گنجور

شمارهٔ ۱۹

رفت یار و غمی ز یار بماند
جان زغم زار و تن نزار بماند
دل و یار و نشاط هر سه شدند
عشق و هجران و درد یار بماند
رفت معشوق و عشق باقی ماند
که ز معشوق یادگار بماند
هست چون یار غمگسار عزیز
هرچه از یار غمگسار بماند
شد دل و بردبار عاشق او
بر سر ره به ‌انتظار بماند
جان‌که بد در طریق عشق سوار
در ره عشق آن سوار بماند
خِرَدِ کارْ دیده در ره عشق
سخت عاشق شد و ز کار بماند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفت یار و غمی ز یار بماند
جان زغم زار و تن نزار بماند
هوش مصنوعی: دوست رفت و حسی از او در دل باقی ماند، جان از اندوه خسته و بدن نزار و ضعیف به حال خود مانده است.
دل و یار و نشاط هر سه شدند
عشق و هجران و درد یار بماند
هوش مصنوعی: دل، محبوب و شادی هر سه به عشق و جدایی و درد تبدیل شدند، در حالی که محبوب همچنان باقی ماند.
رفت معشوق و عشق باقی ماند
که ز معشوق یادگار بماند
هوش مصنوعی: معشوق رفت، اما عشق همچنان باقی مانده است تا یادگاری از او باقی بماند.
هست چون یار غمگسار عزیز
هرچه از یار غمگسار بماند
هوش مصنوعی: دوستی که دردهای مرا می‌فهمد و همدرد من است، برایم عزیز است و هرچه از او باقی بماند، ارزشمند خواهد بود.
شد دل و بردبار عاشق او
بر سر ره به ‌انتظار بماند
هوش مصنوعی: دل عاشق با صبر و حوصله در کنار راه ایستاده و منتظر محبوبش مانده است.
جان‌که بد در طریق عشق سوار
در ره عشق آن سوار بماند
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر عشق به دل نشسته، هرگز از راه عشق منحرف نمی‌شود.
خِرَدِ کارْ دیده در ره عشق
سخت عاشق شد و ز کار بماند
هوش مصنوعی: عقل و دانش که به خوبی مسیر عشق را می‌شناسد، به شدت عاشق شده و از کار و فعالیت خود بازمانده است.

حاشیه ها

1396/09/02 14:12
مهدی مح

فاعلاتن مفاعلن فعلن

1398/08/21 01:11
عین. ح

بیت پایانی نشان می‌دهد که وزن شعر همان فعلاتن مفاعلن فعلن است که گنجور گرامی گفته است.