قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱ - در مدح ابوالمظفر ناصرالدین طاهربن مظفر
شرف گوهر اولاد نظام
ملک را باز شرف داد و نظام
صاحب مملکت و خواجهٔ عصر
ناصر دین و نصیر اسلام
بوالمظفر که به عون ظفرش
عدل شد ظلم و ضیا گشت ظلام
آن پس از مبدع و پیش از ابداع
آن به از جنبش و پیش از آرام
سیر امرش ببرد کوی صبا
ابر جودش ببرد آب غمام
نهد ار قصد کند همت او
بر محیط فلک اعظم گام
عدلش ار چیره شود بر عالم
دیدهٔ باشه شود جای حمام
امنش ار خیمه زند بر صحرا
گرگ را صلح دهد با اغنام
ای قضا داده به حکم تو رضا
وی قدر داده به دست تو زمام
کند ار جهد کند دولت او
بر سر توسن افلاک لگام
از پی کثرت خدام تو شد
حامل نطفه طباع ارحام
ای ترا گردش افلاک مطیع
وی ترا خواجهٔ اجرام غلام
بنده را بنده خداوندانند
تا که در حضرت تست از خدام
به قبولی که ز اقبال تو دید
مقصد خاص شد و قبلهٔ عام
تا قیامت شرفی یافت ز تو
که به جایش نتوان کرد قیام
گرچه از خدمت دیرینهٔ او
حاصلی نیست ترا جز ابرام
گر به درگاه تو آبی بودش
نام او پخته شود حکمت خام
علم شعر زند بر شعری
در مدیح تو زند نظم نظام
چون ریاضت ز تو یابد نشگفت
توسن طبعش اگر گردد رام
هم در ایام تو جایی برسد
اگر انصاف بیابد ز ایام
گر به جز پیش تو تا روز اجل
برکشد تیغ فصاحت ز نیام
کشتهٔ تیغ اجل باد چنان
که نشورش نبود روز قیام
تابد از روی حسام تو ظفر
راست همچون گهر از روس حسام
وتد قاف ترا میخ طناب
اوج خورشید ترا ساق خیام
پست با قدر تو قدر کیوان
کند با تیغ تو تیغ بهرام
پیش حکم تو کشد کلک قضا
خط طغیان و خطا بر احکام
شایدت روز سواری و شکار
آسمان مرکب و مه طرف ستام
روز عیش تو نهد دست قدر
بر کف جان و خرد جام مدام
زیبدت روز تماشا و شراب
زهره خنیاگر و ماه نو جام
گر به انگشت ذکا بنمایی
نقطه چون جسم پذیرد اقسام
ور در آیینهٔ خاطر نگری
دهد از راز سپهرت اعلام
مرکز عالمی از غایت حلم
هفت اقلیم ترا هفت اندام
خواهد از رای منیرش هر روز
جرم خورشید فلک تابش وام
کاهد از کلک و بنانش هردم
دفتر و کلک عطارد را نام
واله حکم تو دور افلاک
تابع رای تو سیر اجرام
اول فکرتی و آخر فعل
که جهان شد به وجود تو تمام
وز پی شرح رسوم سیرت
قابل نظم و عروضست کلام
روز کین نفس نفیس تو کند
چون در اوهام عمل در اجسام
تا بود از پی هر شامی صبح
باد بدخواه ترا صبح چو شام
گشته بر خصم تو چون کام نهنگ
همه آفاق وزو یافته کام
هر چه تقدیر کنی بیمهلت
وانچه آغاز کنی بیانجام
مسند صدر مقام تو مقیم
شربت عیش مدام تو مدام
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در صفت افلاک و بروج و مدح ناصرالدین طاهربن المظفر: جرم خورشید دوش چون گه شامقصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲ - در مدح صاحب نظامالدین محمد: ای گرفته عالم از عدلت نظام
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شرف گوهر اولاد نظام
ملک را باز شرف داد و نظام
هوش مصنوعی: در این بیان گفته میشود که اصالت و ارزش خانوادگی نخستین فرزندان، به اعتبار و شرافت این خانواده افزوده میشود و این اعتبار به نظام و ساختار اجتماعی نیز کمک میکند.
صاحب مملکت و خواجهٔ عصر
ناصر دین و نصیر اسلام
هوش مصنوعی: این فرد، مالک سرزمین و بزرگترین حاکم در زمان خود، حامی دین و دینمدار است.
بوالمظفر که به عون ظفرش
عدل شد ظلم و ضیا گشت ظلام
هوش مصنوعی: بوالمظفر، که به کمک پیروزیاش، عدل به قلب ظلم راه یافت و تاریکی به روشنی تبدیل شد.
آن پس از مبدع و پیش از ابداع
آن به از جنبش و پیش از آرام
هوش مصنوعی: اینکه چیزی که به وجود آمده، قبل از اینکه خلق شود و آن چیزی که آغازگرش بود، بهتر از حرکتی است که قبل از سکون و آرامش باشد.
سیر امرش ببرد کوی صبا
ابر جودش ببرد آب غمام
هوش مصنوعی: سیر کارهای او ما را به کوی صبح میکشاند و بخششهای او مانند آب باران به ما میرسد.
نهد ار قصد کند همت او
بر محیط فلک اعظم گام
هوش مصنوعی: اگر نیت او بر این باشد که در آسمانها قدم بگذارد، باید همت بلند و اراده قوی داشته باشد.
عدلش ار چیره شود بر عالم
دیدهٔ باشه شود جای حمام
هوش مصنوعی: اگر عدالت بر تمام عالم حاکم شود، چشمنوازی آن به قدری زیاد میشود که جای حمام را خواهد گرفت. در واقع، به این معناست که زیبایی و جذابیت عدالت آنچنان فراگیر است که ممکن است حتی محیطهای معمولی و متعارف هم تحت تأثیر آن قرار بگیرند.
امنش ار خیمه زند بر صحرا
گرگ را صلح دهد با اغنام
هوش مصنوعی: اگر کسی در دشت چادر برپا کند، میتواند صلح و آرامش را حتی برای گرگها نیز در کنار گوسفندان فراهم کند.
ای قضا داده به حکم تو رضا
وی قدر داده به دست تو زمام
هوش مصنوعی: ای سرنوشت، من به حکمت تو راضیام و بخت و اقبال به دست تو است.
کند ار جهد کند دولت او
بر سر توسن افلاک لگام
هوش مصنوعی: اگر تلاش کند، سرنوشت او بر حیوان آسمانها کنترل خواهد داشت.
از پی کثرت خدام تو شد
حامل نطفه طباع ارحام
هوش مصنوعی: به دنبال افزایش تعداد خدمتکاران تو، حامل جنین از ویژگیهای مختلف رحمها شد.
ای ترا گردش افلاک مطیع
وی ترا خواجهٔ اجرام غلام
هوش مصنوعی: تو در گردش افلاک تحت فرمانی و تو مالک تمام اجرام آسمانی هستی که مانند غلامان به تو خدمت میکنند.
بنده را بنده خداوندانند
تا که در حضرت تست از خدام
هوش مصنوعی: بندهها، بندگان خداوند هستند، تا زمانی که در حضور تو، خود را در کنار خدای خود احساس کنند.
به قبولی که ز اقبال تو دید
مقصد خاص شد و قبلهٔ عام
هوش مصنوعی: به موفقیتی که به خاطر شانس و اقبال تو به دست آمد، هدف خاصی شکل گرفت و به نوعی هدایتگر عمومی شد.
تا قیامت شرفی یافت ز تو
که به جایش نتوان کرد قیام
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، شرافتی به دست آورد که هیچکس نتواند در برابر آن ایستادگی کند.
گرچه از خدمت دیرینهٔ او
حاصلی نیست ترا جز ابرام
هوش مصنوعی: با وجود اینکه از خدمات طولانی او هیچ دستاوردی برای تو نیست، تنها چیزی که برایت باقی مانده، پافشاری و استقامت است.
گر به درگاه تو آبی بودش
نام او پخته شود حکمت خام
هوش مصنوعی: اگر در درگاه تو آبی وجود داشته باشد، نام او به حکمت پخته تبدیل خواهد شد.
علم شعر زند بر شعری
در مدیح تو زند نظم نظام
هوش مصنوعی: دانش و هنر شعر در وصف تو زندگی میبخشد و بر اساس تو، نظم و نظامی را به وجود میآورد.
چون ریاضت ز تو یابد نشگفت
توسن طبعش اگر گردد رام
هوش مصنوعی: وقتی که شخص خود را تمرین و تقویت کند، قابلیتهای طبیعی او نیز به طرز شگفتانگیزی تحت کنترل و هدایت درمیآید.
هم در ایام تو جایی برسد
اگر انصاف بیابد ز ایام
هوش مصنوعی: اگر روزی در زندگی تو عدالت برقرار شود، به یقین از روزگار بهترین روزها خواهد بود.
گر به جز پیش تو تا روز اجل
برکشد تیغ فصاحت ز نیام
هوش مصنوعی: اگر تا روزی که عمرم به سر آید، غیر از تو کسی بتواند به زیبایی و شیوایی سخن بگوید، من چه کنم؟
کشتهٔ تیغ اجل باد چنان
که نشورش نبود روز قیام
هوش مصنوعی: به خاطر ضربت مرگ، آسیبی به ما رسیده که روز قیامت نیز نتوان آن را اصلاح کرد.
تابد از روی حسام تو ظفر
راست همچون گهر از روس حسام
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به پیروزی دست پیدا کنی، مانند دُرّی از زیر سنگهای سخت بیرون میآید.
وتد قاف ترا میخ طناب
اوج خورشید ترا ساق خیام
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این بیت، شاعر به دو استعاره قوی پرداخته است. "میخ" به نوعی نمادی از استحکام و ثبات است، در حالی که "طناب اوج خورشید" به مفهوم بلندی و شکستناپذیری اشاره دارد. "ساق خیام" نیز به معنای حمایت و استوار بودن در زمینههای بلندپروازیهای انسانی است. در مجموع، میتوان گفت که شاعر به اهمیت ایستایی و استقامت در زندگی و رسیدن به قلههای آرزوها اشاره دارد.
پست با قدر تو قدر کیوان
کند با تیغ تو تیغ بهرام
هوش مصنوعی: قدرت و ارج تو را هیچ چیز نمیتواند کم کند، همانطور که سیاره کیوان با تیغی که از تو برمیخیزد، به چالش کشیده نمیشود.
پیش حکم تو کشد کلک قضا
خط طغیان و خطا بر احکام
هوش مصنوعی: فرمان تو باعث میشود که سرنوشت به سمت نافرمانی و اشتباه برود و قوانین را زیر پا بگذارد.
شایدت روز سواری و شکار
آسمان مرکب و مه طرف ستام
هوش مصنوعی: شاید روزی پادشاهی کنید و به شکار بروید، در حالیکه مرکب شما آسمان و مه بر سرتان میتابد.
روز عیش تو نهد دست قدر
بر کف جان و خرد جام مدام
هوش مصنوعی: در روز خوشیات، سرنوشت با قدرت بر زندگی و خرد تو تسلط مییابد و به تو میگوید که همیشه باید نوشیدنی شادی را در دست داشته باشی.
زیبدت روز تماشا و شراب
زهره خنیاگر و ماه نو جام
هوش مصنوعی: بهتر است روزی را تماشا کنی که در آن شراب، آواز و ماه نو به قدری زیبا هستند که همه چیز را شگفتانگیز میکند.
گر به انگشت ذکا بنمایی
نقطه چون جسم پذیرد اقسام
هوش مصنوعی: اگر با انگشت هوش و نابغهات به چیزی اشاره کنی، آن شیء به نحوی خاص و متعدد شکل میگیرد.
ور در آیینهٔ خاطر نگری
دهد از راز سپهرت اعلام
هوش مصنوعی: اگر در آینهٔ فکر خود بنگری، نشانههایی از رازهای آسمان را مشاهده خواهی کرد.
مرکز عالمی از غایت حلم
هفت اقلیم ترا هفت اندام
هوش مصنوعی: مرکز این دنیا به خاطر صبر و بردباری تو، هفت سرزمین را به تو اهدا کرده است که هر کدام از آنها نمایانگر یک شکل و ظاهر تو هستند.
خواهد از رای منیرش هر روز
جرم خورشید فلک تابش وام
هوش مصنوعی: هر روز، خورشید از تاثیر عقل و نظر روشن او، نوری را که به آسمان میتابد، دریافت میکند.
کاهد از کلک و بنانش هردم
دفتر و کلک عطارد را نام
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر خط و قلمش، دفتر و نوشتار عطارد را کم میکند.
واله حکم تو دور افلاک
تابع رای تو سیر اجرام
هوش مصنوعی: عاشقانه به حکم تو به دور افلاکیان، اجرام آسمانی به نظر تو حرکت میکنند.
اول فکرتی و آخر فعل
که جهان شد به وجود تو تمام
هوش مصنوعی: ابتدا همه چیز در ذهن تو شکل میگیرد و در نهایت به عمل میآید، به گونهای که وجود تو به جهان معنا میبخشد.
وز پی شرح رسوم سیرت
قابل نظم و عروضست کلام
هوش مصنوعی: به دنبال توضیح آداب و رسوم، سیرت زیبا و قابل نظم و قواعد شعر است.
روز کین نفس نفیس تو کند
چون در اوهام عمل در اجسام
هوش مصنوعی: زمانی که روز موعود فرا رسد، نفس ارزشمند تو چگونه به عمل در خواهد آمد و در وجود انسانها تجلی خواهد یافت.
تا بود از پی هر شامی صبح
باد بدخواه ترا صبح چو شام
هوش مصنوعی: هر زمانی که شبی بر تو میگذرد و صبحی فرا میرسد، اگر بدیهای شب تو را آزار داده، باید بدانی که صبح نیز میتواند به شما رانده شود. به این معنا که هر لحظه از شب و روز ممکن است با چالشها و مشکلاتی روبرو شوی.
گشته بر خصم تو چون کام نهنگ
همه آفاق وزو یافته کام
هوش مصنوعی: همچون نهنگی که در دریاها به جستجوی شکار میپردازد، تمام دنیا برای دشمن تو در تکاپو است و او در این جستجو، به آرزوهای خود دست یافته است.
هر چه تقدیر کنی بیمهلت
وانچه آغاز کنی بیانجام
هوش مصنوعی: هر چه که در زندگی برنامهریزی کنی و تقدیر کنی، بدون فرصت مناسب به نتیجه نمیرسد و هر چیزی که آغاز کنی، اگر برپایه اصول نباشد، به پایان نخواهد رسید.
مسند صدر مقام تو مقیم
شربت عیش مدام تو مدام
هوش مصنوعی: مقام تو همیشه در بالاترین جایگاه است و نوشیدن شادیهای تو همواره ادامه دارد.
حاشیه ها
1387/03/26 03:05
ناشناس
بیت دوم "ناصر دین باید" باشد
---
پاسخ: با تشکر از شما، طبق فرموده در بیت مذکور «نصار» با «ناصر» جایگزین شد.

انوری