گنجور

شمارهٔ ۳۴

دلم را یاری از یاری ندیدم
غمم را هیچ غمخواری ندیدم
به قاف عشق بر سیمرغ شادی
اگر دیدی تو من باری ندیدم
امید راحتی اندر که بندم
کزو در حال آزاری ندیدم
دلم را با دهانت کاری افتاد
کز آن در بسته‌تر کاری ندیدم
به هر بادی شود زلف تو از جای
به سان او سبکباری ندیدم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم را یاری از یاری ندیدم
غمم را هیچ غمخواری ندیدم
هوش مصنوعی: دل من در تنهایی و غم خود، هیچ کمکی از کسی نیافت. هیچ‌کس نبود که در این شرایط دردناک به من کمک کند و دلسوزی کند.
به قاف عشق بر سیمرغ شادی
اگر دیدی تو من باری ندیدم
هوش مصنوعی: اگر تو توانستی در عشق به اوج و خوشی دست پیدا کنی، من هرگز چنین چیزی را تجربه نکردم.
امید راحتی اندر که بندم
کزو در حال آزاری ندیدم
هوش مصنوعی: امید آرامش را به کدامین کس ببندم، زیرا تا به حال کسی را نبوده‌ام که در حال زحمت و رنج به من کمک کرده باشد.
دلم را با دهانت کاری افتاد
کز آن در بسته‌تر کاری ندیدم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر حرف‌هایت در وضعیتی گرفتار شده که هیچ راه حلی نمی‌توانم برای آن پیدا کنم.
به هر بادی شود زلف تو از جای
به سان او سبکباری ندیدم
هوش مصنوعی: به هر نسیمی، زلف تو به راحتی جابجا می‌شود؛ مانند آن، سبکی را هرگز ندیده‌ام.