گنجور

شمارهٔ ۴۵۷

ای زلف دلبر من پربند و پرشکنی
گاهی چو وعدهٔ او گاهی چو پشت منی
گه دام سرخ مُلی‌ گه بند تازه‌ گلی
گه دِرْعِ مُعْصَفَری‌ گه طوقِ نسترنی
گه خوشهٔ عِنَبی‌ گه عُقْدهٔ ذنبی
گه پَردهٔ قَمَری‌گه حلقهٔ سمنی
چون رأی تیره‌دلان پرپیج و تاب و خمی
چون راه بدکُنشان پررنگ و زرق و فنی
گویی دلیل غمی‌ کاسیب جان و دلی
گویی قضای بدی کاشوب مرد و زنی
چون معجزه عجبی چون نادره مثلی
چون سلسله گرهی چون دایره شکنی
نور فریشتگان در زیر دامن توست
از تیرگی تو چرا چون جان اَهرِمنی
از مشک سوده‌کشی بر سیم ساده رقم
گویی سر قلم بوبکربن حسنی
کافیْ کَفَی‌ که کفش چون ابر هست سَخی
صافی دلی‌که دلش چون بحر هست غنی
رایش یکی صَنَم است از نیکویی و سِزَد
گر آفتاب بلند او راکند شمنی
ای رای روشن او با عقل مُتَّصِلی
وی عقل کامل او با فضل مقترنی
ای شاعری که همی مدحش‌کنی به سزا
در دست منت او همواره مرتهنی
گویی فضایل او زان شکرین سخنی
خوانی مدایح او زان عنبرین دهنی
ای دشمنی که ازو کین است در دل تو
بر آتش حَدَثان چون مرغ بابْ زنی
هم‌ گوش بر اجلی هم چشم بر سَقَری
هم پای بر خَسَکی هم دست بر ذقنی
ای ماه گاه کهی گاهی فزوده شوی
دایم بدین دو صفت در شغل خویشتنی
گویی به مجلس او دیدی خلال و لگن
زین روگهی چو خلال‌گاهی چنان لگنی
ای‌کلک فرّخ او از نقشهای عجب
مانندهٔ صدفی پر درُ مختزنی
پروانهٔ خردی پیمانهٔ هنری
پیرایهٔ طَرَفی سرمایهٔ فِطَنی
گنج از تو هست قوی‌ گرچه ضعیف دلی
ملک از تو هست سمن‌ گرچه نحیف تنی
در ملک و دولت و دین هستی یمین و امین
تا در یمین و امین خود خسرو زمنی
ای مقبلی‌که به عزم‌، اقبال را سببی
وی منصفی‌ که به‌کلک انصاف را وطنی
آنجا که جود بود چون مَعن زایده‌ای
وانجا که فضل بود چون سیف ذویزنی
در ملت نبوی چون نور در بصری
در دولت ملکی چون روح در بدنی
مظلوم را به عنا تو کاشف ا‌لکربی
محتاج را به سخا تو دافِعُ الحَزَنی
برهانِ منقبتی بنیانِ منفعتی
بنیاد مکرمتی فریاد ممتحنی
من در صفِ شعرا استاد انجمنم
تو در صف اُ‌مرا خورشید انجمنی
من در شمایل تو دانی که شیفته‌ام
تو بر قصاید من دانم که مُفتَتَنی
تا آفتاب عَلَم جز بر فلک نزند
خواهم تو را که قَدَم جز بر فلک نزنی
صد سال خوش بخوری بُخل از جهان ببری
داد طرب بدهی بیخ ستم بکنی
گاهی شراب خوری با شاهد چِگِلی
گاهی نشاط کنی با لعبت ختنی
ارجو که ساعتکی دیدار من طلبی
چون بر رخ صنمی خواهی می سه منی
گفتم ستایش تو بر وزنِ شعرِ عرب
تقطیع آن به عروض الا چنین نکنی
مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن
اَبلَی الهوی اَسَفا یوم‌النّوی بدنی

اطلاعات

وزن: مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن (بسیط مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای زلف دلبر من پربند و پرشکنی
گاهی چو وعدهٔ او گاهی چو پشت منی
هوش مصنوعی: ای زلف دلبر من، گاهی همچون وعده‌های او محکم و استوار، و گاهی مانند پشتی که به من تکیه می‌کند، نرم و شکننده هستی.
گه دام سرخ مُلی‌ گه بند تازه‌ گلی
گه دِرْعِ مُعْصَفَری‌ گه طوقِ نسترنی
هوش مصنوعی: در هر زمان نوعی زیبایی و جذابیت متفاوتی وجود دارد؛ گاهی انسانی با پوشش قرمزی به نظر می‌آید، گاهی با گلی تازه در زینت، یا با زره‌ای از رنگ سبز و درخشان، و در مواقعی دیگر مانند گردنبندی از گل نسترن می‌درخشد.
گه خوشهٔ عِنَبی‌ گه عُقْدهٔ ذنبی
گه پَردهٔ قَمَری‌گه حلقهٔ سمنی
هوش مصنوعی: گاهی خوشه‌ای شبیه خوشه‌های انگور دیده می‌شود، گاهی به گره‌هایی شبیه به گره‌های معصیت، گاهی پرده‌ای مانند پرده‌های قمر، و گاهی حلقه‌ای مانند حلقه‌های گل می‌توان دید.
چون رأی تیره‌دلان پرپیج و تاب و خمی
چون راه بدکُنشان پررنگ و زرق و فنی
هوش مصنوعی: زمانی که نظر و اندیشه افرادی که درک درستی ندارند، پیچیده و پر از اشتباه است، مانند راهی می‌شود که افرادی با نیت‌های بد آن را با رنگ و زرق و برق قشنگ کرده‌اند.
گویی دلیل غمی‌ کاسیب جان و دلی
گویی قضای بدی کاشوب مرد و زنی
هوش مصنوعی: انگار دلیلی برای غم دارم که بر جان و دلم تاثیر منفی گذاشته، گویی قضا و قدر بدی زندگی مرد و زن را دچار آشوب کرده است.
چون معجزه عجبی چون نادره مثلی
چون سلسله گرهی چون دایره شکنی
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف چیزی شگفت‌انگیز و بی‌نظیر می‌پردازد که مانند معجزه‌ای است که تعجب برانگیز و نادر است. این چیز به گونه‌ای با ارزش و مهم است که مانند یک زنجیره گره‌خورده‌ای است که می‌تواند همه چیز را به هم متصل کند، یا مانند شکستن دایره‌ای که محدودیت‌ها را از بین می‌برد و به آزادی و امکانات جدید دست می‌یابیم.
نور فریشتگان در زیر دامن توست
از تیرگی تو چرا چون جان اَهرِمنی
هوش مصنوعی: نور فرشتگان در زیر دامن توست، پس به خاطر تاریکی‌ات چرا مانند جان اهریمن هستی؟
از مشک سوده‌کشی بر سیم ساده رقم
گویی سر قلم بوبکربن حسنی
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که با استفاده از مشک و مواد خوب، بر روی یک سطح صاف و خالی، لکه‌ای زیبا و هنری می‌زنند که نمایانگر ذوق و هنر شخص است. این کار نشان‌دهنده‌ی ظرافت و خلاقیت فرد در خلق آثار هنری و استفاده از مواد با کیفیت است.
کافیْ کَفَی‌ که کفش چون ابر هست سَخی
صافی دلی‌که دلش چون بحر هست غنی
هوش مصنوعی: کفش او مانند ابر است که سخی و بخشنده است، و دل او همچون دریاست که پر از ثروت و غنا می‌باشد.
رایش یکی صَنَم است از نیکویی و سِزَد
گر آفتاب بلند او راکند شمنی
هوش مصنوعی: همسرش یک موجود زیبا و نیکو است و حتی اگر خورشید به او تابش کند، زیبایی‌اش باقی خواهد ماند.
ای رای روشن او با عقل مُتَّصِلی
وی عقل کامل او با فضل مقترنی
هوش مصنوعی: ای اندیشه‌ی نورانی او، با عقل پیوسته‌اش؛ این عقل کامل او همراه با فضیلت‌هاست.
ای شاعری که همی مدحش‌کنی به سزا
در دست منت او همواره مرتهنی
هوش مصنوعی: ای شاعر که همواره او را به خوبی می ستایید، بدان که به خاطر الطاف او همیشه در دست او و متعلق به او هستی.
گویی فضایل او زان شکرین سخنی
خوانی مدایح او زان عنبرین دهنی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که ویژگی‌های او به اندازه‌ای شیرین و دلپذیر است که هر کس در وصفش سخن می‌گوید، سخنانش به خوبی و زیبایی شکر و عطرش به خوشبویی عنبر می‌ماند.
ای دشمنی که ازو کین است در دل تو
بر آتش حَدَثان چون مرغ بابْ زنی
هوش مصنوعی: ای دشمنی که در دل‌ات کینه‌ایی به شدت می‌سوزد، همچون مرغی که در آتش می‌سوزد و در تلاطم حوادث گرفتار است.
هم‌ گوش بر اجلی هم چشم بر سَقَری
هم پای بر خَسَکی هم دست بر ذقنی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شخصی در حالت تأمل و تفکر است. او با دقت به زمان و سرنوشت خود نگاه می‌کند، در حالی که به نشانه‌هایی از زندگی و دنیا نیز توجه دارد. او همچنین در حال حرکت و گام‌برداری است و دستانش به چیزهایی که نشان‌دهنده‌ی فکری عمیق‌اند، می‌رسد. در کل، این توصیف حالتی از آگاهی و توجه به جزئیات زندگی را نشان می‌دهد.
ای ماه گاه کهی گاهی فزوده شوی
دایم بدین دو صفت در شغل خویشتنی
هوش مصنوعی: ای ماه، گاهی بر زیبایی‌ات افزوده می‌شود، اما همیشه با دو ویژگی خاص در کار خود باقی می‌مانی.
گویی به مجلس او دیدی خلال و لگن
زین روگهی چو خلال‌گاهی چنان لگنی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در محفل او، نشانی از آراستگی و نظم وجود دارد؛ همان‌طور که در میهمانی‌ها، وسیله‌هایی مانند خلال دندان و لگن به چشم می‌خورد. این اشاره به فضایی دارد که در آن توجه به جزئیات و زیبایی‌ها مهم است.
ای‌کلک فرّخ او از نقشهای عجب
مانندهٔ صدفی پر درُ مختزنی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف هنری و زیبایی یک قلم یا ابزار نگارش اشاره دارد که مانند صدفی پر از گوهرهای باارزش و جالب توجه است. این تصویرسازی نشان‌دهنده‌ی دقت و ظرافت در آثار هنری است که به وسیله‌ی این قلم خلق می‌شود.
پروانهٔ خردی پیمانهٔ هنری
پیرایهٔ طَرَفی سرمایهٔ فِطَنی
هوش مصنوعی: در اینجا مقصود آن است که کوچکترین موجودات، مانند پروانه و یا یک پیمانه، می‌توانند نشانه‌های بزرگ و هنرهای عمیق باشند. این مفهوم به ما یادآوری می‌کند که حتی چیزهای جزئی و کوچک نیز ارزش و زیبایی خاص خود را دارند و می‌توانند به درک عمیق‌تر از جهان و هنر کمک کنند. همچنین، اشاره به این دارد که زیبایی و دانش می‌تواند از هر طرف و از هر چیزی منبع بگیرد و در حقیقت، هر موجودی سرمایه‌ای از عقل و هنر است.
گنج از تو هست قوی‌ گرچه ضعیف دلی
ملک از تو هست سمن‌ گرچه نحیف تنی
هوش مصنوعی: خزانه‌ای از ثروت و قدرت در وجود تو نهفته است، هرچند در ظاهر ممکن است احساس ضعف کنی. همچنین، ارزش و عظمت تو از خودت سرچشمه می‌گیرد، حتی اگر بدن تو ضعیف به نظر برسد.
در ملک و دولت و دین هستی یمین و امین
تا در یمین و امین خود خسرو زمنی
هوش مصنوعی: در سرزمین و حکومت و مذهب، تو نماد راستگویی و صداقت هستی، تا اینکه در راستگویی و صداقت خود، پادشاه و سرور زمانهٔ خود باشی.
ای مقبلی‌که به عزم‌، اقبال را سببی
وی منصفی‌ که به‌کلک انصاف را وطنی
هوش مصنوعی: ای کسی که به دلیل تلاش و کوشش، به موفقیت دست یافته‌ای، و ای داوری که با قلم خود عدالت را به خانه آورده‌ای.
آنجا که جود بود چون مَعن زایده‌ای
وانجا که فضل بود چون سیف ذویزنی
هوش مصنوعی: در جایی که generosity و بخشندگی وجود دارد، مانند موجودی است که معنای واقعی زندگی را به نمایش می‌گذارد. و در جایی که فضیلت و خوبی وجود دارد، مانند شمشیری است که قدرت و توانایی را نمایان می‌کند.
در ملت نبوی چون نور در بصری
در دولت ملکی چون روح در بدنی
هوش مصنوعی: در میان جامعه نبوی، وجود نورانی و روشنی است که مانند بینایی در چشم‌ها می‌درخشد. همچنین، در حکومت و مدنیت، مانند روحی است که در بدن زندگی‌بخش و طاقت‌فرسا به حساب می‌آید.
مظلوم را به عنا تو کاشف ا‌لکربی
محتاج را به سخا تو دافِعُ الحَزَنی
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که در مواقع سختی و ظلم، انسان به لطف و مهربانی دیگران نیاز دارد. در واقع، شخصی که مورد ظلم واقع شده، به کمک و حمایت فردی سخاوتمند و دل‌رحم نیازمند است تا از غم و اندوهش کاسته شود و به آرامش برسد.
برهانِ منقبتی بنیانِ منفعتی
بنیاد مکرمتی فریاد ممتحنی
هوش مصنوعی: دلیل و برهان من، اساس بخشایش و سود است، که بنیاد رفتار ارزشمند و نیک را فریاد می‌زند.
من در صفِ شعرا استاد انجمنم
تو در صف اُ‌مرا خورشید انجمنی
هوش مصنوعی: من در جمع شاعران، استاد و قابل احترام هستم، اما تو در جمع بزرگان و مقامات، همچون خورشید در بین ستاره‌ها می‌درخشی.
من در شمایل تو دانی که شیفته‌ام
تو بر قصاید من دانم که مُفتَتَنی
هوش مصنوعی: من در زیبایی‌ها و ویژگی‌های تو می‌دانم که شیدا و عاشق توام و تو هم می‌دانی که شعرهای من چقدر تو را مجذوب کرده است.
تا آفتاب عَلَم جز بر فلک نزند
خواهم تو را که قَدَم جز بر فلک نزنی
هوش مصنوعی: تا زمانی که آفتاب بر آسمان نمی‌تابد، آرزو دارم تو هم قدمی جز بر زمین نگذاری.
صد سال خوش بخوری بُخل از جهان ببری
داد طرب بدهی بیخ ستم بکنی
هوش مصنوعی: به مدت صد سال از خوشی‌ها بهره‌مند باشی، در حالی که دنیا را از بخل و تنگ‌نظری خالی کنی. شادی و نشاط را به دیگران ببخشی و به ظلم و ستم پایان دهی.
گاهی شراب خوری با شاهد چِگِلی
گاهی نشاط کنی با لعبت ختنی
هوش مصنوعی: گاهی با شراب و حضور یار معشوق لذت می‌برم و گاهی هم با بازی و سر و کله زدن با دلبرم شاد و خوشحالم.
ارجو که ساعتکی دیدار من طلبی
چون بر رخ صنمی خواهی می سه منی
هوش مصنوعی: امید دارم که لحظه‌ای به دیدار من تمایل پیدا کنی، همان‌طور که وقتی بر چهره معشوقی می‌نگری پس از من نیز الهام بگیری.
گفتم ستایش تو بر وزنِ شعرِ عرب
تقطیع آن به عروض الا چنین نکنی
هوش مصنوعی: گفتم که تو باید ستایش و تمجیدت را با وزن شعر عربی بسنجی و درست به اندازه آن تقطیع کنی، ولی این کار را به این شیوه انجام نده.
مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن
اَبلَی الهوی اَسَفا یوم‌النّوی بدنی
هوش مصنوعی: عشق به من آسیب زده است و از آن روزی که در بهارش افتادم، بدنم به شدت رنج می‌کشد.

حاشیه ها

1399/07/23 13:09
کورش بقائی راوری

سلام
مصراع دوم بیت پایانی، از قصیده ای متعلّق به بحتری، شاعر بزرگ عرب، تضمین شده است و معنای آن چنین است:عشق در روز جدایی، بدن مرا پژمرده ساخت.

1402/09/26 00:11
حمزه زاهدی

سلام.

با عرض پوزش از شما، مصراع تضمین‌شده از متنبیه.