شمارهٔ ۳۷
صنما ما ز ره دور و دراز آمدهایم
بهسر کوی تو با درد و نیاز آمدهایم
گر ز نزدیک تو آهسته و هشیار شدیم
مست و آشفته به نزدیک تو بازآمدهایم
آمدستیم خریدار می و رود و سرود
نه فروشندهٔ تسبیح و نماز آمدهایم
یک زمانگرمکن از مستی ما مجلس خویش
که ز مستی بر توگرم فراز آمدهایم
گرچه در فرقت تو زار و نزاریم چو شمع
از پی سوزش و از بهرگداز آمدهایم
بر امید رخ زیبای تو هم با غم و رنج
همچنان استکه با شادی و ناز آمدهایم
دست ما گر به سر زلف درازت نرسد
با سر زلف تو از جور به راز آمدهایم
بینی آن زلف دراز تو که از راه دراز
ما به نظارهٔ آن زلف دراز آمدهایم
بود یکچند نشیب طلبت در ره ما
از نشیب طلب اکنون به فراز آمدهایم
توشه و ساز زدیدار تو خواهیم همی
گر به دیدار تو بیتوشه و ساز آمدهایم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صنما ما ز ره دور و دراز آمدهایم
بهسر کوی تو با درد و نیاز آمدهایم
هوش مصنوعی: ای محبوب، ما از راهی طولانی و سخت به نزد تو آمدهایم، با درد و نیاز به دیدارت آمدهایم.
گر ز نزدیک تو آهسته و هشیار شدیم
مست و آشفته به نزدیک تو بازآمدهایم
هوش مصنوعی: اگر از نزدیک تو به آرامی و با آگاهی به تو نزدیک شدهایم، در حالی که مست و پریشان بودیم، دوباره به سوی تو آمدهایم.
آمدستیم خریدار می و رود و سرود
نه فروشندهٔ تسبیح و نماز آمدهایم
هوش مصنوعی: ما به اینجا آمدهایم تا از شراب و لذت زندگی و آواز و شادی خرید کنیم، نه اینکه فقط به ذکر و نماز بپردازیم.
یک زمانگرمکن از مستی ما مجلس خویش
که ز مستی بر توگرم فراز آمدهایم
هوش مصنوعی: مدتی است که با حالتی سرمست و شاداب، به جمع دوستان آمدهایم و این حال خوش ما به خاطر نشئه و شادیای است که به همراه داریم.
گرچه در فرقت تو زار و نزاریم چو شمع
از پی سوزش و از بهرگداز آمدهایم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در جدایی تو خیلی غمگین و رنجوریم، مثل شمعی هستیم که برای سوختن و ذوب شدن به حضورت آمدهایم.
بر امید رخ زیبای تو هم با غم و رنج
همچنان استکه با شادی و ناز آمدهایم
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی چهرهات، هر چند با غم و رنج مواجه هستیم، باز هم مانند زمانی که با شادی و آرامش برخورد میکنیم، به سوی تو میآییم.
دست ما گر به سر زلف درازت نرسد
با سر زلف تو از جور به راز آمدهایم
هوش مصنوعی: اگر نتوانیم به موهای زیبایت دست بزنیم، با زیبایی تو از شدت دلتنگی و غم به راز و رمز عشق رسیدهایم.
بینی آن زلف دراز تو که از راه دراز
ما به نظارهٔ آن زلف دراز آمدهایم
هوش مصنوعی: زلف بلند تو را میبینم که ما به خاطر تماشای آن از راه دور و طولانی آمدهایم.
بود یکچند نشیب طلبت در ره ما
از نشیب طلب اکنون به فراز آمدهایم
هوش مصنوعی: مدتی در مسیر عشق تو با سختیها و مشکلات روبهرو بودیم، اما اکنون به اوج و خوشبختی رسیدهایم.
توشه و ساز زدیدار تو خواهیم همی
گر به دیدار تو بیتوشه و ساز آمدهایم
هوش مصنوعی: ما برای دیدار تو آماده شدهایم و از تو هدیه و ابزار نیاز نداریم، چرا که خودمان فقط به خاطر دیدن تو آمدهایم.