گنجور

شمارهٔ ۳۲

مشکن صنما عهد که من توبه شکستم
وز بهر تو در کنج خرابات نشستم
اندر صف خورشیدپرستان شدم اینک
زیرا که میان سخت به زنّار ببستم
پیش تو برم سجده میان‌بسته به زنّار
تا خلق بدانند که خورشیدپرستم
بندم کن و حدّم بزن ای شحنهٔ خوبان
کز هجر تو دیوانه و از عشق تو مستم
از مستی و دیوانگی من چه گریزی
کز تو گذرم نیست به هر حال که هستم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مشکن صنما عهد که من توبه شکستم
وز بهر تو در کنج خرابات نشستم
هوش مصنوعی: ای معشوق، پیمانی که با تو بسته بودم را نشکن! چرا که من توبه‌ام را شکسته‌ام و به خاطر تو در خماری و بی‌خبری نشسته‌ام.
اندر صف خورشیدپرستان شدم اینک
زیرا که میان سخت به زنّار ببستم
هوش مصنوعی: اکنون من در جمع پیروان خورشید قرار گرفتم، چرا که خود را بسیار به زنجیر و محدودیت‌ها بسته‌ام.
پیش تو برم سجده میان‌بسته به زنّار
تا خلق بدانند که خورشیدپرستم
هوش مصنوعی: من در برابر تو سجده می‌کنم و زنجیر به خود بسته‌ام تا مردم بدانند که من پرستنده خورشید هستم.
بندم کن و حدّم بزن ای شحنهٔ خوبان
کز هجر تو دیوانه و از عشق تو مستم
هوش مصنوعی: من را با محبت خودت در بند بکش و محدودم کن، ای نگهبان خوبان، زیرا من به خاطر دوری تو دیوانه و به عشق تو مست و سرمست هستم.
از مستی و دیوانگی من چه گریزی
کز تو گذرم نیست به هر حال که هستم
هوش مصنوعی: من از حالتی که دچار شیدایی و جنون شده‌ام، فراری نیستم چرا که هیچ راهی برای دوری از تو ندارم، هرچقدر هم که باشم.