قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹ - در مدح صفوةالدین مریم خاتون
ای نهان گشته در بزرگی خویش
وز بزرگی ز آسمان شده بیش
آفتاب این چنین بود که تویی
آشکار و نهان ز تابش خویش
تو ز اندیشه آن سویی و جهان
همه زین سوی عقل دوراندیش
باد بر سدهٔ تو هم نرسد
باد فکرت نه باد خاک پریش
وهم را بین که طیره برگشتست
پر بیفکنده پای ز ابله ریش
ای توانگر ز تو بسیط زمین
وز نظیر تو آسمان درویش
بیتو رفتست ورنه در زنبور
در پی نوش کی نشستنی نیش
لطف ار پای درنهد به میان
گرگ را آشتی دهد با میش
آسمان گر سلاح بربندد
تیر تدبیر تو نهد در کیش
ماهتاب از مزاج برگدد
گر به حلق تو بر بمالد خیش
ور کند چوب آستان تو حکم
شحنهٔ چوبها شود آدیش
جان نو دادهای جهانی را
فرق ناکرده اهل مذهب و کیش
این نه خلقست نور خورشیدست
که به بیگانه آن رسد چو به خویش
شاد باش ای به معجزات کرم
مریمی از هزار عیسی بیش
تا نگویی که شعر مختصرست
مختصر نیست چون تویی معنیش
بخدای ار کس این قوافی را
به سخن برنشاندی به سریش
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۸ - در مدح امام بزرگ شیخ قطب الدین ابوالمظفر العبادی: ای شادی جان آفرینشقصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح صاحب اوحدالدین اسحق: دوش سرمست آمدم به وثاق
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نهان گشته در بزرگی خویش
وز بزرگی ز آسمان شده بیش
هوش مصنوعی: ای که در عظمت و بزرگی خود پنهان شدهای و با بزرگیات از آسمان نیز فراتر رفتهای.
آفتاب این چنین بود که تویی
آشکار و نهان ز تابش خویش
هوش مصنوعی: خورشید اینگونه است که هم در روشنی خود را نشان میدهد و هم در سایهها وجود دارد.
تو ز اندیشه آن سویی و جهان
همه زین سوی عقل دوراندیش
هوش مصنوعی: تو به فکر و اندیشهای که آنطرف است، اما همه چیز در این دنیا زیر نظر عقل و تفکر عمیق است.
باد بر سدهٔ تو هم نرسد
باد فکرت نه باد خاک پریش
هوش مصنوعی: باد به سدهٔ تو نخواهد رسید، اما باد فکر تو از باد خاک آشفتهتر است.
وهم را بین که طیره برگشتست
پر بیفکنده پای ز ابله ریش
هوش مصنوعی: وهم را ببین که این پرنده به جایی برگشته که پایش را بر زمین رها کرده است. این تعبیری است از نادانی و بیخود بودن.
ای توانگر ز تو بسیط زمین
وز نظیر تو آسمان درویش
هوش مصنوعی: ای ثروتمند، زمین به خاطر تو گسترده است و آسمان به خاطر تو هیچ برابری ندارد.
بیتو رفتست ورنه در زنبور
در پی نوش کی نشستنی نیش
هوش مصنوعی: بدون تو زمان سپری شده است، وگرنه زنبور نمینشیند که فقط در پی نوش باشد؛ همچنان که برای نیش زدنش هم هدفی دارد.
لطف ار پای درنهد به میان
گرگ را آشتی دهد با میش
هوش مصنوعی: اگر کسی با مهربانی به میان بیاید، میتواند حتی در بین دشمنان، صلح و سازش برقرار کند.
آسمان گر سلاح بربندد
تیر تدبیر تو نهد در کیش
هوش مصنوعی: اگر آسمان سلاح به دست گیرد، تیر تدبیر تو در مسیر خود قرار میگیرد.
ماهتاب از مزاج برگدد
گر به حلق تو بر بمالد خیش
هوش مصنوعی: اگر نور ماهتاب با شیرینی خاصی به چهرهات بتابد، میتواند حال و هوایت را تغییر دهد و تو را خوشحال کند.
ور کند چوب آستان تو حکم
شحنهٔ چوبها شود آدیش
هوش مصنوعی: اگر چوب در آستان تو حرکت کند، حکم پلیس چوبی را پیدا میکند و بر تو آگاهی میدهد.
جان نو دادهای جهانی را
فرق ناکرده اهل مذهب و کیش
هوش مصنوعی: تو با جان تازهای که به انسانها دادهای، همه را یکسان در نظر گرفتهای و فرقی بین پیروان مذاهب و آئینها قائل نشدهای.
این نه خلقست نور خورشیدست
که به بیگانه آن رسد چو به خویش
هوش مصنوعی: این نور خورشید نیست که فقط به بیگانه میتابد، بلکه به همگان میرسد و برای خودی و غیرخودی تفاوتی ندارد.
شاد باش ای به معجزات کرم
مریمی از هزار عیسی بیش
هوش مصنوعی: شاد باش ای کسی که با کرامتهای مریم، بهتر و بیشتر از هزار عیسی، خوشی را به ارمغان میآوری.
تا نگویی که شعر مختصرست
مختصر نیست چون تویی معنیش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر تو ویژگیها و عمق یک شعر را درک نکنی، نمیتوان آن را مختصر و ساده دانست. در واقع، غنای شعر در شناخت و فهم آن نهفته است و مختصر بودن به درک مخاطب بستگی دارد.
بخدای ار کس این قوافی را
به سخن برنشاندی به سریش
هوش مصنوعی: اگر کسی این قافیهها را به خوبی و با هنر در سخن به کار میبرد، به راستی سزاوار ستایش است.