قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۳ - در مدح متمن الحضرة سعدالدین اسعد بن اسماعیل
مؤتمن اسعد بن اسماعیل
آن به قدر و شرف عدیم عدیل
هست خورشید آسمان جلال
هست مختار مهتران جلیل
آنکه در خاک حلم او آرام
وانکه در باد حکم او تعجیل
خاک با حلم او چو باد خفیف
باد با طبع او چو خاک ثقیل
بر قدرش قصیر قامت چرخ
بر طبعش غدیر قلزم و نیل
سخنش علم غیب را تفسیر
قلمش راز چرخ را تاویل
نیست با عرض و طول همت او
پیکر آسمان عریض و طویل
غاشیهٔ همتش کشند همی
بر فلک جبرئیل و میکائیل
نبود بر سخاوتش منت
نبود در کفایتش تعطیل
ای بری عفو و عونت از پاداش
وی مصون عهد و قولت از تبدیل
چرخ را رفعت تو گفته قصیر
برق را فکرت تو خوانده کلیل
کوه با عزم محکم تو سبک
ابر با دست بخشش تو بخیل
ای نهاده به خاصیت ز ازل
قدرت اکلیل چرخ را اکلیل
فلک از رشک رتبت و شرفت
در ازل جامه رنگ کرده به نیل
ملک از بهر نامهٔ عملت
خویشتن وقف کرده بر تهلیل
نیست اندر جهان کون و فساد
رزق را چون دل تو هیچ کفیل
نیست اندر بیان باطل و حق
عقل را چون دل تو هیچ دلیل
آفتاب از کف تو بخشد نور
همچو از آفتاب جرم صقیل
ای نزاده ترا زمانه بدل
وی ندیده ترا ستاره بدیل
تویی آن کس که در سخا آید
پشهٔ تو به چشم گردون پیل
منم آن کس که در سخن شاید
موزهٔ من زمانه را مندیل
سخنم شد چنان که بنیوشد
گوش جانش چو محکم تنزیل
گرچه در هر سخن نهد فلکم
بر جهان و جهانیان تفضیل
نیست سنگم به نزد کس که مرا
سنگها زد زمانه بر قندیل
عیبم این بیش نه که کم بودست
دخلم از خرج دبه و زنبیل
کشتهٔ دهرم و صریر قلمت
هست مانند صور اسرافیل
به نشورم رسان که دیدستم
بارها گوشمال عزرائیل
گفته بودم که کدیهای نکنم
اندرین خدمت از کثیر و قلیل
کرمت گفت از آن چه عیب آید
شعر چون بکر بود و مرد معیل
تا کند آسمان همی حرکت
تا کنند اختران همی تحویل
حاسدت زاسمان مباد عزیز
تابعت ز اختران مباد ذلیل
باد طبع تو یار لهو و لعب
باد خصم تو جفت حزن و عویل
خانهٔ دانش از دل تو به پای
دیدهٔ بخشش از کف تو کحیل
ایمن اندر نظارهگاه سپهر
گوش جانت ز بانگ طبل رحیل
زنده اسلاف تو به تو چو به من
جدم اسحق و جدت اسماعیل
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح ناصرالدین طاهر و تهنیت رمضان و تحویل حمل: سایه افکند مه روزه و روز تحویلقصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۴ - در مدح امیر ضیاء الدین مودود احمد عصمی و تهنیت او به تشریف سلطان: مبارک باد و میمون باد و خرم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مؤتمن اسعد بن اسماعیل
آن به قدر و شرف عدیم عدیل
هوش مصنوعی: اسعد بن اسماعیل شخصیتی است که به خاطر ویژگیهای برجستهاش مورد احترام و اعتماد قرار دارد، و مقام و جایگاه او بی نظیر و قابل ستایش است.
هست خورشید آسمان جلال
هست مختار مهتران جلیل
هوش مصنوعی: خورشید در آسمان جلوهای از جلال و بزرگواری دارد، و مختار، پیشوای بزرگ و قابل احترام است.
آنکه در خاک حلم او آرام
وانکه در باد حکم او تعجیل
هوش مصنوعی: آن که دارای حلم و صبر است، در آرامش و سکون زندگی میکند، و کسی که در کارهای خود تند و عجول است، مانند باد سریع و بیقرار است.
خاک با حلم او چو باد خفیف
باد با طبع او چو خاک ثقیل
هوش مصنوعی: خاک با تحمل و صبوری او همانند بادی آرام و خفیف است، و باد هم با طبیعت او مانند خاکی سنگین و سنگینبار به نظر میرسد.
بر قدرش قصیر قامت چرخ
بر طبعش غدیر قلزم و نیل
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تفاوت میان ارزش و مقام واقعی فرد نسبت به آنچه که در ظاهر دیده میشود، اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویری از دنیای طبیعی، دوگانگی عظمت و کوچکی را نشان میدهد. هرچند که به نظر میرسد دنیا و محیط اطراف کوچک و محدود است، اما در واقعیت میتواند نشاندهنده عمیقترین صفات و ویژگیهای فرد باشد که فراتر از ظاهر به چشم میخورد.
سخنش علم غیب را تفسیر
قلمش راز چرخ را تاویل
هوش مصنوعی: سخنان او به گونهای است که مسائل پنهان را آشکار میکند و نوشتههایش معنا و مفهوم پیچیدهی زندگی و جهان را توضیح میدهد.
نیست با عرض و طول همت او
پیکر آسمان عریض و طویل
هوش مصنوعی: عرض و طول آسمان به اندازه و وسعت همت او نیست، یعنی عظمت و تلاش او فراتر از اندازههای فیزیکی آسمان است.
غاشیهٔ همتش کشند همی
بر فلک جبرئیل و میکائیل
هوش مصنوعی: او با همت و ارادهاش، همچون بر پلک آسمان، جبرئیل و میکائیل را به سوی خود میکشد.
نبود بر سخاوتش منت
نبود در کفایتش تعطیل
هوش مصنوعی: او به قدری سخاوتمند است که نیازی به جلب توجه ندارد و در توانمندیهایش هیچ کمبودی نیست.
ای بری عفو و عونت از پاداش
وی مصون عهد و قولت از تبدیل
هوش مصنوعی: ای که در بخشش و کمک به دیگران بینظیری، پاداش تو از هر گونه عمل و رفتار محفوظ است و وعدهها و قولهایت تغییر نمیکنند.
چرخ را رفعت تو گفته قصیر
برق را فکرت تو خوانده کلیل
هوش مصنوعی: بلندی و عظمت تو باعث شده که چرخ (دوار جهان) آن را ناچیز بداند، و درخشش برق نیز به خاطر فکر و اندیشهی تو کم جلوه میکند.
کوه با عزم محکم تو سبک
ابر با دست بخشش تو بخیل
هوش مصنوعی: کوه با عزم محکم تو متزلزل میشود و ابرها با دست مهربان تو به سختی میتوانند ماندگار بمانند.
ای نهاده به خاصیت ز ازل
قدرت اکلیل چرخ را اکلیل
هوش مصنوعی: تو از آغاز استعداد و قدرت را در وجود خود نهادهای، مانند تاجی که بر فراز چرخ وجود میدرخشد.
فلک از رشک رتبت و شرفت
در ازل جامه رنگ کرده به نیل
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر حسادت به مقام و اعتبار تو در ابتدا، لباس رنگی به خود پوشیده است.
ملک از بهر نامهٔ عملت
خویشتن وقف کرده بر تهلیل
هوش مصنوعی: فرشتهها برای ثبت اعمال تو در حال آمادهباش هستند و خود را وقف تسبیح و ستایش تو کردهاند.
نیست اندر جهان کون و فساد
رزق را چون دل تو هیچ کفیل
هوش مصنوعی: در جهان هیچ کس مانند دل تو برای رزق و روزی کفیل و ضامن نیست.
نیست اندر بیان باطل و حق
عقل را چون دل تو هیچ دلیل
هوش مصنوعی: در هیچ کلامی نمیتوان حق و باطل را به خوبی discern کرد، زیرا عقل نمیتواند مانند دل تو دلیل و برهانی بیاورد.
آفتاب از کف تو بخشد نور
همچو از آفتاب جرم صقیل
هوش مصنوعی: خورشید از دستان تو نوری میدهد، مانند اینکه خورشید از جسم درخشانش نور ساطع میکند.
ای نزاده ترا زمانه بدل
وی ندیده ترا ستاره بدیل
هوش مصنوعی: ای زمانه، تو را هیچ چیز دیگری به جای تو نمیتواند بشناساند، چون ستارهای همجای تو وجود ندارد.
تویی آن کس که در سخا آید
پشهٔ تو به چشم گردون پیل
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که در بخشندگی، پشهای به چشم بزرگترین موجودات عالم هم میزند.
منم آن کس که در سخن شاید
موزهٔ من زمانه را مندیل
هوش مصنوعی: من آن فردی هستم که در کلام و سخن خود میتوانم به اندازهای قوی و تاثیرگذار باشم که گویی زمانه را زیر پا بگذارم و به آن تنوع و زیبایی ببخشم.
سخنم شد چنان که بنیوشد
گوش جانش چو محکم تنزیل
هوش مصنوعی: سخنان من به گونهای است که جانش را به شنیدن وا میدارد، مانند آنچه که در قرآن بهصورت محکم و روشن نازل شده است.
گرچه در هر سخن نهد فلکم
بر جهان و جهانیان تفضیل
هوش مصنوعی: اگرچه در هر کلامی که بر جهان و مردم آن اثر میگذارد، برتری وجود دارد.
نیست سنگم به نزد کس که مرا
سنگها زد زمانه بر قندیل
هوش مصنوعی: من به کسی اهمیت نمیدهم و احساس میکنم که زمانه سختیها و مشکلات زیادی را بر سرم ریخته است.
عیبم این بیش نه که کم بودست
دخلم از خرج دبه و زنبیل
هوش مصنوعی: من عیبم فقط این است که درآمدم از هزینهام کمتر است و همین باعث مشکل شده است.
کشتهٔ دهرم و صریر قلمت
هست مانند صور اسرافیل
هوش مصنوعی: من در زمانهٔ خودم مانند یک قربانی هستم و نوشتن تو همانند صدای نفخ صور روز قیامت است.
به نشورم رسان که دیدستم
بارها گوشمال عزرائیل
هوش مصنوعی: به من بگو که مرگ را چندین بار تجربه کردم و به سختی متوجه آن شدم.
گفته بودم که کدیهای نکنم
اندرین خدمت از کثیر و قلیل
هوش مصنوعی: من گفته بودم که در این کار، هیچ دستدرازی نکنم، چه بسیار و چه کم.
کرمت گفت از آن چه عیب آید
شعر چون بکر بود و مرد معیل
هوش مصنوعی: شعر وقتی زیبا و بدون نقص است که از دل و احساسات ناب و خالص برآمده باشد، مثل یک دوشیزه که هنوز عیب و نقصی ندارد.
تا کند آسمان همی حرکت
تا کنند اختران همی تحویل
هوش مصنوعی: آسمان در حال حرکت است و ستارهها نیز در حال تغییر موقعیت هستند.
حاسدت زاسمان مباد عزیز
تابعت ز اختران مباد ذلیل
هوش مصنوعی: سعی کن در زندگی به کسی حسادت نکنی و همچنین امیدوار باش که کسی هم به تو حسادت نکند. نیازی نیست زیر بار سختیها بروی یا نگران حرف دیگران باشی؛ بلکه باید ارزش و مقام خود را حفظ کنی.
باد طبع تو یار لهو و لعب
باد خصم تو جفت حزن و عویل
هوش مصنوعی: طبع تو همیشه به شادی و خوشی مشغول است، در حالی که دشمن تو همواره با غم و ناله همراه است.
خانهٔ دانش از دل تو به پای
دیدهٔ بخشش از کف تو کحیل
هوش مصنوعی: خانهٔ علم و دانش در دل تو قرار دارد و با نگاه بخشش و عطوفت تو نماد مییابد.
ایمن اندر نظارهگاه سپهر
گوش جانت ز بانگ طبل رحیل
هوش مصنوعی: در زیر آسمان، با آرامش به تماشا نشستهای و گوش جانت آماده شنیدن صدای طبل سفر است.
زنده اسلاف تو به تو چو به من
جدم اسحق و جدت اسماعیل
هوش مصنوعی: اجداد تو به تو زندهاند همانطور که جد من، اسحق، به من مرتبط است و جد تو، اسماعیل، به تو.