گنجور

شمارهٔ ۵۷

آن‌ که از سنبل نقاب ارغوان آرد همی
عیش او بر چهرهٔ من زعفران کارد همی
هر کجا خواهم‌ که دریابم سبک دیدار او
باز یابم زو که با من سرگران دارد همی
ابر دیدستی‌ که باران بارد اندر نوبهار
دیدهٔ من خون دل را همچنان بارد همی
تا گل وصلش فرو پژمرده در باغ دلم
خار هجرانش مرا در دیدگان خارد همی
روزگار و کار من در وصل او آمد بسر
روزگار هجر او کارم به‌ جان آرد همی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن‌ که از سنبل نقاب ارغوان آرد همی
عیش او بر چهرهٔ من زعفران کارد همی
هوش مصنوعی: کسی که با زیبایی و خوشبویی سنبل به سراغ من می‌آید، خوشی او شبیه زعفرانی است که بر صورت من نقش می‌بندد.
هر کجا خواهم‌ که دریابم سبک دیدار او
باز یابم زو که با من سرگران دارد همی
هوش مصنوعی: هر جا که بخواهم او را ملاقات کنم، همیشه او را می‌یابم، زیرا او همیشه با من است و در کنار من حضور دارد.
ابر دیدستی‌ که باران بارد اندر نوبهار
دیدهٔ من خون دل را همچنان بارد همی
هوش مصنوعی: ابر را دیده‌ای که در بهار باران می‌بارد؟ چشمان من نیز به همین گونه، اشک و درد درونم را همواره می‌ریزد.
تا گل وصلش فرو پژمرده در باغ دلم
خار هجرانش مرا در دیدگان خارد همی
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل وصل او در باغ دل من پژمرده باشد، خار غم جدایی او در چشمانم همواره حس می‌شود.
روزگار و کار من در وصل او آمد بسر
روزگار هجر او کارم به‌ جان آرد همی
هوش مصنوعی: زندگی و فعالیت من در زمان وصال او به پایان رسید، اما دوران جدایی او به شدت مرا آزار می‌دهد و جانم را به درد می‌آورد.