گنجور

شمارهٔ ۶۰

دوست دارم که برآشوبی و بیداد کنی
شادیی ‌کن ‌که مرا با غم و فریاد کنی
زاتش عشق چو پولاد بتابی دل من
پس دل خویش چو ناتافته پولاد کنی
به‌تو ای طرفهٔ بغداد نه زان دادم دل
که تو از دیدهٔ من دجلهٔ بغداد کنی
بندهٔ روی چو ماهت نه از آن شرط شدم
که مرا بیهده بفروشی و آزاد کنی
بندهٔ روی توام عاشق بیداد توام
بنده‌تر گردم و عاشقتر اگر داد کنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوست دارم که برآشوبی و بیداد کنی
شادیی ‌کن ‌که مرا با غم و فریاد کنی
هوش مصنوعی: دوست دارم که به شور و شوق بیفتی و طغیانی به پا کنی، خوشی‌ای را به وجود بیاوری که مرا در غم و ناله وادار کنی.
زاتش عشق چو پولاد بتابی دل من
پس دل خویش چو ناتافته پولاد کنی
هوش مصنوعی: اگر آتش عشق مانند فولاد بر قلب من بتابد، پس دل خود را مانند فولاد در هم بشکن.
به‌تو ای طرفهٔ بغداد نه زان دادم دل
که تو از دیدهٔ من دجلهٔ بغداد کنی
هوش مصنوعی: به تو ای زیبای بغداد، دل ندادم چون تو در نظر من مانند دجلهٔ بغداد می‌مانی.
بندهٔ روی چو ماهت نه از آن شرط شدم
که مرا بیهده بفروشی و آزاد کنی
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی و جذابیت تو به این بندگی در نیامدم که تو بی‌دلیل مرا به فروش برسانی و از قید خود آزاد کنی.
بندهٔ روی توام عاشق بیداد توام
بنده‌تر گردم و عاشقتر اگر داد کنی
هوش مصنوعی: من عاشق زیبایی تو هستم و در برابر ظلم تو تسلیم‌تر می‌شوم. اگر به من محبت کنی، عشق و بندگی‌ام بیشتر خواهد شد.