گنجور

شمارهٔ ۷

مرا نگارا با روی تو چه جای غم است
که چون تو یار ز خوبان روزگار کم است
بهشت و دنیا هر دو به هم نبیند کس
بهشت و دنیا با هم مرا ز تو به هم است
تو در دلم بنشستی و غم بشد ز دلم
دلی ‌که جای تو باشد درو چه جای غم است
مرا دلیلی‌ است کز عشق در جهان مثل است
تو را رخی است که از حسن در جهان علم است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا نگارا با روی تو چه جای غم است
که چون تو یار ز خوبان روزگار کم است
هوش مصنوعی: عزیزم، با وجود تو هیچ دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد، زیرا مانند تو یارانی با این زیبایی در دنیا کم پیدا می‌شوند.
بهشت و دنیا هر دو به هم نبیند کس
بهشت و دنیا با هم مرا ز تو به هم است
هوش مصنوعی: بهشت و دنیا هرگز نمی‌توانند با هم دیده شوند. فقط من هستم که به خاطر تو بین این دو در حال جستجو هستم.
تو در دلم بنشستی و غم بشد ز دلم
دلی ‌که جای تو باشد درو چه جای غم است
هوش مصنوعی: تو در قلب من جا گرفته‌ای و غم از دل من رفته است. در دلی که تو در آن هستی، جایی برای غم باقی نمی‌ماند.
مرا دلیلی‌ است کز عشق در جهان مثل است
تو را رخی است که از حسن در جهان علم است
هوش مصنوعی: من دلیلی دارم که نشان می‌دهد عشق در این جهان بی‌نظیر است، و تو آن چهره‌ای داری که از زیبایی، در این جهان شهرت و معرفت دارد.

حاشیه ها

1398/08/21 01:11
عین. ح

بیت آخر باید اینگونه باشد:
مرا دلی‌ است که از عشق در جهان مثل است
تو را رخی است که از حسن در جهان علم است