گنجور

شمارهٔ ۴۸

ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده
هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده
هستی به مهر و خدمت استاده و نشسته
هم در دلم نشسته هم پیشم ایستاده
گه راز من‌گشایی زان زلفکان بسته
گه اشک من‌گشایی زان دو لب‌گشاده
تو سیم ساده داری در زیر مشک سوده
من لعل سوده دارم بر روی سیم ساده
گر بی تو شادی آرم یارم مباد شادی
ور بی‌تو باده نوشم نوشم مباد باده
دارم ز دست عشقت دو دست بر سر و دل
بر سر یکی فکنده بر دل یکی نهاده
از دیده آب ریزم وز دل فروزم آتش
با هر دو چیز هستم خرمن به باد داده
دیدم بسی عجایب زین طرفه‌تر ندیدم
چشمی پرآب و آتش بر خرمن اوفتاده

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده
هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده
هوش مصنوعی: ای خورشید زیبا و درخشان، ای فرزند برجسته، تو هم مانند ماه صورت، زیبایی و جذابیت خاصی داری، و همچنین مانند حوریان، جلوه‌ای دلربا و خیره‌کننده از زیبایی را به نمایش می‌گذاری.
هستی به مهر و خدمت استاده و نشسته
هم در دلم نشسته هم پیشم ایستاده
هوش مصنوعی: وجود در عشق و خدمت حاضر است؛ در دل من نشسته و در کنارم نیز ایستاده است.
گه راز من‌گشایی زان زلفکان بسته
گه اشک من‌گشایی زان دو لب‌گشاده
هوش مصنوعی: گاهی راز من را با آن زلف‌های گیسو به نمایش می‌گذاری و گاهی هم با آن لب‌های بازت، اشک‌های من را به جریان می‌اندازی.
تو سیم ساده داری در زیر مشک سوده
من لعل سوده دارم بر روی سیم ساده
هوش مصنوعی: تو زیبایی و جذابیت خاصی داری که در زیر یک حجاب ساده پنهان شده، و من نیز زیبایی با ارزشی دارم که بر روی ظاهر ساده‌ام نمایان است.
گر بی تو شادی آرم یارم مباد شادی
ور بی‌تو باده نوشم نوشم مباد باده
هوش مصنوعی: اگر بدون تو خوشبختی به دست آورم، خوشبختی‌ام را نمی‌خواهم، و اگر بدون تو شراب بنوشم، از نوشیدن آن پرهیز می‌کنم.
دارم ز دست عشقت دو دست بر سر و دل
بر سر یکی فکنده بر دل یکی نهاده
هوش مصنوعی: من از عشق تو به حالت شور و هیجان رسیده‌ام، به طوری که یکی از دست‌هایم را بر سرم گذاشته‌ام و دیگری را بر دلم نهاده‌ام.
از دیده آب ریزم وز دل فروزم آتش
با هر دو چیز هستم خرمن به باد داده
هوش مصنوعی: من از چشمانم اشک می‌ریزم و از قلبم آتش می‌سوزانم. با این حال، با هر دو احساس، مثل خرمنی هستم که در باد پراکنده شده است.
دیدم بسی عجایب زین طرفه‌تر ندیدم
چشمی پرآب و آتش بر خرمن اوفتاده
هوش مصنوعی: در اینجا به مشاهده‌ی شگفتی‌هایی پرداخته شده که هیچ‌کدام به اندازه‌ی شور و شوق و احساساتی که از چشمی پر از اشک و عشق می‌بارد، تأثیرگذار نیست. انگار این نگاه عمیق و پر احساس، به چیزی بزرگ‌تر از خود آنچه می‌بیند، برخورد کرده و باعث به وجود آمدن این احساسات شدید شده است.