گنجور

شمارهٔ ۳۳

تا دلم بستدی ای ماه و ندادی دادم
کشتهٔ عشق شدم راز نهان بگشادم
سرد بردی دلم از عاشقی و جستن عشق
لاجرم زود شدم عاشق و گرم افتادم
پدر و مادر من بنده نبودند تو را
من تو را بنده شدم‌ گرچه به اصل آزادم
هر شبی بر سر کوی تو برآرم فریاد
نکنی رحمت و یکشب نرسی فریادم
من به یک روز تو را یادکنم سیصد بار
تو به صد روز بیک بار نیاری یادم
تا تو را نالهٔ زیردست و مرا نالهٔ زار
تو به‌ کف باده همی‌ گیری و من بر بادم
گر به دنیا و به دین مرد همی‌ گیرد نام
دین و دنیا به سرکار تو اندر دادم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا دلم بستدی ای ماه و ندادی دادم
کشتهٔ عشق شدم راز نهان بگشادم
هوش مصنوعی: چون دلم را به خود مشغول کردی، ای ماه، به من هیچ پیامی نرساندی، من در عشق جان باختم و راز نهان خود را بازگو کردم.
سرد بردی دلم از عاشقی و جستن عشق
لاجرم زود شدم عاشق و گرم افتادم
هوش مصنوعی: دل من از عشق سرد شده و به دنبال عشق بودن باعث شد که ناگهان دوباره عاشق شوم و احساسات گرم و پرشوری به من دست بدهد.
پدر و مادر من بنده نبودند تو را
من تو را بنده شدم‌ گرچه به اصل آزادم
هوش مصنوعی: پدر و مادر من هیچ نیازی به بندگی نداشتند، اما من برای تو و به خاطر تو آماده‌ام که بنده باشم، هرچند که از نظر طبیعت خودم آزاد هستم.
هر شبی بر سر کوی تو برآرم فریاد
نکنی رحمت و یکشب نرسی فریادم
هوش مصنوعی: هر شب در کنار خیابان تو فریاد می‌زنم، اما تو به من توجه نمی‌کنی و حتی یک شب هم نمی‌آیی تا صدایم را بشنوی.
من به یک روز تو را یادکنم سیصد بار
تو به صد روز بیک بار نیاری یادم
هوش مصنوعی: من در یک روز به یاد تو سیصد بار میفتم، اما تو در صد روز یک بار هم به یاد من نمی‌افتی.
تا تو را نالهٔ زیردست و مرا نالهٔ زار
تو به‌ کف باده همی‌ گیری و من بر بادم
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو نالهٔ خفه و بی‌صدا داری و من نالهٔ غم‌انگیز و آشفته‌ام، تو در حال نوشیدن باده هستی و من هم تحت تأثیر این باده قرار دارم.
گر به دنیا و به دین مرد همی‌ گیرد نام
دین و دنیا به سرکار تو اندر دادم
هوش مصنوعی: اگر مردی به دنیا و دین اهمیت می‌دهد، من نام دین و دنیا را در کار تو گذاشتم.

حاشیه ها

1398/08/21 02:11
عین. ح

بیت ششم «نالهٔ زیر است»