گنجور

شمارهٔ ۴۵

عمری گذاشتم صنما در وفای تو
وز صد هزارگونه‌ کشیدم جفای تو
آن چیست از جفا که نکردی به جای من
وان چیست از وفا که نکردم به جای تو
مسکین دلم‌گر از تو کشیدست صد جفا
یک دم زدن سُتُه نشدست از وفای تو
گویند مردمان که بود ذره در هوا
من لاجرم چو ذره شدم در هوای تو
در عشق تو بنالم از چشم خویشتن
کاین چشم من فکند مرا در بلای تو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمری گذاشتم صنما در وفای تو
وز صد هزارگونه‌ کشیدم جفای تو
هوش مصنوعی: سال‌ها برای تو وفاداری کردم و از انواع مختلف ظلم و بدی‌هایی که از تو دیدم، رنج بردم.
آن چیست از جفا که نکردی به جای من
وان چیست از وفا که نکردم به جای تو
هوش مصنوعی: اینجا شاعر به نکته‌ای مهم اشاره می‌کند؛ او از طرف مقابل می‌پرسد که چه ناملایمتی‌ها و بی‌مهری‌ها را به او روا داشته و در عوض خودش نیز به یاد می‌آورد که در مقام وفا و محبت، چه کارهایی را برای او نکرده است. در واقع، این بیت به تضاد رفتارهای آن‌ها و مفهوم وفا و وفاداری می‌پردازد.
مسکین دلم‌گر از تو کشیدست صد جفا
یک دم زدن سُتُه نشدست از وفای تو
هوش مصنوعی: دل بی‌چاره‌ام با وجودِ تمام سختی‌هایی که از تو دیده، هرگز به وفای تو بی‌تفاوت و سست نشده است.
گویند مردمان که بود ذره در هوا
من لاجرم چو ذره شدم در هوای تو
هوش مصنوعی: مردم می‌گویند که آیا ذره‌ای در هوا وجود دارد؟ من نیز ناچار در هوای تو مثل آن ذره شدم.
در عشق تو بنالم از چشم خویشتن
کاین چشم من فکند مرا در بلای تو
هوش مصنوعی: در عشق تو، از درد و رنجی که چشمان خودم برایم به ارمغان آورده‌اند، شکایت می‌کنم؛ زیرا این چشمان من باعث شده‌اند که به مصیبت تو دچار شوم.