گنجور

شمارهٔ ۲

فصل زمستان رسید و فصل خزان شد
آب رزان خور که آب روی رزان شد
رخت به کاشانه برکه در چمن باغ
زاغ پدید آمد و تذرو نهان شد
باد ز کهسار تیر برف بینداخت
شاخ درختان ز تیر او چو کمان شد
مرغ عقیقین سر از تنوره برآورد
چِنگل او لعل‌‌پاش و مشک‌‌فشان شد
شوشهٔ زر دیده‌ای و دستهٔ لاله
بال و پر او نگاه کن که چنان شد
ای صنم چنگ زن به مجلس عشرت
چنگ سبک زن کنون که جام گران شد
بود پیاله روان به دست حریفان
جام‌ گران از پی پیاله روان شد
داروی ما جز شراب نیست که ما را
قوت دل شد شراب و قوت روان شد
خاصه شرابی که از فروغ و لطافت
درخورِ بزمِ خدایگانِ جهان شد
شاه جهانگیر سنجر بن ملک‌شاه
آن ‌که به دولت شدست بر ملکان شاه
کوه ‌کنون میغ را گرفت به بر در
چادر کافور گون کشید به سر در
خوش‌تر و فرخنده‌تر بود به چنین وقت
باده به سر در مرا و یار به بر در
سلسله زلفی فشانده‌ گل به سمن بر
غالیه جعدی نهفته در به شکر در
شمس و قمر گرچه روشنند و دُرفشان
طعنه زند روی او به شمس و قمر در
زان ‌که حجر چون دلش به‌ کعبه سیاه است
روی بمالند حاجیان به حجر در
هست دل من به زیر حلقهٔ زلفش
همچو میانش به زیر بند کمر در
خوانده‌ام او را ز دوستی پسر خود
تا شدم آسیمه سر به عشق پسر در
بوی دو زلفش همی چو جامهٔ یوسف
روشنی افزون کند به چشم پدر در
حور بهشت است چون سرود سراید
نغمهٔ او خوش بود به ‌گوش بشر در
راست بر آن سان‌ که خوش بود به‌ گه رزم
نعرهٔ کوس ملک به‌گوش ظفر در
شاه جهانگیر سنجربن ملک شاه
آن‌که به دولت شدست بر ملکان شاه
شهرگشایی که خسروست عجم را
کامروایی که داورست اُ‌مم را
آن که به خوارزم و نیمروز و خراسان
کوتهی از عدل اوست دست ستم را
آن‌که به هند و به چین ز هیبت تیغش
کار تبه شد صنم‌پرست و صنم را
از در و دیوار او همی حسد آید
بیت حرم را و بوستان ارم را
از پس نام خدای و نام پیمبر
مرتبه از نام اوست لوح و قلم را
سیرت او پنج چیز را سبب آمد
دانش و فرهنگ و دین و جود و کرم را
هست شرف پنج چیز را زخطابش
خطبه و منشور و شعر و زر و درم را
فخر به آثار اوست تا به قیامت
مرکب و تیغ و سپاه وکوس و علم را
ملک عجم هست زیر مهر نگینش
زانکه سزاوار گشت ملک عجم را
شاه جهانگیر سنجر بن ملک شاه
آن‌که به دولت شدست بر ملکان شاه
پادشهی مال ده که بنده پذیرست
تاجوری داد ده‌ که پاک ضمیرست
چون پدر و جد خویش و عم و برادر
درخور ملک و سپاه و تاج و سریرست
دولت او دایره است خطِّ بقا را
نقطهٔ آن دایره سپهر اثیرست
حاسد او جفت آه و نالهٔ زارست
مادح او جفت جام و نالهٔ زیرست
تیر هلاک است برکمان خلافش
دیدهٔ بدخواه او نشانهٔ تیرست
شاه جوان و وزیر شاه جوان است
بندهٔ فرمان هر دو عالم پیرست
از ملک‌العرش بر وزیر نثارست
چون ملک شرق میهمان وزیرست
او ز پدر یادگار شاه جهان است
وز خرد اندر جهان عدیم نظیرست
هست وزیر و مشیر چون پدر خویش
نیک وزیرست و نیک بخت مشیرست
ملک سپهرست و این وزیر مبارک
ماه تمام است و شاه مهر منیرست
شاه جهانگیر سنجر بن ملک شاه
آن‌که به دولت شدست بر ملکان شاه
بار خدایا تورا خدای معین باد
دولت عالی ندیم و بخت قرین باد
ملک همه سرورانت زیر علم باد
گنج همه خسروانت زیرنگین باد
ناصر دین خدای وحافظ ملکی
کار تو ترتیب ملک و نصرت دین باد
بر سر دولت مدام و بر سر ملت
فر تو چون پر جبرئیل امین باد
گرچه ز چین تا به مصر راه درازست
ملک تو از حد مصر تا در چین باد
از فلک و از ملک همیشه خطابت
شاه زمان باد و شهریار زمین باد
هرکه دلش در وفای تو چو کمان است
بر تن و جانس ز حادثات کمین باد
از مه و پروین و از مجره و شعری
اسب تو را نعل وتنگ و مقود و زین باد
ساقی تو حور باد و جام تو کوثر
بزم تو از خرمی چو خلد برین باد
از تو دل و خانهٔ وزیر تو امروز
هست خوش و خرم و همیشه چنین باد
شاه جهانگیر سنجر بن ملک شاه
آن‌که به دولت شدست بر ملکان شاه

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فصل زمستان رسید و فصل خزان شد
آب رزان خور که آب روی رزان شد
هوش مصنوعی: فصل زمستان شروع شده و فصل پاییز به پایان رسیده است. آب جویبارها در این فصل تغییر کرده و به حالت جدیدی درآمده است.
رخت به کاشانه برکه در چمن باغ
زاغ پدید آمد و تذرو نهان شد
هوش مصنوعی: لباس زاغ در چمن باغ ظاهر شد و تذرو از نظر پنهان گشت.
باد ز کهسار تیر برف بینداخت
شاخ درختان ز تیر او چو کمان شد
هوش مصنوعی: باد از کوهستان تیری از برف به زمین افکند و شاخ و برگ‌های درختان به حالت کمان درآمدند.
مرغ عقیقین سر از تنوره برآورد
چِنگل او لعل‌‌پاش و مشک‌‌فشان شد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای از تنوره سر بیرون آورد و صدای دلنشینی را از خود بیرون فرستاد که مانند پاشیدن سنگ‌های قیمتی و عطر خوشبویی بود.
شوشهٔ زر دیده‌ای و دستهٔ لاله
بال و پر او نگاه کن که چنان شد
هوش مصنوعی: درخشش زرین و زیبایی لاله‌ها را دیده‌ای؛ حالا به بال و پر او نگاه کن که به این زیبایی تبدیل شده است.
ای صنم چنگ زن به مجلس عشرت
چنگ سبک زن کنون که جام گران شد
هوش مصنوعی: ای محبوب، به جشن و سرور بیفکن و با ساز خود طرب بیاور. حالا که زمان خوشی و شادمانی فرا رسیده، بهتر است با سبکی و شادابی به این مجلس بپردازی.
بود پیاله روان به دست حریفان
جام‌ گران از پی پیاله روان شد
هوش مصنوعی: پیاله‌ای در دست دوستان بود و جام گران‌قیمتی هم از پی آن پیاله روان شد.
داروی ما جز شراب نیست که ما را
قوت دل شد شراب و قوت روان شد
هوش مصنوعی: دارویی که ما نیاز داریم تنها شراب است، زیرا شراب به ما نیروی دل و روح می‌بخشد.
خاصه شرابی که از فروغ و لطافت
درخورِ بزمِ خدایگانِ جهان شد
هوش مصنوعی: به ویژه نوشیدنی‌ای که به خاطر نور و لطافتش مناسب جشن و سرور بزرگان جهان گردید.
شاه جهانگیر سنجر بن ملک‌شاه
آن ‌که به دولت شدست بر ملکان شاه
هوش مصنوعی: شاه جهانگیر سنجر، پسر ملک‌شاه، کسی است که به مقام و قدرت رسیده و بر پادشاهان فرمانروایی می‌کند.
کوه ‌کنون میغ را گرفت به بر در
چادر کافور گون کشید به سر در
هوش مصنوعی: کوه اکنون ابر را در آغوش گرفته و بر روی در چادر مانند کافور، سایه افکنده است.
خوش‌تر و فرخنده‌تر بود به چنین وقت
باده به سر در مرا و یار به بر در
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی که خوشحالی بیشتری در فضا وجود دارد، برای من نوشیدنی لذیذتر و دوست محبوبم در کنارم بسیار دلپذیرتر است.
سلسله زلفی فشانده‌ گل به سمن بر
غالیه جعدی نهفته در به شکر در
هوش مصنوعی: زلفی مانند رشته‌ای به زیبایی در هم پیچیده است که گل را بر چیدمان نسیم نرم و لطیف قرار داده و در آن زیبایی خاصی نهفته است.
شمس و قمر گرچه روشنند و دُرفشان
طعنه زند روی او به شمس و قمر در
هوش مصنوعی: خورشید و ماه هرچند روشن و درخشان‌اند، اما زیبایی چهره‌اش به آن‌ها طعنه می‌زند و از آن‌ها فراتر است.
زان ‌که حجر چون دلش به‌ کعبه سیاه است
روی بمالند حاجیان به حجر در
هوش مصنوعی: چون دل سنگ خداوند متعال به کعبه تیره است، زائران به سنگ سیاه می‌مالند و احترام می‌گذارند.
هست دل من به زیر حلقهٔ زلفش
همچو میانش به زیر بند کمر در
هوش مصنوعی: دل من زیر حلقه موهای او است، مانند اینکه در وسط کمرش قرار داشته باشد.
خوانده‌ام او را ز دوستی پسر خود
تا شدم آسیمه سر به عشق پسر در
هوش مصنوعی: من از دوستی پسرم به او توجه کرده‌ام و به خاطر عشق به او دچار درهم برهمی و سردرگمی شده‌ام.
بوی دو زلفش همی چو جامهٔ یوسف
روشنی افزون کند به چشم پدر در
هوش مصنوعی: بوی عطر موهای او مانند چادر زیبای یوسف باعث می‌شود که چشم پدرش بیشتر روشنایی بگیرد.
حور بهشت است چون سرود سراید
نغمهٔ او خوش بود به ‌گوش بشر در
هوش مصنوعی: اگر حور بهشت آواز بخواند، نغمه‌اش برای انسان‌ها خوشایند خواهد بود.
راست بر آن سان‌ که خوش بود به‌ گه رزم
نعرهٔ کوس ملک به‌گوش ظفر در
هوش مصنوعی: درست مانند زمانی که شادی و خوشحالی در میان است، در هنگام جنگ و نبرد، صدای طبل پیروزی به گوش می‌رسد.
شاه جهانگیر سنجربن ملک شاه
آن‌که به دولت شدست بر ملکان شاه
هوش مصنوعی: شاه جهانگیر، فرزند ملک شاه، کسی است که به خاطر قدرت و مقامش در میان شاهان و فرمانروایان مشهور و بزرگ شناخته می‌شود.
شهرگشایی که خسروست عجم را
کامروایی که داورست اُ‌مم را
هوش مصنوعی: شهرگشایی که فرمانروای بزرگ و با قدرتی است، باعث موفقیت ملت عجم می‌شود، و داوری عادل و توانمند، به مردم اُمم برکت و خوشبختی می‌بخشد.
آن که به خوارزم و نیمروز و خراسان
کوتهی از عدل اوست دست ستم را
هوش مصنوعی: کسی که در خوارزم، نیمروز و خراسان از عدالت او بهره‌ای نمی‌برد، نشان‌دهنده‌ی ستمی است که بر او رفته است.
آن‌که به هند و به چین ز هیبت تیغش
کار تبه شد صنم‌پرست و صنم را
هوش مصنوعی: کسی که با قدرت و ترس تیغش، مردم را در هند و چین نابود کرد، عبادت‌کنندگان بت و خود بت‌ها را نیز به زانو درآورد.
از در و دیوار او همی حسد آید
بیت حرم را و بوستان ارم را
هوش مصنوعی: حسادت از هر سو به سوی او می‌آید، حتی از دیوارها و درها، به حرم و باغی که در آنجا وجود دارد.
از پس نام خدای و نام پیمبر
مرتبه از نام اوست لوح و قلم را
هوش مصنوعی: پس از ذکر نام خدا و پیامبر، جایگاهی درخور و مقدس برای نام اوست، مانند ارزش لوح و قلم.
سیرت او پنج چیز را سبب آمد
دانش و فرهنگ و دین و جود و کرم را
هوش مصنوعی: خصلت‌های او باعث ایجاد پنج چیز مهم در انسان می‌شود: علم، فرهنگ، دین، بخشندگی و نیکوکاری.
هست شرف پنج چیز را زخطابش
خطبه و منشور و شعر و زر و درم را
هوش مصنوعی: شرافت پنج چیز به خاطر این است که از سمت خداوند آمده‌اند: خطبه، منشور، شعر، طلا و نقره.
فخر به آثار اوست تا به قیامت
مرکب و تیغ و سپاه وکوس و علم را
هوش مصنوعی: افتخار به دستاوردهای او تا روز قیامت ادامه دارد، چه در زمینه‌هایی مانند سلاح و تجهیزات نظامی و چه در پرچم و نشان‌ها.
ملک عجم هست زیر مهر نگینش
زانکه سزاوار گشت ملک عجم را
هوش مصنوعی: سلطنت ایران زیر سلطنت و فرمانروایی او قرار دارد، چرا که شایستگی و لایق بودن این حکمرانی را دارد.
شاه جهانگیر سنجر بن ملک شاه
آن‌که به دولت شدست بر ملکان شاه
هوش مصنوعی: شاه جهانگیر سنجر، پسر ملک شاه، سلطانی است که بر سرزمین‌ها فرمانروایی می‌کند و در میان دیگر پادشاهان، مقام بلندی دارد.
پادشهی مال ده که بنده پذیرست
تاجوری داد ده‌ که پاک ضمیرست
هوش مصنوعی: پادشاهی را برگزین که ثروتش را با بندگانش تقسیم کند و از کسی که دلش پاک است، به‌خوبی استقبال کند.
چون پدر و جد خویش و عم و برادر
درخور ملک و سپاه و تاج و سریرست
هوش مصنوعی: آنها به اندازه پدر، جد، عم و برادر خود شایسته ملک، سپاه، تاج و تخت هستند.
دولت او دایره است خطِّ بقا را
نقطهٔ آن دایره سپهر اثیرست
هوش مصنوعی: سرنوشت و خوشبختی او همچون دایره‌ای وسیع است و خط بقا، تنها نقطه‌ای در این دایره محسوب می‌شود. آسمان و جهان مادی هم بخشی از آن دایره‌ی بزرگ است.
حاسد او جفت آه و نالهٔ زارست
مادح او جفت جام و نالهٔ زیرست
هوش مصنوعی: شخص حسود همیشه با غم و افسوس زندگی می‌کند، در حالی که کسی که به آنچه که ستایش می‌کند، شادی و لذت را تجربه می‌کند و به خاطر آن سرمست و شاداب است.
تیر هلاک است برکمان خلافش
دیدهٔ بدخواه او نشانهٔ تیرست
هوش مصنوعی: تیر و کمان سمبلی از سرنوشت و قدرت افراد بدخواه هستند. زمانی که کسی خلاف ما نیت بد داشته باشد، نشان آن بدخواهی مانند نشانه تیر در کمان است و می‌تواند به سوی ما پرتاب شود. این بیت اشاره دارد به این که در برابر خطرات و دشمنان باید هوشیار بود، چرا که آنها ممکن است برای آسیب رساندن به ما اقدام کنند.
شاه جوان و وزیر شاه جوان است
بندهٔ فرمان هر دو عالم پیرست
هوش مصنوعی: پادشاه جوان و وزیر او نیز جوان هستند، اما من به فرمان هر دو عالم که پیر و باتجربه‌اند، خدمت می‌کنم.
از ملک‌العرش بر وزیر نثارست
چون ملک شرق میهمان وزیرست
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که در آسمان‌ها و نزد خداوند، توجه و لطف ویژه‌ای به وزیر وجود دارد، زیرا او مانند یک مهمان ارزشمند در سرزمین شرق به حساب می‌آید.
او ز پدر یادگار شاه جهان است
وز خرد اندر جهان عدیم نظیرست
هوش مصنوعی: او یادگاری از پدرش است که شاه جهان بوده و از نظر خرد و دانایی در جهان همتا ندارد.
هست وزیر و مشیر چون پدر خویش
نیک وزیرست و نیک بخت مشیرست
هوش مصنوعی: در اینجا به خوبی بیان شده است که هر پدر، در نقش خود به عنوان وزیر (راهنما) و مشیر (یار و مشاور)، دارای ویژگی‌های مثبت و خوش شانسی است. این نشان می‌دهد که افراد در نقش‌های مهم زندگی، اگر از حسن نیت و نیک خواهی برخوردار باشند، می‌توانند به خوبی عمل کنند.
ملک سپهرست و این وزیر مبارک
ماه تمام است و شاه مهر منیرست
هوش مصنوعی: فردی در آسمان وجود دارد که مقام و منزلت بالایی دارد و این وزیر خوشبخت مانند ماه کامل است. همچنین، پادشاه از نور و محبت خاصی برخوردار است.
شاه جهانگیر سنجر بن ملک شاه
آن‌که به دولت شدست بر ملکان شاه
هوش مصنوعی: شاه جهانگیر سنجر، پسر ملک شاه، کسی است که به دلیل قدرت و توانایی‌اش در حکومت بر دیگر پادشاهان، مورد احترام و اعتبار قرار گرفته است.
بار خدایا تورا خدای معین باد
دولت عالی ندیم و بخت قرین باد
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، دعا می‌کنم که نعمت‌هایت همیشه با من باشد و خوشبختی و شانس در کنارم به خوبی قرار گیرد.
ملک همه سرورانت زیر علم باد
گنج همه خسروانت زیرنگین باد
هوش مصنوعی: همه فرمانروایان تو تحت حمایت و پرچم تو هستند و تمام دارایی‌های گرانبها و ارزشمند آنها زیر سیستم و نظارت تو قرار دارد.
ناصر دین خدای وحافظ ملکی
کار تو ترتیب ملک و نصرت دین باد
هوش مصنوعی: ناصر دین خدا و حافظ ملک، تو به ساماندهی امور کشور و یاری دین مشغول هستی.
بر سر دولت مدام و بر سر ملت
فر تو چون پر جبرئیل امین باد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همیشه باید بر سر کار و مسئولیت‌ها و در کنار مردم مانند پر جبرئیل، که نماد پاکی و خدمت است، حضور داشته باشی.
گرچه ز چین تا به مصر راه درازست
ملک تو از حد مصر تا در چین باد
هوش مصنوعی: هرچند که فاصله‌ی بین چین تا مصر بسیار زیاد است، اما سرزمین تو از مرز مصر تا دروازه‌های چین گسترده است.
از فلک و از ملک همیشه خطابت
شاه زمان باد و شهریار زمین باد
هوش مصنوعی: از آسمان و از سرزمین، همیشه خطاب تو باد، ای پادشاه زمان و فرمانرواي زمین!
هرکه دلش در وفای تو چو کمان است
بر تن و جانس ز حادثات کمین باد
هوش مصنوعی: هر کسی که قلبش در محبتی به تو مانند کمان کشیده شده است، از چالش‌ها و مشکلاتی که در زندگی ممکن است پیش بیاید، ایمن خواهد بود.
از مه و پروین و از مجره و شعری
اسب تو را نعل وتنگ و مقود و زین باد
هوش مصنوعی: از زیبایی‌ها و نجابت‌های آسمانی چون ماه و ستاره‌ها، تو را توشه‌ای فراهم آید که نعل و زین و افسار اسب را برآن بسته‌اند.
ساقی تو حور باد و جام تو کوثر
بزم تو از خرمی چو خلد برین باد
هوش مصنوعی: ای ساقی، تو مانند حوری هستی و جامی که در دست داری چون کوثر است. بزم و دورهمی تو باید از شادی و خوشی همانند بهشت باشد.
از تو دل و خانهٔ وزیر تو امروز
هست خوش و خرم و همیشه چنین باد
هوش مصنوعی: امروز دل و دلمشغولی من به خاطر تو و خانه‌ات پر از خوشحالی و شادابی است و همیشه چنین باشد.
شاه جهانگیر سنجر بن ملک شاه
آن‌که به دولت شدست بر ملکان شاه
هوش مصنوعی: شاه جهانگیر سنجر، پسر ملک شاه، کسی است که با قدرت و سلطه‌اش، بر دیگر kings و حکام حکومت می‌کند.