شمارهٔ ۳۵
کرانه گیرم تا خود ز عشق باز کنم
در خصومت بر خویشتن فراز کنم
زعشق دوست بدین عشق و دوستی که منم
نه ممکن است که من خود زعشق باز کنم
زیاد روی خداوند آن دو زلف سیاه
چو نام عشق بود من سخن دراز کنم
گرش ببینم و دستم به زلف او نرسد
به چشم با سر زلفش ز دور راز کنم
نیوفتد سخنش در برابر سخنم
که او حدیث زناز و من از نیاز کنم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرانه گیرم تا خود ز عشق باز کنم
در خصومت بر خویشتن فراز کنم
هوش مصنوعی: برای خودم مرز و محدودهای تعیین میکنم تا بتوانم از عشق رها شوم و در مقابل خودم بایستم و بر خویشتن تسلط پیدا کنم.
زعشق دوست بدین عشق و دوستی که منم
نه ممکن است که من خود زعشق باز کنم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق دوست، من به این عشق و دوستی پیوستهام و هیچگاه نمیتوانم از این عشق دست بکشم.
زیاد روی خداوند آن دو زلف سیاه
چو نام عشق بود من سخن دراز کنم
هوش مصنوعی: زیاد به خداوند به خاطر آن دو زلف سیاه تلاش میکنم، چون نام عشق، من میتوانم دربارهاش صحبت کنم.
گرش ببینم و دستم به زلف او نرسد
به چشم با سر زلفش ز دور راز کنم
هوش مصنوعی: اگر او را ببینم و نتوانم به زلفش دست بزنم، از دور با نگاه خود به زلفش راز و رمزهای نهفتهام را بیان میکنم.
نیوفتد سخنش در برابر سخنم
که او حدیث زناز و من از نیاز کنم
هوش مصنوعی: نمیتواند حرفهای او در برابر حرفهای من قرار بگیرد، زیرا او از داستانهای بیهوده سخن میگوید و من از نیاز واقعی صحبت میکنم.
حاشیه ها
1397/12/01 22:03
رضاt
لطفا در مصرع آخر زناز
فاصله نگارشی بین ز - ناز رعایت بشه خواننده به اشتباه میفته