گنجور

شمارهٔ ۴۲

در عشق توام امید بهروزی نیست
وز عهد شب وصال تو روزی نیست
از آتش تو دلم چرا می‌سوزد
چون هیچ تو را عادت دلسوزی نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در عشق توام امید بهروزی نیست
وز عهد شب وصال تو روزی نیست
هوش مصنوعی: در عشق تو، به آینده‌ای روشن امیدی ندارم و از زمانی که با هم بودیم، روزی برای وصالت وجود ندارد.
از آتش تو دلم چرا می‌سوزد
چون هیچ تو را عادت دلسوزی نیست
هوش مصنوعی: دل من از آتش عشق تو می‌سوزد، اما تو هیچ گاه به دل کسی نمی‌سازی و به آن توجهی نمی‌کنی.