گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۴ - در عذر کم‌خدمتی ومدح امیر مودود احمد عصمی

زندگانی ولی نعمت من باد دراز
در مزید شرف و دولت و پیروزی و ناز
باد معلوم خداوند که من بنده همی
نیستم جمله حقیقت چو نیم جمله مجاز
از موالید جهانم من و در کل جهان
چیست کان را متغیر نکند عمر دراز
از خلاف حرکت مختلف آمد همه چیز
اندرین منزل شادی و غم و ناز و نیاز
در بنی‌آدم چونان که صوابست خطاست
کو ز خاک است و همه خاک نشیبست و فراز
این معانی همه معلوم خداوند منست
چون چنین است به مقصود حدیث آیم باز
زیبد ار رمز دو از سر هوای دل خویش
پیش تو باز نمایم به طریق ایجاز
اولا تا که ز خدام توام نتوان گفت
که در کس به سلامی مثلا کردم باز
خدمت تو چو نمازست مرا واجب و فرض
به خدایی که جز او را نتوان برد نماز
پایم از خطهٔ فرمان تو بیرون نشود
سرم ار پیش تو چون شمع ببرند به گاز
در همه ملک تو انگشت به کاهی نبرم
تا نیابم ز رضای تو به صد گونه جواز
نیست بر رای تو پوشیده که من خدمت تو
از برای تو کنم نز پی تشریف و نواز
چون چنین معتقدم خدمت درگاه ترا
بهر آزار دلی از در عفوم بمتاز
درخیال تو نه بر وفق مرادت چو دهم
صورت ساحت من قاعدهٔ کینه مساز
گیرم از روی عیانش نتوان کرد عتاب
آخر از وجه نصیحت بتوان گفت به راز
قصه کوتاه کنم غصه بپردازم به
تا نجاتی بودم باشد ازین گرم و گداز
دی در آن وقت که بر رای رفیعت بگذشت
که فلان باز حدیث حرکت کرد آغاز
گرهی گشت بر ابروی شریفت پیدا
از سیاست شده با عقدهٔ گردون انباز
نه مرا زهرهٔ آن کز تو بپرسم کان چیست
نه گمانی که کند گرد ضمیرت پرواز
ساعتی بودم و واقف نشدم رفتم و دل
در کف غم چو تذروی شده در چنگل باز
گر به تشریف جوابم نکنی آگه از آن
دهر بر جامهٔ عمرم کشد از مرگ طراز
تا بود نیک و بد و بیش و کم اندر پی هم
تا بود سال و مه و روز و شب اندر تک و تاز
روز و شب جز سبب رافت و انصاف مباش
سال و مه جز ندب دولت و اقبال مباز
داده بر باد رضای تو فلک خرمن دهر
شسته از آب خسخای تو جهان تختهٔ آز
نامهٔ عمر ترا از فلک این باد خطاب
زندگانی ولی نعمت من باد دراز

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زندگانی ولی نعمت من باد دراز
در مزید شرف و دولت و پیروزی و ناز
هوش مصنوعی: زندگی من باعث افتخار و ارزشمندی من است و امیدوارم همیشه در حال پیشرفت، مقام و پیروزی و خوشحالی باشم.
باد معلوم خداوند که من بنده همی
نیستم جمله حقیقت چو نیم جمله مجاز
هوش مصنوعی: باد نشان‌دهنده اراده و علم خداوند است و من به‌عنوان بنده او هیچ واقعیتی ندارم. تمام حقیقت در نیمه‌جملات و معانی مجاز نهفته است.
از موالید جهانم من و در کل جهان
چیست کان را متغیر نکند عمر دراز
هوش مصنوعی: من یکی از موجودات این جهان هستم و در کل دنیا چیزی وجود ندارد که موجب تغییر من شود، حتی اگر عمرم طولانی باشد.
از خلاف حرکت مختلف آمد همه چیز
اندرین منزل شادی و غم و ناز و نیاز
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا به دلیل تغییر و تنوع به وجود آمده است و در این فضا، احساسات مختلفی مانند شادی و غم و نیاز و درخواست وجود دارد.
در بنی‌آدم چونان که صوابست خطاست
کو ز خاک است و همه خاک نشیبست و فراز
هوش مصنوعی: در انسان‌ها، آن‌چه که درست و نادرست است، به نوعی به هم وابسته‌اند. هر انسان از خاک به وجود آمده و در نهایت هم، همگی از خاک تشکیل شده‌ایم. در نتیجه، همگی ما در نقاط قوت و ضعف یکسان هستیم.
این معانی همه معلوم خداوند منست
چون چنین است به مقصود حدیث آیم باز
هوش مصنوعی: این مفاهیم همه از سوی خداوند مشخص است و چون چنین است، امیدوارم به هدف خود برسم و دوباره به این موضوع برگردم.
زیبد ار رمز دو از سر هوای دل خویش
پیش تو باز نمایم به طریق ایجاز
هوش مصنوعی: بهتر است اگر به‌جای توضیح دادن به صورت مستقیم، احساسات و خواسته‌های قلبی‌ام را به شکلی ساده و مختصر برای تو بیان کنم.
اولا تا که ز خدام توام نتوان گفت
که در کس به سلامی مثلا کردم باز
هوش مصنوعی: من هرگز نتوانستم به کسی سلامی کنم، چون همیشه از طرف خدا به تو وابسته‌ام و هیچ ارتباطی با دیگران ندارم.
خدمت تو چو نمازست مرا واجب و فرض
به خدایی که جز او را نتوان برد نماز
هوش مصنوعی: خدمت به تو برای من مانند نماز است که انجام آن ضروری و واجب است، و به خدایی که جز او هیچ کس را نمی‌توان پرستش کرد.
پایم از خطهٔ فرمان تو بیرون نشود
سرم ار پیش تو چون شمع ببرند به گاز
هوش مصنوعی: پایم از دستورات تو خارج نخواهد شد، حتی اگر سرم را مانند شمع پیش تو ببُرند.
در همه ملک تو انگشت به کاهی نبرم
تا نیابم ز رضای تو به صد گونه جواز
هوش مصنوعی: در تمام جهان هیچ چیزی را برای خودم نمی‌خواهم تا زمانی که از رضایت تو به صورت‌های مختلف اجازه نگرفته باشم.
نیست بر رای تو پوشیده که من خدمت تو
از برای تو کنم نز پی تشریف و نواز
هوش مصنوعی: تو به خوبی می‌دانی که من برای خدمت به تو و به خاطر تو این کار را انجام می‌دهم، نه به خاطر مقام و محبت.
چون چنین معتقدم خدمت درگاه ترا
بهر آزار دلی از در عفوم بمتاز
هوش مصنوعی: چون به این عقیده دارم که در خدمت تو هستم، برای دل‌گشا بودن، از عفو و بخشش تو بهره‌مند می‌شوم.
درخیال تو نه بر وفق مرادت چو دهم
صورت ساحت من قاعدهٔ کینه مساز
هوش مصنوعی: در تصور تو، اگر خواسته‌هایت را برآورده نکنم، دلیلی بر ایجاد کینه و دشمنی در بین ما نخواهد بود.
گیرم از روی عیانش نتوان کرد عتاب
آخر از وجه نصیحت بتوان گفت به راز
هوش مصنوعی: اگر نتوانی به طور مستقیم به او تذکر دهی، می‌توان از راه نصیحت و به صورت غیرمستقیم چیزی را به او گفت.
قصه کوتاه کنم غصه بپردازم به
تا نجاتی بودم باشد ازین گرم و گداز
هوش مصنوعی: می‌خواهم داستان را کوتاه کنم و از درد و رنج خود فاصله بگیرم تا شاید بتوانم از این وضعیت گرم و پرتنش نجات پیدا کنم.
دی در آن وقت که بر رای رفیعت بگذشت
که فلان باز حدیث حرکت کرد آغاز
هوش مصنوعی: در آن زمان که تصمیم رفیقت گرفته شد، خبر حرکت فلان شخص دوباره شروع به مطرح شدن کرد.
گرهی گشت بر ابروی شریفت پیدا
از سیاست شده با عقدهٔ گردون انباز
هوش مصنوعی: بر ابروی زیبا و دلنشین تو نشانه‌ای از مشکلات و سختی‌ها به وجود آمده که ناشی از دسیسه‌ها و توطئه‌های زمانه است.
نه مرا زهرهٔ آن کز تو بپرسم کان چیست
نه گمانی که کند گرد ضمیرت پرواز
هوش مصنوعی: نه آنقدر جرات دارم که از تو بپرسم که حال‌ات چگونه است و نه این امید را دارم که بخواهد ذهن تو به سمت من پرواز کند.
ساعتی بودم و واقف نشدم رفتم و دل
در کف غم چو تذروی شده در چنگل باز
هوش مصنوعی: مدتی در اینجا بودم و متوجه نشدم، سپس رفتم و دل‌تنگی‌ام مثل پرنده‌ای در قفس به دام افتاد.
گر به تشریف جوابم نکنی آگه از آن
دهر بر جامهٔ عمرم کشد از مرگ طراز
هوش مصنوعی: اگر به من جواب ندهی، بدان که زمان بر عمرم سایه می‌افکند و به مرگ نزدیک‌تر می‌شوم.
تا بود نیک و بد و بیش و کم اندر پی هم
تا بود سال و مه و روز و شب اندر تک و تاز
هوش مصنوعی: تا زمانی که خوبی و بدی، زیاد و کم در پی هم وجود دارد، تا زمانی که سال و ماه و روز و شب در حال تغییر و تکاپو هستند.
روز و شب جز سبب رافت و انصاف مباش
سال و مه جز ندب دولت و اقبال مباز
هوش مصنوعی: روز و شب تنها به خاطر محبت و عدالت نباشید، و سال و ماه نیز برای جلب سعادت و خوشبختی نباشید.
داده بر باد رضای تو فلک خرمن دهر
شسته از آب خسخای تو جهان تختهٔ آز
هوش مصنوعی: خداوند اراده تو را به باد داده و زندگی را به نیکی‌های تو می‌آراید. این دنیا مانند یک نمایشگاه بزرگ است که در آن آزمون‌ها و چالش‌ها وجود دارد.
نامهٔ عمر ترا از فلک این باد خطاب
زندگانی ولی نعمت من باد دراز
هوش مصنوعی: این باد از آسمان نامه‌ای از عمر تو را می‌آورد و زندگی‌ام به خاطر این باد طولانی‌مدت است.