گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲ - در مدح صاحب نظام‌الدین محمد

ای گرفته عالم از عدلت نظام
ای نظام ابن النظام ابن النظام
ملک اقبال تو ملک لایزال
بخت بیدار تو حی لاینام
روی تقدیر از شکوهت در حجاب
تیغ مریخ از نهیبت در نیام
ملک را بی‌کلک تو بازار کند
عقل را بی‌رای تو اندیشه خام
کشتگان خنجر قهر ترا
حشر ناممکن بود روز قیام
چرخ برتابد زمام روزگار
هر کجا عزم تو برتابد زمام
رایض اقبال تو کردست و بس
توسن ایام را یکباره رام
لاجرم در زیر ران رای تو
ابلقش اکنون همی خاید لگام
گر ترا یزدان و سلطان برکشید
از جهانی تا جهانت شد غلام
حکم یزدان از غرض خالی بود
تا کرا پوشد لباس احتشام
رای سلطان از غرض صافی بود
تا کرا بیند سزای احترام
روز هیجاکز خروش کوس و اسب
آب گردد مغز گردان در عظام
زهرها در بر بجوشد وز نهیب
با عرق بیرون ترابد از مسام
نوک پیکانها چو پیکان قضا
از اجل آرند خصمان را پیام
کوس همچون رعد و شمشیر چو برق
تیر چون باران و گرد چون غمام
زرد گردد روی چرخ نیلگون
سرخ گردد روی تیغ سبزفام
در بر شیر فلک شیر علم
از پی خون عدو بگشاده کام
معرکه مجلس بود ساقی اجل
رمح ریحان خون شراب و خود جام
هرکسی نصرت همی خواهد ز چرخ
وز تو نصرت چرخ می‌خواهد به وام
رایتت بافتح چون همبر شود
کس نداند این کدامست آن کدام
ای جهان را حزم تو حصن حصین
ملک ودین را رای تو پشت تمام
دی نه آن چندان تهاون کرده‌ام
کان بدین خدمت پذیرد التیام
هستم از تشویر آن یک خارجی
تا ابد با خویشتن در انتقام
هست خونم زان گنه بر تو حلال
هست عمرم زین سبب بر من حرام
با لبی بر هم بر خرد و بزرگ
با سری در پیش پیش خاص و عام
حق همی داند کز آن دم تاکنون
نیز برناورده‌ام یکدم به کام
آن گنه‌کارم که نتواند نمود
آسمان در عذر جرم من قیام
گر مرا اندر نیابد عفو تو
ماندم با این ندامتها مدام
گرچه گشتستم ز خذلانی که رفت
درخور صدگونه تادیب و ملام
چون همی دانی که می‌کرد آن نه من
عفو فرمای و کرم کن چون کرام
من چه کردم آنچه آن آمد ز من
تو چه کن آنچ از تو آید والسلام
تا نباشد شام را آثار صبح
باد دایم صبح بدخواهت چو شام
قدرت از گردون گردان بردهقدر
رایت از خورشید تابان برده نام
بخت را دست نکوخواهت به دست
چرخ را پای بداندیشت به دام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای گرفته عالم از عدلت نظام
ای نظام ابن النظام ابن النظام
هوش مصنوعی: ای که عدالت تو بر دنیا حاکم است و همه چیز در دستان تو سامان یافته است. تو، بنیاد تمام نظم‌ها و نظام‌ها هستی.
ملک اقبال تو ملک لایزال
بخت بیدار تو حی لاینام
هوش مصنوعی: سرزمین خوشبختی تو سرزمینی بی‌پایان است و شانس تو همیشه بیدار و هوشیار است.
روی تقدیر از شکوهت در حجاب
تیغ مریخ از نهیبت در نیام
هوش مصنوعی: تقدیر تو به گونه‌ای است که زیبایی‌ات در پنهان ماندن است و مانند تیغی برنده، از قدرت تو می‌هراسند و در برابر تو خفا می‌شوند.
ملک را بی‌کلک تو بازار کند
عقل را بی‌رای تو اندیشه خام
هوش مصنوعی: خدای بزرگ بدون هرگونه فریب و ترفند، سرنوشت را رقم می‌زند و عقل آدمی بدون تفکر و تدبیر، به نتیجه‌ای ناپخته و بی‌ثمر می‌رسد.
کشتگان خنجر قهر ترا
حشر ناممکن بود روز قیام
هوش مصنوعی: کسانی که با تیر و خنجر قهر و غضب تو کشته شده‌اند، در روز قیامت جمع شدنشان غیرممکن است.
چرخ برتابد زمام روزگار
هر کجا عزم تو برتابد زمام
هوش مصنوعی: هر جا که اراده و نیت تو باشد، چرخ روزگار نیز به آن سمت می‌چرخد و حوادث به نفع تو رقم می‌خورد.
رایض اقبال تو کردست و بس
توسن ایام را یکباره رام
هوش مصنوعی: تو به نوعی خوشبختی دست یافته‌ای و زمانه به یکباره به خواسته‌هایت پاسخ می‌دهد.
لاجرم در زیر ران رای تو
ابلقش اکنون همی خاید لگام
هوش مصنوعی: بنابراین، در زیر پای تو، اسب قهوه‌ای رنگی با خجالت و نازکی می‌خزد.
گر ترا یزدان و سلطان برکشید
از جهانی تا جهانت شد غلام
هوش مصنوعی: اگر خداوند و پادشاه تو را به مقام بلندتری برسانند، از دنیای خود خارج می‌شوی تا دنیا به خدمت تو درآید.
حکم یزدان از غرض خالی بود
تا کرا پوشد لباس احتشام
هوش مصنوعی: حکم خداوند بدون هدف و غرض نیست، تا اینکه کسی را در لباس احترام و عظمت بپوشاند.
رای سلطان از غرض صافی بود
تا کرا بیند سزای احترام
هوش مصنوعی: حکم و نظر پادشاه بدون غرض و هدف خاصی بود تا به کسی که شایسته باشد، احترام بگذارد و پاداش دهد.
روز هیجاکز خروش کوس و اسب
آب گردد مغز گردان در عظام
هوش مصنوعی: روز بدون ترس و شجاعت، صدای طبل و اسب‌ها به گوش نمی‌رسد و از میان مغزها در استخوان‌ها خبری نیست.
زهرها در بر بجوشد وز نهیب
با عرق بیرون ترابد از مسام
هوش مصنوعی: زهرها در درون خود می‌جوشند و از شدت درد و ناله، عرق به بیرون می‌ریزد.
نوک پیکانها چو پیکان قضا
از اجل آرند خصمان را پیام
هوش مصنوعی: نوک پیکان‌ها مانند سرنوشت، پیام را به دشمنان می‌رساند که سرانجام به سرنوشت خود خواهند رسید.
کوس همچون رعد و شمشیر چو برق
تیر چون باران و گرد چون غمام
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن قدرت و شدت صدا و حرکت است. به این معنی است که صدای طبل مانند صدای رعد و برقی است که ناگهانی و قوی می‌وزد. همچنین، حرکات و ضربات مانند شمشیر به تیزی و سرعت عمل می‌کند. تیراندازی همچون باران به سمت هدف می‌بارد و حرکات گردان، شبیه به ابرها، ناپایدار و در حال تغییر هستند. این توصیف‌ها به نوعی نشان‌دهنده یک صحنه پرتحرک و هیجان‌انگیز است.
زرد گردد روی چرخ نیلگون
سرخ گردد روی تیغ سبزفام
هوش مصنوعی: دیگرگون شدن رنگ‌ها در طبیعت را به تصویر می‌کشد، به گونه‌ای که آسمان آبی رنگ به زردی می‌گراید و تیغی سبز رنگ به قرمزی می‌زند. این تغییرات نشان‌دهنده تحول و دگرگونی در محیط اطراف است.
در بر شیر فلک شیر علم
از پی خون عدو بگشاده کام
هوش مصنوعی: در زیر آسمان وسیع و پرستاره، بزرگی و قدرت علم و دانش به دنبال انتقام خون دشمنانش است.
معرکه مجلس بود ساقی اجل
رمح ریحان خون شراب و خود جام
هوش مصنوعی: در مجلس هرج و مرج، ساقی مرگ با نیزه‌ای از گل، شراب خونی را در جامی به مهمانان می‌نوشاند.
هرکسی نصرت همی خواهد ز چرخ
وز تو نصرت چرخ می‌خواهد به وام
هوش مصنوعی: هر کسی در جستجوی یاری و کمک از زمین و زمان است، اما در عوض، زمین و زمان نیز برای کمک به او به یاری دیگری نیاز دارند.
رایتت بافتح چون همبر شود
کس نداند این کدامست آن کدام
هوش مصنوعی: وقتی پیروزی تو مانند ابر بهاری به دست آید، کسی نمی‌داند که این موفقیت از کجا آمده و به کجا می‌خواهد برود.
ای جهان را حزم تو حصن حصین
ملک ودین را رای تو پشت تمام
هوش مصنوعی: ای دنیا، تدبیر و احتیاط تو مانند دژی محکم است که از دین و سلطنت حمایت می‌کند و فکر و نظر تو، پشتوانه‌ای برای همه چیز است.
دی نه آن چندان تهاون کرده‌ام
کان بدین خدمت پذیرد التیام
هوش مصنوعی: من به قدری در این کار غفلت نکرده‌ام که او را بتواند با این خدمت درمان کند.
هستم از تشویر آن یک خارجی
تا ابد با خویشتن در انتقام
هوش مصنوعی: من به خاطر یک خارجی به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و تا ابد در پی انتقام خود از این موضوع هستم.
هست خونم زان گنه بر تو حلال
هست عمرم زین سبب بر من حرام
هوش مصنوعی: من به خاطر گناهی که کرده‌ای، احساس می‌کنم که خونم بر تو حلال است و به همین دلیل، زندگی‌ام از این موضوع آغشته به حرمت و حرام به نظر می‌رسد.
با لبی بر هم بر خرد و بزرگ
با سری در پیش پیش خاص و عام
هوش مصنوعی: با دهانی بسته و بدون صحبت، به خردمندان و بزرگ‌ترها احترام بگذار و با سری پایین، در مقابل همه، چه خاص و چه عام، برخورد کن.
حق همی داند کز آن دم تاکنون
نیز برناورده‌ام یکدم به کام
هوش مصنوعی: خداوند می‌داند که از آن لحظه تا کنون، یک لحظه هم نتوانسته‌ام به دلخواه و خواسته‌ام زندگی کنم.
آن گنه‌کارم که نتواند نمود
آسمان در عذر جرم من قیام
هوش مصنوعی: من گناهکاری هستم که نمی‌توانم از آسمان برای بخشش گناهانم کمک بگیرم.
گر مرا اندر نیابد عفو تو
ماندم با این ندامتها مدام
هوش مصنوعی: اگر مرا عفو کنی، از حسرت‌ها و ندامت‌هایی که دارم، رها می‌شوم.
گرچه گشتستم ز خذلانی که رفت
درخور صدگونه تادیب و ملام
هوش مصنوعی: با وجود اینکه از شکست‌ها و ناکامی‌هایم رنج برده‌ام که نیاز به تنبیه و انتقادهای بسیار داشت، اما همچنان در تلاش هستم.
چون همی دانی که می‌کرد آن نه من
عفو فرمای و کرم کن چون کرام
هوش مصنوعی: چون می‌دانی که من چه کرده‌ام، تو لطف و بخشش کن، مانند آن کسانی که اهل کرم و نیکی هستند.
من چه کردم آنچه آن آمد ز من
تو چه کن آنچ از تو آید والسلام
هوش مصنوعی: من چه کرده‌ام که این بر من گذشته است، تو چه کاری می‌کنی با آنچه از تو سر می‌زند، والسلام.
تا نباشد شام را آثار صبح
باد دایم صبح بدخواهت چو شام
هوش مصنوعی: تا زمانی که نشانه‌های صبح در شام وجود نداشته باشد، انتظار صبح را نداشته باش، زیرا صبح به تو خوش نخواهد آمد.
قدرت از گردون گردان بردهقدر
رایت از خورشید تابان برده نام
هوش مصنوعی: قدرت از آسمان و گردش ستارگان گرفته شده و نشان و پرچم آن از درخشش خورشید می‌آید.
بخت را دست نکوخواهت به دست
چرخ را پای بداندیشت به دام
هوش مصنوعی: اگر به خوبی و خوشی از زندگی برخوردار باشی و به سمت مثبت‌اندیشی بروی، شانس و سرنوشت خوب در دستان تو خواهد بود. اما اگر با بداندیشی مواجه شوی، دچار مشکلات خواهی شد.