شمارهٔ ۳۱
از غم عشقت نگارا دیده پرخونکردهام
تا رخ و عارض زخون دیده گلگون کردهام
ای بسا شبها که من از آرزوی روی تو
از سرشک دیده کویت را چو جیحون کردهام
خون من خواهیکه ریزی بیگناهان هر زمان
تو چه پنداری که من در عاشقی چون کردهام
دوش وقت نیمشب پیش خدا از جورتو
صدهزار افغان و فریاد از تو افزون کردهام
تا غم عشق تو اندر طبع من محکم شدست
مهر روی دیگران از طبع بیرون کردهام
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از غم عشقت نگارا دیده پرخونکردهام
تا رخ و عارض زخون دیده گلگون کردهام
هوش مصنوعی: به خاطر غم عشق تو، چشمانم پر از اشک و خون شده و به خاطر تو، چهرهام را به رنگ خون آغشته کردهام.
ای بسا شبها که من از آرزوی روی تو
از سرشک دیده کویت را چو جیحون کردهام
هوش مصنوعی: بسیاری از شبها به خاطر آرزوی دیدن تو، اشکهایم را مثل جیحون جاری کردهام و کوی تو را پر از آن کردهام.
خون من خواهیکه ریزی بیگناهان هر زمان
تو چه پنداری که من در عاشقی چون کردهام
هوش مصنوعی: اگر بخواهی خون من را بریزی، بیگناهی را همیشه قربانی میکنی. تو چه تصوری داری از من در این عشق که چه کارهایی انجام دادهام؟
دوش وقت نیمشب پیش خدا از جورتو
صدهزار افغان و فریاد از تو افزون کردهام
هوش مصنوعی: شب گذشته در نیمه شب، در حضور خدا از درد و غم تو، به اندازه صد هزار افغان و فریاد، شکایت کردم و ناله سر دادم.
تا غم عشق تو اندر طبع من محکم شدست
مهر روی دیگران از طبع بیرون کردهام
هوش مصنوعی: حسرت و درد عشق تو در دل من چنان ریشه دوانده که محبت به دیگران را کاملاً از یاد بردهام.