گنجور

شمارهٔ ۵۹

ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی
ور هر دو بخواهی به‌ تو بخشم به زمانی
با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را
تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی
از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم
آن غالیه‌دان است همانا نه دهانی
وز لاغری ای بت که دهان داری گویم
آن سیمین کلک است همانا نه میانی
نه نه‌ که به آن سان‌ که میان و دهن توست
من بنده‌ام ازکلکی و از غالیه دانی
باد آید و از حلقهٔ زلفین تو هر شب
بر لاله ستان تو کند مشک فشانی
شادند همه شهر به‌دیدار تو امروز
حقا که چنین است و در این نیست گمانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.