گنجور

شمارهٔ ۲۵

دی نگاری دیدم اندر راه چون بدر منیر
کز برون‌ گل بود و مشک و از درون می بود و شیر
رخ چو آب اندر شراب و تن چو خز اندر سمن
لب چو لعل اندر نبات و پر چو سیم اندر حریر
دست و بازو چون بلور و عارض و دندان چو در
زلف و ابرو چون‌کمان و غمزه و بالا چو تیر
دلبری بس دلستان و شاهدی بس دلربا
نازکی بس دلفریب و چابکی‌بس دلپذیر
من درو چشمی‌زدم چونانکه بی‌شرمان زنند
او زشرم آتش پراکند از بر بد‌ر منیر
چون بیامد گفتم ای کرده دلم زیر و زبر
جور بر آن کت همی بیرون فرستد خیر خیر
ماه برگیرد بدان زلف‌ کمندت چون‌ کمر
حور درگیرد بدان گرد سمندت چون عبیر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دی نگاری دیدم اندر راه چون بدر منیر
کز برون‌ گل بود و مشک و از درون می بود و شیر
هوش مصنوعی: دیروز در مسیر، دختری را دیدم که مانند ماه می‌درخشید. از بیرون عطر گل و مشک به مشام می‌رسید، اما از درون پر از شراب و شیرینی بود.
رخ چو آب اندر شراب و تن چو خز اندر سمن
لب چو لعل اندر نبات و پر چو سیم اندر حریر
هوش مصنوعی: چهره‌اش مانند آب در شراب است و بدنش مثل خز در گل است. لب‌هایش مانند لعل در گیاهان می‌درخشد و پرهایش مانند نقره در پارچه‌ی حریر است.
دست و بازو چون بلور و عارض و دندان چو در
زلف و ابرو چون‌کمان و غمزه و بالا چو تیر
هوش مصنوعی: این بیت توصیف زیبایی‌های ظاهری یک نفر است. دستان و بازوهای او مانند بلور شفاف و درخشان هستند، صورت و دندان‌هایش درخشش خاصی دارند، ابروها و زلفش مانند کمان زیبا و کنترل‌شده‌ای به نظر می‌رسند، و نگاهش به مانند تیر، هدفمند و نافذ است.
دلبری بس دلستان و شاهدی بس دلربا
نازکی بس دلفریب و چابکی‌بس دلپذیر
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی در دل‌ها اصولاً به طور عمیق تاثیر می‌گذارد. محبت و جاذبه‌ای که برخی از افراد دارند، به قدری دلنشین و جذاب است که نمی‌توان به سادگی از آن گذشت. ناز و کرشمه‌های آن‌ها به شدت دلپذیر و دوست‌داشتنی است و زیبایی‌شان به ویژه در چالاکی و لطافت، چشم‌نواز و دلربا به نظر می‌رسد.
من درو چشمی‌زدم چونانکه بی‌شرمان زنند
او زشرم آتش پراکند از بر بد‌ر منیر
هوش مصنوعی: من با چشمی به او نگاه می‌کردم، مانند کسی که بی‌شرم است و از این نگاه، آتش خجالتش به جانم افتاد.
چون بیامد گفتم ای کرده دلم زیر و زبر
جور بر آن کت همی بیرون فرستد خیر خیر
هوش مصنوعی: وقتی او آمد، به او گفتم که دل مرا به هم ریخته و درگیر مشکلات کرده است، اما او همچنان خوب عمل می‌کند.
ماه برگیرد بدان زلف‌ کمندت چون‌ کمر
حور درگیرد بدان گرد سمندت چون عبیر
هوش مصنوعی: ماه با زلفِ پیچیده‌ات چنان گرد تو را دربر می‌گیرد که گویی کمر حوری را دربردارد، و چنان که رایحه‌ی خوش ادویه‌ها به دور سمندت می‌پیچد.