قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۸ - در مدح امام بزرگ شیخ قطب الدین ابوالمظفر العبادی
ای شادی جان آفرینش
وی گوهر کان آفرینش
ای محرم خلوتی که آنجا
محسوت نشان آفرینش
ای بلبل بوستان تجرید
در شورهستان آفرینش
در جلوه کشیده کشف نطقت
اسرار نهان آفرینش
در بدو وجود گفته پیرت
کای بخت جوان آفرینش
ناجسته ز فکرتت روانتر
تیری ز کمان آفرینش
آزاد مراتب یقینت
زاسیب گمان آفرینش
بیفاتحهٔ ثنا نبرده
نام تو زبان آفرینش
در شیوهٔ اختراع و ابداع
با تاب و توان آفرینش
گم کرده گران رکابی تو
تیزی عنان آفرینش
در بیجهتی هلال قدرت
فارغ ز بنان آفرینش
در بیصفتی علو نعتت
برتر ز بیان آفرینش
نابسته نبوده تا که بوده
پیش تو میان آفرینش
صیت تو گرفته صد ولایت
زانسوی جهان آفرینش
ده یازده قبول داری
بر کل مکان آفرینش
بیش است زکوة مایهٔ تو
از سود و زیان آفرینش
سوگند به جان تو خورد عقل
یعنی که به جان آفرینش
ای نازده آفرینشت راه
عبادی و آن آفرینش
هر نوبت مجلست بهاریست
در فصل خزان آفرینش
سر گم شده نعرهٔ مریدانت
نواب فغان آفرینش
افتاده بر آستانهٔ سمع
مست از تو روان آفرینش
لوزینهٔ استعارت تست
آرایش خوان آفرینش
نقد سخنت چو رایج افتاد
در داد و ستان آفرینش
صراف سخن که نفس کلیست
بر طرف دکان آفرینش
پرسید ز عقل کل که آن چیست
گفتا همه دان آفرینش
تا ابلق تند دهر رامست
اندر خم ران آفرینش
در خدمت دور دولتت باد
دوران و زمان آفرینش
شیرین ز زبان شکرینت
تا حشر دهان آفرینش
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۷ - در مدح ناصرالدین طاهربن مظفر: زهی دست تو بر سر آفرینشقصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹ - در مدح صفوةالدین مریم خاتون: ای نهان گشته در بزرگی خویش
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شادی جان آفرینش
وی گوهر کان آفرینش
هوش مصنوعی: ای شادی، تو روح خلقت و اصل گرانبهای وجود هستی.
ای محرم خلوتی که آنجا
محسوت نشان آفرینش
هوش مصنوعی: ای دوست خاصی که در جایی تنها و بینظیر، زیباییهای آفرینش را به نمایش میگذاری.
ای بلبل بوستان تجرید
در شورهستان آفرینش
هوش مصنوعی: ای بلبل باغ رهایی، در دنیای پر از زحمت و سختی آفرینش.
در جلوه کشیده کشف نطقت
اسرار نهان آفرینش
هوش مصنوعی: در جلوهگری و زیباییات، رازهای نهفته آفرینش را نمایان میکنی.
در بدو وجود گفته پیرت
کای بخت جوان آفرینش
هوش مصنوعی: در آغاز هستی، دانستهام که تو خوشبختی جوانی هستی که به وجود آمدهای.
ناجسته ز فکرتت روانتر
تیری ز کمان آفرینش
هوش مصنوعی: اندیشهٔ تو پرشتابتر از تیر کمان آفرینش حرکت میکند.
آزاد مراتب یقینت
زاسیب گمان آفرینش
هوش مصنوعی: یقین خود را از آسیبهای ناشی از شک و تردید آزاد کن.
بیفاتحهٔ ثنا نبرده
نام تو زبان آفرینش
هوش مصنوعی: بدون ذکر ستایش و تحمید، زبان خلقت قادر به نام بردن از تو نیست.
در شیوهٔ اختراع و ابداع
با تاب و توان آفرینش
هوش مصنوعی: در روش خلق و ایجاد چیزهای جدید، با انرژی و قدرت خلاقیت همراه هستیم.
گم کرده گران رکابی تو
تیزی عنان آفرینش
هوش مصنوعی: تو در گمراهی و از تواناییهای خود استفاده نمیکنی و نتوانستهای بر جنبههای خلاقانه زندگی تسلط یابی.
در بیجهتی هلال قدرت
فارغ ز بنان آفرینش
هوش مصنوعی: در سردرگمی و بیهدفی، هلالی از قدرت به دور از ابتداییترین ریشههای خلقت قرار دارد.
در بیصفتی علو نعتت
برتر ز بیان آفرینش
هوش مصنوعی: در توصیف نیکیها و صفات تو، کلمات و بیانات قادر به وصف تو نیستند و تو فراتر از آنی که با واژهها قابل بیان باشی.
نابسته نبوده تا که بوده
پیش تو میان آفرینش
هوش مصنوعی: هرگز چیزی که به وصال تو نرسیده، در دنیا وجود نداشته است.
صیت تو گرفته صد ولایت
زانسوی جهان آفرینش
هوش مصنوعی: نام تو در سرزمینها و کشورها به گوش میرسد و مشهور شده است، از آن سوی دنیای آفرینش.
ده یازده قبول داری
بر کل مکان آفرینش
هوش مصنوعی: آیا بر این باور هستی که دنیای آفرینش به اندازهی ده یا یازده روزگار ارزشمند است؟
بیش است زکوة مایهٔ تو
از سود و زیان آفرینش
هوش مصنوعی: سرمایهای که از آن بهره میگیری، از نظر حاصل و آسیبهایی که به وجود میآورد، بیشتر است.
سوگند به جان تو خورد عقل
یعنی که به جان آفرینش
هوش مصنوعی: عقل به خاطر وجود تو و جان تو سوگند میخورد، یعنی این که وجود تو برای آفرینش اهمیت دارد.
ای نازده آفرینشت راه
عبادی و آن آفرینش
هوش مصنوعی: ای زیبای بینظیر، راه وصول به عبودیت و آن خالق تو، تو را به این آفرینش رسانده است.
هر نوبت مجلست بهاریست
در فصل خزان آفرینش
هوش مصنوعی: هر بار که تو در جمعی حضور داری، همچون بهاری در فصل پاییز خالقیت جلوهگر است.
سر گم شده نعرهٔ مریدانت
نواب فغان آفرینش
هوش مصنوعی: کوتهفکری و بیهودگی پیروانت باعث ناله و فریاد جانسوز طبیعت شده است.
افتاده بر آستانهٔ سمع
مست از تو روان آفرینش
هوش مصنوعی: دل از خود بیخبر و مست به درگاه تو نشسته است و همهٔ هستی به خاطر تو به حرکت درآمده.
لوزینهٔ استعارت تست
آرایش خوان آفرینش
هوش مصنوعی: نقشَت در زیبایی و آراستگی هستی، همچون گل لوزینهای است که در باغ خوشبو میدرخشد.
نقد سخنت چو رایج افتاد
در داد و ستان آفرینش
هوش مصنوعی: وقتی که گفتار تو به خوبی شناخته شد و در میان مردم محبوبیت پیدا کرد، ستایش و تحسین دنیای آفرینش به سمت تو خواهد آمد.
صراف سخن که نفس کلیست
بر طرف دکان آفرینش
هوش مصنوعی: سخنران ماهر که وجودش برتر از همه است، در کنار کارگاه خلقت ایستاده است.
پرسید ز عقل کل که آن چیست
گفتا همه دان آفرینش
هوش مصنوعی: از خرد کل پرسیدند که آن چیست؟ پاسخ داد: همه اطلاعات مربوط به آفرینش.
تا ابلق تند دهر رامست
اندر خم ران آفرینش
هوش مصنوعی: در تندباد زمان، زندگی به مانند اسبی ابلق در افت و خیز است و در پیچ و خم آفرینش قرار دارد.
در خدمت دور دولتت باد
دوران و زمان آفرینش
هوش مصنوعی: زمان و دوران بیوقفه در خدمت رونق و شکوه وجود تو باشد.
شیرین ز زبان شکرینت
تا حشر دهان آفرینش
هوش مصنوعی: زبان شیرین تو تا روز قیامت، همچون شکر، در خلقت به تحسین و ستایش وا داشته خواهد شد.