شمارهٔ ۲۲
جز تو مرا یار و غمگسار نشاید
بی تو مرا جاودان بهشت نباید
صبر من از دل همی بکاهد هر روز
عشق توام هر زمان همی بفزاید
مونس من در شب سیاه ستاره
هجر تو روزم همی ستاره نماید
غارت دلها رخ تو پیشه گرفته است
جز دل آزادگان همی نرباید
تا تو نیایی گشاده روی بر من
دست و دل و کار من همی نگشاید
سوی تو آیم به سر به پای نیایم
گر غم هجر تو بر دلم به سر آید
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جز تو مرا یار و غمگسار نشاید
بی تو مرا جاودان بهشت نباید
هوش مصنوعی: جز تو هیچ یاری برای من نیست و بدون تو حتی بهشت جاودان هم برایم ارزشی ندارد.
صبر من از دل همی بکاهد هر روز
عشق توام هر زمان همی بفزاید
هوش مصنوعی: هر روز تحمل من از عشق تو کم میشود و به همان اندازه، عشق تو در دل من بیشتر میگردد.
مونس من در شب سیاه ستاره
هجر تو روزم همی ستاره نماید
هوش مصنوعی: دوست من در شب تاریک، ستارهی دوری توست که روشنایی روزم را هم تحت تاثیر قرار میدهد.
غارت دلها رخ تو پیشه گرفته است
جز دل آزادگان همی نرباید
هوش مصنوعی: صورت زیبای تو چنان جذبکننده است که فقط دلهای آزادگان را میتواند به تسخیر درآورد و هیچ کس دیگر را نمیتواند از آنها جدا کند.
تا تو نیایی گشاده روی بر من
دست و دل و کار من همی نگشاید
هوش مصنوعی: زمانی که تو نیایی، دل و دست من هم باز نمیشود و کاری از من برنمیآید.
سوی تو آیم به سر به پای نیایم
گر غم هجر تو بر دلم به سر آید
هوش مصنوعی: به سوی تو میآیم، اما هرگز بدون تو نمیتوانم زندگی کنم، حتی اگر غم جداییات بر دلم پایان یابد.