گنجور

شمارهٔ ۴۵۶

سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی
ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی
به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی
به موکب اندر گویی که سرو در چمنی
ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام
ز دلبران تویی اندر جهان که آن منی
به روی خوب شدی چون پیمبر چاهی
مگر پیمبر چاهی تویی که چَهْ ذقنی
خوش است یاسمن و عنبر تو ای دلبر
به موی عنبر ناب و به بوی یاسمنی
ندید هیچ کسی سنگ در میانهٔ سیم
چرا تو سنگْ دلی ای نگار و سیم تنی
خمیده داری زلفین و تنگ‌داری چشم
به زلف چون کمری و به چشم چون دهنی
به غمزه دل بری و جان‌ربایی از مردان
مگر به غمزه چو تیر شهنشه زَمَنی
خدایگان همه خسروان معزّالدین
که روز رزم کند تیغ او سپه‌شکنی
یکی به گوهر تیغش نگر که گویی هست
به آهن یمنی در ستارهٔ یمنی
مخالفی که ز کِبر و مَنی سرافرازد
زبیم او نتواند نمود کبر و مَنی
چو گر ز شست منی را بگیرد اندر دست
هزار مغز بکوبد به گرز شست منی
شهنشها، ملکا، شیر و آتشت خوانم
که آتش طرب‌انگیز و شیر تیغ‌زنی
سپاه دار رسولیّ و سید مَلِکان
پناه لشکر یغما و لشکر ختنی
همیشه پیشهٔ تو کندن و نشاندن است
که شاخِ عدل نشانیّ و بیخ جور کنی
خدنگ توست شهاب و مخالف اَهْرِمَنَ است
بدان شهاب تو دایم هلاک اهرمنی
به تخت پادشهی بر ز فرّ دولت خویش
یکی جهان دگر در قبا و پیرهنی
هنر یکی صَدَفَ است و تو دُرّ آن صدفی
جهان یکی بدن است و تو جان آن بدنی
چنانکه بر فلک است آفتاب و زهره و ماه
تویی که با دو پسر شادمان درین وطنی
و گر شکار کنی هم تو را سزد ز جهان
که در شکار ز نُه گور شش همی فگنی
خدایگانا گویی که مدح تو صنم است
که طبع بنده معزی همی کند شمنی
همیشه تا بود از نسل حیدر کرّار
میان آدمی اندر حسینی و حسنی
سپاه و ملک تو داری و شرق و غرب تو راست
سزد که می خوری و شادی و نشاط کنی
زمانه زیر نگین تو باد و دولت یار
به تو زمانه مُهنّا و دولت تو هَنّی
خدای کرده به کام تو بخت فرزندان
که تو ز بخت همایون به کام خویشتنی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی
ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی
هوش مصنوعی: ای سمنبران، ای معشوق من که غم‌های مرا تسکین می‌دهی، تو همان ستاره‌ای هستی که در آسمان انجمن‌ها می‌درخشی.
به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی
به موکب اندر گویی که سرو در چمنی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و درخشانی یک ماه که در آسمان قرار دارد اشاره دارد و می‌گوید که آن را مانند سرو بلندی در میانه باغی تصور کن. به این معناست که هر دو، یعنی ماه و سرو، نماد زیبایی و شکوه هستند که در مکان‌های خود جلوه‌گری می‌کنند.
ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام
ز دلبران تویی اندر جهان که آن منی
هوش مصنوعی: من در این دنیا عاشقانی دارم، و تو آن کسی هستی که از دل‌ها برمی‌خیزی. تو در این جهان برای من همانی که من در دل تو هستم.
به روی خوب شدی چون پیمبر چاهی
مگر پیمبر چاهی تویی که چَهْ ذقنی
هوش مصنوعی: چهره‌ات به زیبايي پیامبر است، آیا تو چاله‌ای هستی که از آن چهره‌ات پیداست؟
خوش است یاسمن و عنبر تو ای دلبر
به موی عنبر ناب و به بوی یاسمنی
هوش مصنوعی: ای دلبر! زیبایی تو به یاسمن و عطر عنبر می‌ماند، با موهای خوشبو و عطر دل‌انگیز یاسمن.
ندید هیچ کسی سنگ در میانهٔ سیم
چرا تو سنگْ دلی ای نگار و سیم تنی
هوش مصنوعی: هیچ کس در میان نقره و زیبایی، سنگی را نمی‌بیند؛ اما تو، ای دل سنگین و ای دختر زیبا، چرا چنین سنگ‌دل شده‌ای؟
خمیده داری زلفین و تنگ‌داری چشم
به زلف چون کمری و به چشم چون دهنی
هوش مصنوعی: تو موهایی داری که خمیده و رقصان است و چشمانی داری که به اندازه زلفت تنگ و زیباست. زلف‌هایت مثل کمری خوش‌فرم و چشمانت همچون یک چشمه یا دهانه‌ای دلربا هستند.
به غمزه دل بری و جان‌ربایی از مردان
مگر به غمزه چو تیر شهنشه زَمَنی
هوش مصنوعی: با نگاهی فریبنده دل‌ها را می‌ربایی و جان‌ها را تسخیر می‌کنی، اما این کار فقط از مردان بزرگ برمی‌آید، مانند تیر شهنشاه که در زمان خود ضربه می‌زند.
خدایگان همه خسروان معزّالدین
که روز رزم کند تیغ او سپه‌شکنی
هوش مصنوعی: خدایگان همه پادشاهان معزّلدین که در روز جنگ، شمشیرش قدرت شکستن سپاه را دارد.
یکی به گوهر تیغش نگر که گویی هست
به آهن یمنی در ستارهٔ یمنی
هوش مصنوعی: به یکی که تیغش مانند گوهر می‌درخشد، نگاهی بینداز؛ گویی این تیغ با آهن یمنی، درخشش و زیبایی ستاره‌ای از یمن را دارد.
مخالفی که ز کِبر و مَنی سرافرازد
زبیم او نتواند نمود کبر و مَنی
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر arrogance و خودبزرگ‌بینی‌اش خود را بالاتر از دیگران می‌داند، به سبب ترس از کسی که ممکن است او را به چالش بکشد، نمی‌تواند این حس برتری‌جویی را به نمایش بگذارد.
چو گر ز شست منی را بگیرد اندر دست
هزار مغز بکوبد به گرز شست منی
هوش مصنوعی: اگر کسی من را در دستانش بگیرد، هزار فکر و اندیشه‌ام را مانند مغزهایی که با چکش کوبیده می‌شوند، تحت فشار قرار خواهد داد.
شهنشها، ملکا، شیر و آتشت خوانم
که آتش طرب‌انگیز و شیر تیغ‌زنی
هوش مصنوعی: من آنهائی را که پادشاهان و بزرگان نامدار هستند، به فرزندان خود تشبیه می‌کنم، زیرا آتش‌شان شوق‌انگیز و شجاعتشان مثل تیغی تیز و برنده است.
سپاه دار رسولیّ و سید مَلِکان
پناه لشکر یغما و لشکر ختنی
هوش مصنوعی: لشکری که تحت فرمان رسول خدا و سید فرشتگان است، پناهگاه لشکر یغما و گروه ختنی است.
همیشه پیشهٔ تو کندن و نشاندن است
که شاخِ عدل نشانیّ و بیخ جور کنی
هوش مصنوعی: کار تو همیشه این است که بکاری و برداشت کنی، چون نشانهٔ عدالت میوه‌ای به ثمر می‌آورد و ریشهٔ ظلم را از بیخ می‌کند.
خدنگ توست شهاب و مخالف اَهْرِمَنَ است
بدان شهاب تو دایم هلاک اهرمنی
هوش مصنوعی: تو فردی هستی که مانند شهاب درخشان می‌درخشدی و در برابر نیروهای شر و تاریکی مانند اهرمن قرار داری. در واقع، درخشش تو باعث نابودی و شکست آن نیروهای منفی می‌شود.
به تخت پادشهی بر ز فرّ دولت خویش
یکی جهان دگر در قبا و پیرهنی
هوش مصنوعی: بر روی تخت پادشاهی، از شکوه و عظمت خود، جهانی جدید با لباس و لوازم تازه‌ای به وجود آورده‌ام.
هنر یکی صَدَفَ است و تو دُرّ آن صدفی
جهان یکی بدن است و تو جان آن بدنی
هوش مصنوعی: هنر به عنوان یک صدف در نظر گرفته شده است و تو گوهری هستی که درون آن صدف قرار داری. جهان نیز به مثابه یک بدن است و تو روح آن بدن به شمار می‌روی.
چنانکه بر فلک است آفتاب و زهره و ماه
تویی که با دو پسر شادمان درین وطنی
هوش مصنوعی: تو همچون آفتاب و سیارات بر آسمان می‌درخشی و خوشحالی تو در کنار دو پسرت در این سرزمین حس می‌شود.
و گر شکار کنی هم تو را سزد ز جهان
که در شکار ز نُه گور شش همی فگنی
هوش مصنوعی: اگر تو هم شکار کنی، مستحق آن هستی که از جهان بهره‌مند شوی، زیرا در شکار تو از نه شکارگاه، شش شکار را به خوبی مدیریت می‌کنی.
خدایگانا گویی که مدح تو صنم است
که طبع بنده معزی همی کند شمنی
هوش مصنوعی: گویا ستایش تو برای خداوندگار، مانند مجسمه‌ای است که خمیره و طبیعت من نیز به آن شبیه می‌شود و نمی‌تواند از تحسین و ستایش تو دور شود.
همیشه تا بود از نسل حیدر کرّار
میان آدمی اندر حسینی و حسنی
هوش مصنوعی: همیشه در میان انسان‌ها افرادی از نسل حیدر (علی ابن ابی‌طالب) وجود دارند که مانند حسین (امام حسین) و حسن (امام حسن) هستند.
سپاه و ملک تو داری و شرق و غرب تو راست
سزد که می خوری و شادی و نشاط کنی
هوش مصنوعی: تو نیرو و سلطنتی داری و شرق و غرب در اختیار توست، بنابراین جایز است که خوش باشی و از زندگی لذت ببری.
زمانه زیر نگین تو باد و دولت یار
به تو زمانه مُهنّا و دولت تو هَنّی
هوش مصنوعی: دوران به زیر سلطه تو باشد و خوشبختی و نعمت در دستان تو رقم بخورد. زمان برای تو خوش و دولت و ثروت در اختیار تو قرار گیرد.
خدای کرده به کام تو بخت فرزندان
که تو ز بخت همایون به کام خویشتنی
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر تو به فرزندان تو رویدادهای خوشی عطا کرده است، زیرا تو خود از سرنوشت نیکو برخورداری.