قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴ - در صفت افلاک و بروج و مدح صاحب ناصرالدین
دوش سلطان چرخ آینه فام
آنکه دستور شاه راست غلام
از کنار نبردگاه افق
چون به دست غروب داد زمام
دیدم اندر سواد طرهٔ شب
گوشوار فلک ز گوشهٔ بام
گفتم آن نعل خنگ دستورست
قرةالعین و فخر آل نظام
آسمان گفت کاشکی هستی
که نهد خنگ او به ما بر گام
گفتم آن چیست پس بگو برهان
آسمان با دریغ و درد تمام
گفت ربی و ربک الله گوی
گفتم آوخ هلال ماه صیام
گفت آری مدام نتوان کرد
بر بساط وزیر شرب مدام
شبکی چند احتباس شراب
روزکی چند احتماء طعام
همچو انعام تا کی از خور و خواب
نوبت فاتحه است والانعام
طیره گشتم ازو والحق بود
جای آن طیرگی در آن هنگام
ماه چون در حجاب مینوشد
از سرای سپهر مینافام
خیمهای دیدم از زمانه برون
واندران خیمه درج کرده خیام
مجمعی از مخدرات درو
همه آتش لباس و آب اندام
سکنهشان را مدار بیآغاز
ساکنان را مسیر بیفرجام
تیر در هجر چهرهٔ زهره
گشته از اشتیاق بیآرام
زهره در پیش چشم بهمن و دی
به کفی بربط و به دیگر جام
تیغ مریخ پیش صیقل قلب
تخت خورشید زیر سایهٔ شام
دلو کیوان در اوفتاده به چاه
ماهی مشتری بجسته ز دام
توامان در ازاء ناوک قوس
منع را خصموار کرده قیام
حدی مفتون خوشهٔ گندم
بره مذبوح خنجر بهرام
اسد اندر کمین کینهٔ ثور
کام بگشاده تا بیابد کام
در ترازوی چرخ چیزی نه
جز مراد لئام و غبن کرام
جویبار مجره را سرطان
زیر پی درکشیده بود و خرام
هر زمانی مسیر کلک شهاب
بر زبان رقم به وجه پیام
ساکنان سواد مسکون را
دادی از راز روزگار اعلام
راست همچون مسیر کلک وزیر
که دهد ملک را قرار و نظام
صاحب آن ذوالجلالتین که هست
بر ازو ذوالجلال والاکرام
افتخار انام ناصر دین
صدر اسلام و اختیار انام
صاهربن مظفر آنکه ظفر
رایتش را ملازمست مدام
آنکه از بهر خدمتش بندد
نقش تصویر نطفه در ارحام
آنکه از بهر مدحتش زاید
گوهر نظم و نثر در اوهام
آن تمامی که روز استغناش
نه ز نقصان نشان گذاشت نه نام
متصل مدتی که باقی شد
به طفیل بقای او ایام
آنکه خشمش طلایهٔ زحمت
وانکه عفوش بهانهٔ انعام
آنکه خورشید آسمان بگزارد
سایهها را ز نور رایش وام
ژاله خورشید شعله بارد اگر
درجهد برق خاطرش به غمام
آسمان در ازاء حکم روانش
خط باطل کشید بر احکام
دور او آنگه آسمان را حکم
آسمان باری از کجا و کدام
ای ز پاس تو تیره آب ستم
وز شکوه تو نان حادثه خام
تیغ باس تو تا کشیده شدست
حادثه خنجرست و حبس نیام
چون جلای خدای جای تو خاص
چون عطای خدای جود تو عام
اصطناعت چو آب جانپرور
انتقامت چو خاک خونآشام
شاکر نعمتت وضیع و شریف
عاشق خدمتت خواص و عوام
زیر طوق تو گردون شب و روز
لوح داغ تو شانهٔ دد و دام
بیزمین بوس نور و سایه نداد
سدهٔ ساحت ترا ابرام
که بود دهر کت نبوسد خاک
چکند چرخ کت نباشد رام
جذب عدلت به خاصیت بکشد
با عرق راز مجرمان ز مسام
بر دوام تو عدل تست دلیل
عدل باشد بلی دلیل دوام
بانفاذت ز گرگ بستاند
دیت کشتگان خود اغنام
تشنگان زلال لطفت را
نکند تلخ ناامیدی کام
کشتگان سموم قهر ترا
حشر ناممکن است روز قیام
خون خصمت حلال دارد چرخ
ور بود در حریم بیت حرام
خاضع آید کلاه گوشهٔ عرش
گوشهٔ بالش ترا به سلام
فیض عقلت نفوس انجم را
به سعادت همی کنند الهام
عالیا پایهٔ مدیح تو وای
که چه پرها بریختند اوهام
من کیم تا به آستانش رسد
دست نطقم ز آستین کلام
انوری هم حدیث لااحصی
بس دلیری مکن لکل مقام
سخنت چون الف ندارد هیچ
چه کشی از پی قبولش لام
ای جوادی که ازدحام سحاب
با کفت هست التیام لئام
تا به اجسام قائمند اعراض
تا به اعراض باقیند اجسام
بیتو اجسام را مباد بقا
بیتو اعراض را مباد قیام
گل عز تو در بهار وجود
تازه باد و عدم گرفته ز کام
با مرادت سپهر سست مهار
با حسودت زمانه سخت لگام
درگهت را سیاست از حجاب
حضرتت را سیادت از خدام
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۳ - در مدح ضیاء الدین مودودبن احمد عصمی: مملکت را به کلک داد نظامقصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح صاحب جلالالدین احمدبن مخلص: ای به استحقاق شاه شرق را قایم مقام
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش سلطان چرخ آینه فام
آنکه دستور شاه راست غلام
هوش مصنوعی: دیشب، سلطان آسمان، تصویر رنگین کسی را نشان داد که طبق دستور شاه، در مقام خدمت قرار داشت.
از کنار نبردگاه افق
چون به دست غروب داد زمام
هوش مصنوعی: در کنار میدان نبرد، هنگامی که غروب آفتاب به آرامی کنترل اوضاع را به دست میگیرد، افق به رنگهای دلفریب خود درمیآید.
دیدم اندر سواد طرهٔ شب
گوشوار فلک ز گوشهٔ بام
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، در سایهی موهای بلند، گوشوارهای از آسمان را در گوشهای از بام مشاهده کردم.
گفتم آن نعل خنگ دستورست
قرةالعین و فخر آل نظام
هوش مصنوعی: گفتم آن نعل کهنه نشانی است از زیبایی و افتخار خاندان نظام.
آسمان گفت کاشکی هستی
که نهد خنگ او به ما بر گام
هوش مصنوعی: آسمان آرزو میکند که ای کاش موجودی وجود داشت که این خنگی را از دوش ما بردارد.
گفتم آن چیست پس بگو برهان
آسمان با دریغ و درد تمام
هوش مصنوعی: گفتم آن چه چیزی است؟ پس توضیح بده دلیل آسمان را با تمام حسرت و درد.
گفت ربی و ربک الله گوی
گفتم آوخ هلال ماه صیام
هوش مصنوعی: او گفت: خدایت چه کسی است؟ من هم با حسرت گفتم: آه، ماه مبارک رمضان نزدیک است.
گفت آری مدام نتوان کرد
بر بساط وزیر شرب مدام
هوش مصنوعی: او میگوید که نمیتوان همیشه در میگساری و خوشگذرانی در کنار مقام و مسئولیتهای دولتی باقی ماند. یعنی شور و شوق نوشیدن همیشگی ممکن نیست در حالی که مسئولیتهای سنگینی بر عهدهتان است.
شبکی چند احتباس شراب
روزکی چند احتماء طعام
هوش مصنوعی: در این بیت با استفاده از تصویرهای شب و روز، به توصیف لحظات خوشی که در شبها و روزها داریم پرداخته شده است. شبها به نوعی با لذت و مسرّت ناشی از شراب و روزها با امید و آماده بودن برای غذا و برآورده کردن نیازها مرتبط است. به طور کلی، این تصویر نشاندهنده تنوع و لذتهای زندگی در زمانهای مختلف است.
همچو انعام تا کی از خور و خواب
نوبت فاتحه است والانعام
هوش مصنوعی: تا کی مانند حیوانات فقط به خوردن و خوابیدن بگذرانیم؟ دیگر وقت آن است که به کارهای مهمتر و معنوی بپردازیم.
طیره گشتم ازو والحق بود
جای آن طیرگی در آن هنگام
هوش مصنوعی: من از او ناراحت شدم و واقعاً این ناراحتی در آن لحظه جایگاهی داشت.
ماه چون در حجاب مینوشد
از سرای سپهر مینافام
هوش مصنوعی: ماه زمانی که پشت ابرها پنهان است، از آسمان گنبدی رنگین و زیبا، نورش را دریافت میکند.
خیمهای دیدم از زمانه برون
واندران خیمه درج کرده خیام
هوش مصنوعی: در دنیای امروز، خیمهای را دیدم که مردم در آن مشغول زندگی هستند و در داخل خیمه، سخنان خیام به یادگار مانده است.
مجمعی از مخدرات درو
همه آتش لباس و آب اندام
هوش مصنوعی: در این تصویر، گروهی از زیباخطیها دیده میشوند که آتش شعلهور به لباسهایشان و آب روان به اندامهایشان میخورد. این صحنه یک ترکیب متضاد از حرارت و سرما را به نمایش میگذارد، که میتواند نمادی از هیجان و زیبایی باشد.
سکنهشان را مدار بیآغاز
ساکنان را مسیر بیفرجام
هوش مصنوعی: ساکنان آنجا را بدون نقطه شروع رها نکنید، زیرا ساکنان آنجا در مسیری بینتیجه خواهند بود.
تیر در هجر چهرهٔ زهره
گشته از اشتیاق بیآرام
هوش مصنوعی: درد و دوری از چهره محبوب باعث شده که تیر عشق به دل انسان بنشیند و در نتیجه بیقراری و آشفتگی او بیشتر شود.
زهره در پیش چشم بهمن و دی
به کفی بربط و به دیگر جام
هوش مصنوعی: زهره در برابر چشمان بهمن و دی، با یک کفی بربط و دیگر جامی خودنمایی میکند.
تیغ مریخ پیش صیقل قلب
تخت خورشید زیر سایهٔ شام
هوش مصنوعی: تیغ مریخ به عنوان نمادی از جنگ و قوهٔ جنگندگی، در برابر قلبی صیقل خورده و قوی قرار دارد که زیر سایهٔ شب (شام) و نور خورشید است. این تصویر بیانگر تقابل بین خشونت و قدرت روحی یا عاطفی است، جایی که نور خورشید نماد زندگی و امید و شام نمایانگر آرامش شب است.
دلو کیوان در اوفتاده به چاه
ماهی مشتری بجسته ز دام
هوش مصنوعی: دل کیوان (سیاره زحل) در چاه افتاده و ماهی مشتری (سیاره مشتری) از دام رهایی پیدا کرده است.
توامان در ازاء ناوک قوس
منع را خصموار کرده قیام
هوش مصنوعی: تو بهطور همزمان در برابر تیر یا کمان، با مقاومتی خصمانه ایستادهای.
حدی مفتون خوشهٔ گندم
بره مذبوح خنجر بهرام
هوش مصنوعی: یک شخص به شدت تحت تاثیر زیبایی و جذابیت خوشهای از گندم قرار گرفته است، در حالی که در برابر خطر و تهدیدی مانند خنجر بهرام (که نماد خشونت یا سرنوشت تلخ است) قرار دارد. این وضعیت نشاندهنده تضاد میان زیبایی و خطر است.
اسد اندر کمین کینهٔ ثور
کام بگشاده تا بیابد کام
هوش مصنوعی: قول میدهد که یک شیر در کمین نشسته و منتظر است تا به شکار گوسالهای بپردازد و به آرزو و خواستهاش برسد. این تصویر نشاندهندهی صبر و انتظار در پی دستیابی به خواستههاست.
در ترازوی چرخ چیزی نه
جز مراد لئام و غبن کرام
هوش مصنوعی: در ترازوی زمان، هیچ چیز جز خواستههای ناشایست و فریبهای نیکوکاران دیده نمیشود.
جویبار مجره را سرطان
زیر پی درکشیده بود و خرام
هوش مصنوعی: جویبار به آرامی در حال حرکت بود و بیماری خطرناکی آن را در درون خود زده بود.
هر زمانی مسیر کلک شهاب
بر زبان رقم به وجه پیام
هوش مصنوعی: در هر لحظه، راهی که زیبایی و جذابیت را به زبان میآورد، به شکل پیامی تأثیرگذار بیان میشود.
ساکنان سواد مسکون را
دادی از راز روزگار اعلام
هوش مصنوعی: ساکنان سرزمینهای آباد را از اسرار زندگی باخبر کردی.
راست همچون مسیر کلک وزیر
که دهد ملک را قرار و نظام
هوش مصنوعی: راست مانند راه درست و مشخصی که وزیر در اداره امور کشور قرار میدهد و باعث ثبات و نظم در آن میشود.
صاحب آن ذوالجلالتین که هست
بر ازو ذوالجلال والاکرام
هوش مصنوعی: بر جلال و بزرگی کسی که دارای دو صفات عالی است، تأکید میشود که او از دیگران بزرگتر و با کرامتتر است.
افتخار انام ناصر دین
صدر اسلام و اختیار انام
هوش مصنوعی: این جمله به بزرگمنشی و ارجمندی افرادی اشاره میکند که در ابتدای اسلام به دفاع از دین و راهنمایی مردم پرداختند. این افراد به عنوان حامیان و پیشوایان دین شناخته میشوند و نقش برجستهای در شکلگیری جامعه اسلامی ایفا کردند.
صاهربن مظفر آنکه ظفر
رایتش را ملازمست مدام
هوش مصنوعی: صاهربن مظفر کسی است که همواره پرچم پیروزیاش را با خود دارد و هیچگاه از آن جدا نمیشود.
آنکه از بهر خدمتش بندد
نقش تصویر نطفه در ارحام
هوش مصنوعی: کسی که برای خدمت به او، تصویر جنینی را در رحمها به وجود میآورد.
آنکه از بهر مدحتش زاید
گوهر نظم و نثر در اوهام
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر ستایش او، اشعار و نثرهای زیبایی در افکار و تخیلات به وجود میآید.
آن تمامی که روز استغناش
نه ز نقصان نشان گذاشت نه نام
هوش مصنوعی: او که در روز بینیازیاش نه نشانی از نقصان و کمبود به جا گذاشت، تمامیت و کمالی را تجربه کرده است.
متصل مدتی که باقی شد
به طفیل بقای او ایام
هوش مصنوعی: مدت زمانی که باقی مانده، با وجود حضرت بقا و وجود او، به هم پیوسته است.
آنکه خشمش طلایهٔ زحمت
وانکه عفوش بهانهٔ انعام
هوش مصنوعی: کسی که خشم او مقدمهای برای سختی و تلاش است و کسی که گذشت او دلیلی برای پاداش و نعمت محسوب میشود.
آنکه خورشید آسمان بگزارد
سایهها را ز نور رایش وام
هوش مصنوعی: آنکه نور خورشید را در آسمان میگذارد، خود سایهها را از نور خود بینصیب میکند.
ژاله خورشید شعله بارد اگر
درجهد برق خاطرش به غمام
هوش مصنوعی: اگر قطرات باران به شکل نور خورشید درآید و دل را روشن کند، حتی اگر ابرها هم بگیرند، زیبایی و روشنی آن همچنان باقی میماند.
آسمان در ازاء حکم روانش
خط باطل کشید بر احکام
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تصمیم و ارادهاش، قواعد را نادیده گرفت و بر آنها نشان بیاعتباری زد.
دور او آنگه آسمان را حکم
آسمان باری از کجا و کدام
هوش مصنوعی: دور او به شکل آسمان است و از کجا و از کدام نقطه چنین حالی به وجود آمده است.
ای ز پاس تو تیره آب ستم
وز شکوه تو نان حادثه خام
هوش مصنوعی: از ناحیهی تو ظلم و بیعدالتی مانند آب تیره و کدر است و از عظمت تو، حوادث تلخ و دشوار، مانند نان خام و نپخته میباشد.
تیغ باس تو تا کشیده شدست
حادثه خنجرست و حبس نیام
هوش مصنوعی: وقتی تیغِ شمشیر تو از نیام بیرون کشیده میشود، آن واقعه به اندازهای خطرناک و جدی است که مانند خنجری میباشد که آمادهی ضربه زدن است.
چون جلای خدای جای تو خاص
چون عطای خدای جود تو عام
هوش مصنوعی: چون که مکان و مقام مخصوص خداوند است، نعمت و بخشش او برای همه گسترده و عمومی است.
اصطناعت چو آب جانپرور
انتقامت چو خاک خونآشام
هوش مصنوعی: نرمی و لطافت تو مانند آب است که جان را زنده میکند، و انتقام تو مانند خاکی است که تشنهی خون است.
شاکر نعمتت وضیع و شریف
عاشق خدمتت خواص و عوام
هوش مصنوعی: هر کسی به نوعی از نعمتهای تو قدردانی میکند، چه افراد عادی و چه افراد با جایگاه خاص. عشق به خدمت رسانی به تو در دل همهی این افراد وجود دارد.
زیر طوق تو گردون شب و روز
لوح داغ تو شانهٔ دد و دام
هوش مصنوعی: زیر فرمان تو، آسمان و زمین، هر لحظه نام تو را بر دل سرمست و بیتاب ثبت میکند و بر گردن جانوران و مخلوقات نشانهای از عشق تو را به نمایش میگذارد.
بیزمین بوس نور و سایه نداد
سدهٔ ساحت ترا ابرام
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده که بدون داشتن زمین، یعنی بدون پایه و بنیاد مناسب، نمیتوان به روشنی و سایه امیدی دست یافت و در نتیجه، با عدم وجود این شرایط، نمیتوان انتظار داشت که دوران و زمان مناسبی برای تو رقم بخورد.
که بود دهر کت نبوسد خاک
چکند چرخ کت نباشد رام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در زندگی، در دنیای گذرا و بیثبات، چیزهایی از ارزش و محبت نمیماند؛ اگر ما به زمین و زمان وابسته باشیم، در این حال آرامش و امنیتی نخواهیم داشت. دنیا و زمان، هرگز قابل پیش بینی نیستند و ممکن است که هر لحظه تغییر کنند.
جذب عدلت به خاصیت بکشد
با عرق راز مجرمان ز مسام
هوش مصنوعی: عدالت جذب میکند و باعث میشود که با راز و رمزهایی که در وجود مجرمان نهفته است، آنها را آشکار کند.
بر دوام تو عدل تست دلیل
عدل باشد بلی دلیل دوام
هوش مصنوعی: عدالت تو بر دوام و ثبات دلیلی است که نشان میدهد این عدالت جاودانه خواهد بود.
بانفاذت ز گرگ بستاند
دیت کشتگان خود اغنام
هوش مصنوعی: اگر تو به غضب و شدت رفتار کنی، مانند گرگی که از شکار خود بهره میبرد، آنگاه دیگران را هم میتوانی تحت تأثیر قرار دهی و از آنها چیزی بستانی.
تشنگان زلال لطفت را
نکند تلخ ناامیدی کام
هوش مصنوعی: تشنگان محبت و زیبایی تو هرگز نمیگذارند که طعم تلخ ناامیدی چشیده شود.
کشتگان سموم قهر ترا
حشر ناممکن است روز قیام
هوش مصنوعی: کسانی که به خاطر خشم و قهر تو جان باختهاند، در روز قیامت دوباره زنده نخواهند شد و حضورشان در آن روز ممکن نیست.
خون خصمت حلال دارد چرخ
ور بود در حریم بیت حرام
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو در مکان مقدسی از حق تجاوز کند، خونش به حکم زمان و شرایط حلال خواهد بود.
خاضع آید کلاه گوشهٔ عرش
گوشهٔ بالش ترا به سلام
هوش مصنوعی: انسانی humble و متواضع به درگاه خداوند میآید، مانند کسی که کلاهش را از روی احترام کنار میزند و در مقابل عظمت الهی، به حالت احترام و سلام ایستاده است.
فیض عقلت نفوس انجم را
به سعادت همی کنند الهام
هوش مصنوعی: عقل تو باعث میشود که روحهای ستارهها به خوشبختی دست پیدا کنند و الهام بگیرند.
عالیا پایهٔ مدیح تو وای
که چه پرها بریختند اوهام
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ستایش و عظمتِ مقام کسی اشاره دارد و بیان میکند که افکار و تصورات نادرست و خیالی در برابر این مقام متلاشی و نابود شدهاند. به عبارتی، وقتی به عظمت و شایستگیهای او نگاه میکند، تمام پیشفرضهای نادرست و مبهم از بین میروند.
من کیم تا به آستانش رسد
دست نطقم ز آستین کلام
هوش مصنوعی: من کی هستم که زبانم بتواند به درگاه او برسد، در حالی که سخنم از آستین کلام بیرون میآید؟
انوری هم حدیث لااحصی
بس دلیری مکن لکل مقام
هوش مصنوعی: انوری به بیان این نکته میپردازد که در هر مقام و موقعیتی نمیتوان به طور کامل و بیپرده سخن گفت. برای هر موقعیت و مقام، باید در انتخاب کلمات و عبارات احتیاط کرد و از شجاعت بیمورد پرهیز نمود.
سخنت چون الف ندارد هیچ
چه کشی از پی قبولش لام
هوش مصنوعی: سخنت فاقد الف نیست، بنابراین هر چقدر هم که تلاش کنی تا آن را بپذیری، لام بیمعنا خواهد بود.
ای جوادی که ازدحام سحاب
با کفت هست التیام لئام
هوش مصنوعی: ای جواد بزرگوار، تو با دستان پرمهر خود میتوانی درد و رنج دیگران را تسکین دهی، مانند باران رحمت که به زمین خشک میبارد و آن را جان تازهای میبخشد.
تا به اجسام قائمند اعراض
تا به اعراض باقیند اجسام
هوش مصنوعی: تا زمانی که اجسام ثابت و پابرجا هستند، خصوصیات و ویژگیهای آنها نیز پایدار و دست نخورده باقی میماند.
بیتو اجسام را مباد بقا
بیتو اعراض را مباد قیام
هوش مصنوعی: بدون تو، هیچ چیز نمیتواند باقی بماند و بدون تو، هیچ چیزی نمیتواند به حرکت درآید.
گل عز تو در بهار وجود
تازه باد و عدم گرفته ز کام
هوش مصنوعی: گل عشقت در بهار وجود، تازگی پیدا کند و نبودن را از دهان دور کند.
با مرادت سپهر سست مهار
با حسودت زمانه سخت لگام
هوش مصنوعی: با خواستهات، آسمان به راحتی کنترلپذیر است، اما به خاطر حسودان، سرنوشت بسیار دشوار و بیرحم میشود.
درگهت را سیاست از حجاب
حضرتت را سیادت از خدام
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه تو به خاطر سیاست و تدبیرت است و عظمت و بزرگیات به خاطر خدمتی است که به دیگران میکنی.

انوری