قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح ناصرالدین طاهر و تهنیت رمضان و تحویل حمل
سایه افکند مه روزه و روز تحویل
روز مسعود مبارک مه میمون جلیل
سایهای نه که شود از رخ خورشید خجل
سایهای نه که بود بر در خورشید ذلیل
سایهای کز مدد مد سوادش دادست
دست کحال قضا دیدهٔ دین را تکحیل
سایهای کز طرف دامن فضلش دارند
دوش خورشید ردا تارک گردون اکلیل
هر دو فرخنده و میمون و مبارک بادند
چه مه روزه و دیگر چه و روز تحویل
برکه بر ناصر دین صاحب عادل که خدای
همه چیزیش بدادست مگر عیب و عدیل
ثانی سایهٔ یزدان که به عالی عتبهاش
نور خورشید قدم میننهد بیتقبیل
ای صلاحیت عالم را کلک تو ضمان
رزق ذریت آدم را کف تو کفیل
سایهٔ عدل تو واصل به وجود و به عدم
منهی حزم تو آگه ز کثیر و ز قلیل
نه سر امر تو در پیش ز شرم تغییر
نه رخ رای تو بیرنگ ز ننگ تبدیل
حیز حزم تو چونان به اصابت مملوست
که درو همچو خلا گنج نیابد تعطیل
جامهٔ جاه ترا نقش همی بست قضا
واسمان جامهٔ خودرنگ همیکرد به نیل
به سر عجز رسد عون تو بیهیچ نشان
به دم جور رسد عدل تو بیهیچ دلیل
خطبه بر مسرع حکم تو کند باد خفیف
خوشه از خرمن علم تو چند خاک ثقیل
خجلت حلم تو دادست زمین را تسکین
غیرت حکم تو دادست زمان را تعجیل
کوه اگر حلم ترا نام برد بیتعظیم
ابر اگر دست ترا یاد کند بیتبجیل
کوه را زلزله چون کیک فتد در پاژه
ابر را صاعقه چون سنگ فتد در قندیل
قبض ارواح کند تف سموم سخطت
بیجواز اجل و واسطهٔ عزرائیل
نشر اموات کند صوت صریر قلمت
فارغ از مشغلهٔ صور و دم اسرافیل
چون زمین را شرف مولد تو حاصل شد
آسمان راه نظیرت بزد اندر تحصیل
خود وجود چو تویی بار دگر ممتنع است
ورنه نی فیض گسستست و نه فیاض بخیل
ای شده عرصهٔ کون از پی جاه تو عریض
وز پی مدت عمر تو ابد گشته طویل
خصم اگر در پی دیوار حسد لافی زد
زان سعایت چه ترا، کم مکن از سعی جمیل
اصطناع تو دهد روشنی کار خدم
نور اجرام دهد تابش خورشید صقیل
خواب خرگوش بداندیش تو خوش چندانست
کابن سیرین قضا دم نزند از تاویل
مومیایی همه دانند کرا خرج شود
هر کجا پشه به پهلو زدن آید با پیل
انتقام تو نه آن اخگر اخترسوزست
که در امعای شترمرغ پذیرد تحلیل
کبش مغرور چراگاه بهشت است هنوز
باش تا داغ فنا برنهدش اسماعیل
مسند تست بحق بارز مجموع وجود
وین دگرها همه ترقین عدم را تفصیل
تا توانند که در تربیت روح نهند
آب حیوان را بر آتش دوزخ تفضیل
باد تاثیر حوادث به اضافت با تو
آب دریا و کلیم آتش نمرود و خلیل
حاسدانت ز نوایب همه با هایاهای
گوش پر ولولهٔ طبل ولی طبل رحیل
در ممالک اثرت فتنه نشان شهر به شهر
در مسالک ظفرت بدرقه رو میل به میل
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صدرالامم کمالالدین محمود: ای به هستی داده گیتی را کمالقصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۳ - در مدح متمن الحضرة سعدالدین اسعد بن اسماعیل: مؤتمن اسعد بن اسماعیل
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سایه افکند مه روزه و روز تحویل
روز مسعود مبارک مه میمون جلیل
هوش مصنوعی: ماه نورانی و زیبا به دنیا تابید و روزی که بهار آغاز میشود، روزی خوش و فرخنده است که بهواسطهاش دلها شاد میشود.
سایهای نه که شود از رخ خورشید خجل
سایهای نه که بود بر در خورشید ذلیل
هوش مصنوعی: سایهای نیست که از تابش خورشید شرمنده شود، سایهای نیست که در برابر خورشید حقیر گردد.
سایهای کز مدد مد سوادش دادست
دست کحال قضا دیدهٔ دین را تکحیل
هوش مصنوعی: سایهای که به کمک سیاهی خود، از دست رنگ آمیزی قضا بر چشم دین، زینت و زیبایی بخشیده است.
سایهای کز طرف دامن فضلش دارند
دوش خورشید ردا تارک گردون اکلیل
هوش مصنوعی: سایهای که از دامن فضل او برآمده، به شباهت به لباسی که خورشید بر سر دارد، بر تارک آسمان زیور افکنده است.
هر دو فرخنده و میمون و مبارک بادند
چه مه روزه و دیگر چه و روز تحویل
هوش مصنوعی: هر دو روز، روزی خوش و خوشیمن هستند؛ روزهایی که یکدیگر را تکمیل میکنند و پر از شادی و برکتاند.
برکه بر ناصر دین صاحب عادل که خدای
همه چیزیش بدادست مگر عیب و عدیل
هوش مصنوعی: برکه به ناصر دین، شخص عادل و خدایی که همه چیز را به او داده، میگوید که فقط عیب و نقص را به او نداده است.
ثانی سایهٔ یزدان که به عالی عتبهاش
نور خورشید قدم میننهد بیتقبیل
هوش مصنوعی: سایهی خداوند دوم، در مکانی بلند و باعظمت قرار دارد که نور خورشید به آنجا نمیرسد و نیازی به تعظیم و احترام ندارد.
ای صلاحیت عالم را کلک تو ضمان
رزق ذریت آدم را کف تو کفیل
هوش مصنوعی: تو که علم و دانش را به دست داری، رزق و روزی نسل آدمی را تو تأمین کنندهای.
سایهٔ عدل تو واصل به وجود و به عدم
منهی حزم تو آگه ز کثیر و ز قلیل
هوش مصنوعی: سایهٔ رحمت و عدالت تو بر هر چیز حاکم است و به همه جا سرایت کرده؛ احتیاط تو به همه چیز، چه کم و چه زیاد، آگاه است.
نه سر امر تو در پیش ز شرم تغییر
نه رخ رای تو بیرنگ ز ننگ تبدیل
هوش مصنوعی: نه کوچکترین نشانهای از شرم و خجالت در چهرهات دیده میشود و نه رنگ چهرهات از ننگ و تغییر تحول گرفته است.
حیز حزم تو چونان به اصابت مملوست
که درو همچو خلا گنج نیابد تعطیل
هوش مصنوعی: توانایی و احتیاط تو به قدری پرمحتواست که در آن، مانند فضایی خالی، جایی برای بیفکری و تنبلی وجود ندارد.
جامهٔ جاه ترا نقش همی بست قضا
واسمان جامهٔ خودرنگ همیکرد به نیل
هوش مصنوعی: سرنوشت تو لباسش را به تن میکند و آسمان رنگی را به خود میگیرد و مانند نیل (رنگ آبی) به خود رنگ میزند.
به سر عجز رسد عون تو بیهیچ نشان
به دم جور رسد عدل تو بیهیچ دلیل
هوش مصنوعی: در شرایط ناامیدی، کمک تو به ما خواهد رسید بدون اینکه نشانی از آن باشد، و عدالت تو در برابر ستم نیز برقرار خواهد شد بدون اینکه نیازی به دلیل و برهانی باشد.
خطبه بر مسرع حکم تو کند باد خفیف
خوشه از خرمن علم تو چند خاک ثقیل
هوش مصنوعی: نسیم ملایم سرعتی همانند خطبهای در مورد حکم تو به همراه دارد، در کنار آن، خوشهای از دانشت را از میان انبوهی از مشغلهها بیرون میآورد.
خجلت حلم تو دادست زمین را تسکین
غیرت حکم تو دادست زمان را تعجیل
هوش مصنوعی: حیا و صبر تو باعث شده که زمین آرامش پیدا کند و شجاعت و قدرت تو سبب شده که زمان تسریع پیدا کند.
کوه اگر حلم ترا نام برد بیتعظیم
ابر اگر دست ترا یاد کند بیتبجیل
هوش مصنوعی: اگر کوه از صبر و متانت تو صحبت کند، بیاحترامی نمیکند و اگر ابر از دستان تو یاد کند، به نوعی توهین نمیکند.
کوه را زلزله چون کیک فتد در پاژه
ابر را صاعقه چون سنگ فتد در قندیل
هوش مصنوعی: زلزله کوه را مانند کیکی که برای برش آماده شده، به لرزه در میآورد و طوفان ابرها مانند سنگی که به آویز چراغ برخورد میکند، ناگهان آن را تکان میدهد.
قبض ارواح کند تف سموم سخطت
بیجواز اجل و واسطهٔ عزرائیل
هوش مصنوعی: عذابهای سخت و گزندهای که ناشی از خشم توست، روحها را بدون اجازه مرگ و واسطهای همچون عزرائیل میگیرد.
نشر اموات کند صوت صریر قلمت
فارغ از مشغلهٔ صور و دم اسرافیل
هوش مصنوعی: صدای قلم تو جانها را به زندگی میآورد و غمها را از خاطر میزداید، در حالی که از مشغولیتهای دنیوی و صداهای بیدارکنندهٔ روز قیامت دوری میکنی.
چون زمین را شرف مولد تو حاصل شد
آسمان راه نظیرت بزد اندر تحصیل
هوش مصنوعی: وقتی که زمین برای تولد تو آماده شد، آسمان نیز در تلاش است تا همتای تو را بسازد.
خود وجود چو تویی بار دگر ممتنع است
ورنه نی فیض گسستست و نه فیاض بخیل
هوش مصنوعی: وجودی همچون تو دیگر ممکن نیست، زیرا در غیر این صورت، نه خیر و برکتی قطع شده و نه بخشندهای بخیل وجود دارد.
ای شده عرصهٔ کون از پی جاه تو عریض
وز پی مدت عمر تو ابد گشته طویل
هوش مصنوعی: تو باعث شدهای که دنیا به وسعت طلب و جاه تو گسترش یابد و عمر تو نیز به حدی طولانی شده که به نظر بیپایان میآید.
خصم اگر در پی دیوار حسد لافی زد
زان سعایت چه ترا، کم مکن از سعی جمیل
هوش مصنوعی: اگر دشمنی در پی دیوار حسد حرفی زد، از این کار او ناراحت نشو و در تلاش خوب خود کم نگذار.
اصطناع تو دهد روشنی کار خدم
نور اجرام دهد تابش خورشید صقیل
هوش مصنوعی: آشکار شدن وجود تو باعث روشنی و روشنائی کارها میشود، همانطور که تابش خورشید بر اشیاء، روشنایی و زیبایی به آنها میبخشد.
خواب خرگوش بداندیش تو خوش چندانست
کابن سیرین قضا دم نزند از تاویل
هوش مصنوعی: خواب بیخبر و نگران تو چقدر خوب است که قضا و تقدیر سنگین و شیرین هیچ نظری به آن نمیاندازد.
مومیایی همه دانند کرا خرج شود
هر کجا پشه به پهلو زدن آید با پیل
هوش مصنوعی: همه میدانند که مومیایی چه فوایدی دارد و در کجاها خرج میشود، اما وقتی که پشهای به پهلوی فیل نزدیک میشود، دیگر اهمیتی ندارد.
انتقام تو نه آن اخگر اخترسوزست
که در امعای شترمرغ پذیرد تحلیل
هوش مصنوعی: انتقام تو مانند جرقهای نیست که بتواند در درون شترمرغ باقی بماند و تحلیل برود.
کبش مغرور چراگاه بهشت است هنوز
باش تا داغ فنا برنهدش اسماعیل
هوش مصنوعی: گوسفند مغروری که در چراگاه بهشت زندگی میکند، هنوز در آنجاست؛ اما صبر کن تا عذاب نابودی به او برسد.
مسند تست بحق بارز مجموع وجود
وین دگرها همه ترقین عدم را تفصیل
هوش مصنوعی: تو اساس و ریشهی حقیقت و وجود هستی، و همهی موارد دیگر تنها توضیحاتی از عدم و نیستی به شمار میروند.
تا توانند که در تربیت روح نهند
آب حیوان را بر آتش دوزخ تفضیل
هوش مصنوعی: اگر بخواهد که روح را تربیت کند، باید آب زندگی را بر آتش جهنم برتری دهد.
باد تاثیر حوادث به اضافت با تو
آب دریا و کلیم آتش نمرود و خلیل
هوش مصنوعی: باد به خاطر حوادث، همانند آب دریا و آتش نمرود و ابراهیم تأثیرگذار است.
حاسدانت ز نوایب همه با هایاهای
گوش پر ولولهٔ طبل ولی طبل رحیل
هوش مصنوعی: حسادتورزان تو به زنگ و صدای طبلها توجه میکنند و سر و صدایی به راه میاندازند، اما خود طبل سفر و جدایی را نمیشنوند.
در ممالک اثرت فتنه نشان شهر به شهر
در مسالک ظفرت بدرقه رو میل به میل
هوش مصنوعی: در سرزمینهای تو، هر جا که بروی نشانهای از آشوب و شورش است. در مسیر پیروزیات، هر قدم که برداری، با همراهی و استقبال رو به رو خواهی شد.