مانند دوری آسمان بیپایان است و زمان زندگی تو نیز مانند عمر بیانجام و ابدی به نظر میآید.
بخت بیدار و همه کار مقیمت به مراد
عیش پدرام و همه میل مدامت به مدام
هوش مصنوعی: فرصتهایی که در دست داریم، همه به خواستههای ما پاسخ میدهند و زندگی ما را به سمت خوشی و رضایت هدایت میکنند، در حالی که همه آرزوها و تمایلات ما به استمرار و تداوم زندگی وابسته است.

انوری