گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح مخدرةالکبری عصمة الدین مریم خاتون

مرحبا موکب خاتون اجل
عصمةالدین شرف داد و دول
آنکه بردست نهایت به ابد
وانکه بردست بدایت به ازل
آن به جاه و به هنر به ز فلک
وان به قدر و به شرف بر ز زحل
با وفاقش الم دهر شفا
با خلافش اسد چرخ حمل
ای به اجناس هنر گشته سمر
وی به انواع شرف گشته مثل
دهر نتواندت آورد نظیر
چرخ نتواندت آورد بدل
چرخ با جود تو ایمن ز نیاز
دهر با عدل تو خالی ز خلل
نقش کلکت همه در منظوم
در نطقت همه وحی منزل
با کمال تو فلک یک نقطه است
با وقار تو زمین یک خردل
دست عدل تو اگر قصد کند
دور دارد ز جهان دست اجل
از خداوندان برتر ز تو نیست
جز خداوند جهان عزوجل
ای مه از گوهر آدم به شرف
وی بر از گنبد اعظم به محل
تیغ مریخ کند قهر تو کند
مشکل چرخ کند کلک تو حل
بنده هرچند به خدمت نرسد
متهم نیست به تقصیر و کسل
اندرین سال که بگذشت برو
آن رسیده است که زان لاتسال
بندها داشته بی‌هیچ گناه
عزلها یافته بی‌هیچ عمل
آن همه مغز چو تجویف دماغ
وین همه پوست چو ترکیب بصل
قرب ماهی نبود بیش هنوز
تا برستست از آن ویل و وجل
تا به اول نرسد هیچ آخر
تا چو آخر نبود هیچ اول
باد بی‌اول و آخر همه عمر
شب و روزت چو شب و روز امل
نوش در کام حسود تو شرنگ
زهر در کام مطیع تو عسل
پای دور فلک و دست قضا
لنگ در تربیت خصمت و شل

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرحبا موکب خاتون اجل
عصمةالدین شرف داد و دول
هوش مصنوعی: خوش آمدید به کاروانی که به رهبری شخصیت بزرگی به نام خاتون برقرار است، بانویی که منبع شرافت و مکانی برای دین است و مقام و رفعت را به ارمغان آورده است.
آنکه بردست نهایت به ابد
وانکه بردست بدایت به ازل
هوش مصنوعی: کسی که در دستش نهایت و پایان همه چیز است، همان کسی است که در دستش آغاز و ابتدایی ابدی وجود دارد.
آن به جاه و به هنر به ز فلک
وان به قدر و به شرف بر ز زحل
هوش مصنوعی: آن کس که در مقام و هنر برتر از آسمان‌هاست و آن کس که از نظر جایگاه و ن برج زحل بالاتر است.
با وفاقش الم دهر شفا
با خلافش اسد چرخ حمل
هوش مصنوعی: با اتحاد و همدلی او، درد و رنج زمانه بهبود می‌یابد و با ناهماهنگی و اختلاف، چرخ زندگی تحمل‌ناپذیر می‌شود.
ای به اجناس هنر گشته سمر
وی به انواع شرف گشته مثل
هوش مصنوعی: تو که در زمینه هنر به کمال رسیده‌ای، مانند یک گل با انواع زیبایی و مقام‌های والا پرورش یافته‌ای.
دهر نتواندت آورد نظیر
چرخ نتواندت آورد بدل
هوش مصنوعی: زمانه هیچ‌گاه نمی‌تواند مانند این دوران بی‌نظیر یا همانند آن را به وجود آورد.
چرخ با جود تو ایمن ز نیاز
دهر با عدل تو خالی ز خلل
هوش مصنوعی: به لطف و بخشش تو، گردش ایام از نیاز و کمبود مصون است و به برکت انصاف تو، هیچ نقص و عیبی وجود ندارد.
نقش کلکت همه در منظوم
در نطقت همه وحی منزل
هوش مصنوعی: تمام هنر و زیبایی تو در کلامت به گونه‌ای است که انگار وحی‌ای الهی بر تو نازل شده است.
با کمال تو فلک یک نقطه است
با وقار تو زمین یک خردل
هوش مصنوعی: عظمت و جمال تو به قدری بزرگ و بی‌نظیر است که آسمان در مقابل آن به اندازه یک نقطه کوچک می‌ماند و وقار و بزرگی تو باعث می‌شود که زمین نیز به اندازه یک دانه خردل به نظر برسد.
دست عدل تو اگر قصد کند
دور دارد ز جهان دست اجل
هوش مصنوعی: اگر دست عدالت تو بخواهد کسی را نجات دهد، مرگ نمی‌تواند به او نزدیک شود و از دنیا دور خواهد ماند.
از خداوندان برتر ز تو نیست
جز خداوند جهان عزوجل
هوش مصنوعی: جز خداوند جهانی که عزت و قدرتی بی‌پایان دارد، هیچ موجودی برتر از تو نیست.
ای مه از گوهر آدم به شرف
وی بر از گنبد اعظم به محل
هوش مصنوعی: ای ماه! تو از جواهر آفرینش برتری، و وجودت از آسمان‌های بلند بالاتر است.
تیغ مریخ کند قهر تو کند
مشکل چرخ کند کلک تو حل
هوش مصنوعی: تیغ مریخ که نماد جنگ و نبرد است، به کارهای تو حمله می‌کند و مشکلاتی را به وجود می‌آورد، اما در عین حال مشکلات زندگی با درایت و مهارت تو برطرف می‌شود.
بنده هرچند به خدمت نرسد
متهم نیست به تقصیر و کسل
هوش مصنوعی: هرچند که من به وظیفه خود نتوانم به درستی عمل کنم، اما این به معنای قصور یا سستی من نیست.
اندرین سال که بگذشت برو
آن رسیده است که زان لاتسال
هوش مصنوعی: در این سال که گذشت، همان چیزی به وقوع پیوسته است که در سال‌های قبل‌تر مشاهده نشده بود.
بندها داشته بی‌هیچ گناه
عزلها یافته بی‌هیچ عمل
هوش مصنوعی: آدم‌ها بدون اینکه خطایی کرده باشند، به خاطر شرایط مختلف از اجتماع جدا می‌شوند و به نوعی در حبس و محدودیت قرار می‌گیرند؛ در حالی که در واقع هیچ کار بدی انجام نداده‌اند.
آن همه مغز چو تجویف دماغ
وین همه پوست چو ترکیب بصل
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در وجود انسان، حقایق و دانش عمیق (مغز) مانند مغز مغزهاست، در حالی که ظواهر و چیزهای بی‌اهمیت (پوست) مانند غلاف بصل است. به عبارت دیگر، مهم‌ترین بخش انسان درون اوست و ظاهر و ظاهر بیرونی تنها شکل و پوشش آن.
قرب ماهی نبود بیش هنوز
تا برستست از آن ویل و وجل
هوش مصنوعی: در اینجا به این معناست که ماهی هنوز به مرحله بلوغ و کامل بودن نرسیده است و برای رشد و توسعه‌اش زمان بیشتری نیاز دارد. به عبارتی، او هنوز در موقعیتی نیست که بتواند به بهترین شکل خود را نشان دهد.
تا به اول نرسد هیچ آخر
تا چو آخر نبود هیچ اول
هوش مصنوعی: هیچ چیزی نمی‌تواند به پایان برسد، مگر آنکه ابتدا وجود داشته باشد؛ زیرا اگر پایانی وجود نداشته باشد، ابتدایی نیز وجود نخواهد داشت.
باد بی‌اول و آخر همه عمر
شب و روزت چو شب و روز امل
هوش مصنوعی: باد بدون آغاز و پایان، تمام عمر تو را مانند شب و روز خیال و آرزوهایت پر کرده است.
نوش در کام حسود تو شرنگ
زهر در کام مطیع تو عسل
هوش مصنوعی: برای کسی که حسود است، هر لذتی حسرت و تلخی به همراه دارد، در حالی که برای کسی که مطیع و گوش به فرمان است، هر چیز شیرینی و خوشی برایش فراهم می‌شود.
پای دور فلک و دست قضا
لنگ در تربیت خصمت و شل
هوش مصنوعی: قدرت‌های آسمانی و سرنوشت در تربیت دشمن تو، ناتوان و نااستوار عمل می‌کنند.