گنجور

شمارهٔ ۴۵۱

نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
خدای، مُلک نبخشد به ناسزاواری
به‌ روزگار تو نیکی رسید و روز بدی
میان نیک و بد از تیغ توست دیداری
اگر به روم شود یک مبارز از سپهت
بتی نمانَد در مُلک روم و زناری
موافق تو به‌اقبال تو سرافرازست
مخالف تو نباشد مگر نگونساری
مراد و کار تو دولت چنان همی سازد
که در جهان نرود بی‌‌مراد تو کاری
عماد دولت نعمت فدای خدمت کرد
به‌مال گشت جمال تورا خریداری
درخت و باغ عمادی که ساخته است تو را
ز باغ و قبهٔ‌ کسری به است بسیاری
چنین درخت و چنین باغ تا جهان بودست
کسی نداد نشان و ندید دیاری
ز زر ناب گهر بر درخت طاوسی
میان باغ ز یاقوت سرخ‌گلزاری
نشاند بر سر صندوق باز نعره زنان
نمود با دم طاوس خوب کرداری
چهارگاو و دو مردند در میانهٔ باغ
همی زنند به‌ گرد درخت هنجاری
زمشک و عنبر و یاقوت و لعل و مروارید
نهاده بر سر هر شاخ‌گونه‌گون باری
ازین جواهر وزین عطرها هزار یکی
گهرفروشی هرگز ندید و عطاری
اگر به شرح بگویم صفات این مجلس
نماندم ملکا فکرتی وگفتاری
سپاهدار تو شاها چنین کند خدمت
کراست در همه عالم چنین سپهداری
ز بهر دیدن دیدار تو گهربارست
که دیده در همه‌ گیتی چنین گهرباری
نثارکرد زدینار و خواستی ملکا
که هدیه کردی جانی به جای دیناری
اگر بخواهی امروز جان برافشاند
که مال را نبود قیمتی و مقداری
همیشه تا که بود در زمانه حیوانی
همیشه تاکه بود بر سپهر سیاری
همه جهان چو یکی نقطه باد درکف تو
به‌گرد نقطه زحکمت‌کشیده پرگاری
تو جام بادهٔ عناب‌گون گرفته به‌دست
مخالف تو به‌دست بلا گرفتاری

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ حاکمی به عظمت و شکوه تو وجود نداشته است و خداوند نیز برای یاری‌ات در این جهان کسی را نیافریده است.
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
هوش مصنوعی: دیدار تو در این جهان بسیار مبارک است، زیرا کسی مانند تو لایق چنین دیداری است.
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
خدای، مُلک نبخشد به ناسزاواری
هوش مصنوعی: تو یقیناً شایسته‌ی سلطنت هستی و خداوند به کسی که شایسته نیست، قدرت و سلطنت نمی‌دهد.
به‌ روزگار تو نیکی رسید و روز بدی
میان نیک و بد از تیغ توست دیداری
هوش مصنوعی: در زمان تو، خوب و نیکویی به وجود آمده و روزهای بد میان نیک و بد به واسطه‌ی تندروی و قضاوت سخت تو قابل مشاهده است.
اگر به روم شود یک مبارز از سپهت
بتی نمانَد در مُلک روم و زناری
هوش مصنوعی: اگر یکی از جنگجویان تو به روم بیاید، دیگر هیچ نشانه‌ای از بت‌ها در سرزمین روم و زناری باقی نخواهد ماند.
موافق تو به‌اقبال تو سرافرازست
مخالف تو نباشد مگر نگونساری
هوش مصنوعی: موفقیت و خوشبختی تو به خاطر مثبت‌نگری و روحیه‌ی خوب تو است، و کسی که با تو نیست، فقط در حال نزول و افول قرار دارد.
مراد و کار تو دولت چنان همی سازد
که در جهان نرود بی‌‌مراد تو کاری
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که سرنوشت و قدرت تو به‌گونه‌ای رقم می‌خورد که هیچ چیزی در دنیا بدون دست‌یابی به خواسته‌ها و آرزوهای تو به انجام نمی‌رسد.
عماد دولت نعمت فدای خدمت کرد
به‌مال گشت جمال تورا خریداری
هوش مصنوعی: عماد دولت برای خدمت به تو، ثروت و نعمت خود را فدای تو کرد و به این ترتیب، زیبایی تو را به دست آورد.
درخت و باغ عمادی که ساخته است تو را
ز باغ و قبهٔ‌ کسری به است بسیاری
هوش مصنوعی: درخت و باغی که تو را ایجاد کرده، از باغ و قبهٔ کسری زیباتر است.
چنین درخت و چنین باغ تا جهان بودست
کسی نداد نشان و ندید دیاری
هوش مصنوعی: درخت و باغی به این زیبایی تا زمانی که جهان هست، وجود نداشته و هیچ‌کس نشانی از آن نداشته و دیاری را ندیده است.
ز زر ناب گهر بر درخت طاوسی
میان باغ ز یاقوت سرخ‌گلزاری
هوش مصنوعی: در باغی پر از گل‌های سرخ، جواهری از زر خالص بر درخت طاووس قرار دارد.
نشاند بر سر صندوق باز نعره زنان
نمود با دم طاوس خوب کرداری
هوش مصنوعی: در کنار صندوق، با صدای بلند و ناله‌ای دل‌خراش، طاووس زیبایی را به نمایش گذاشت.
چهارگاو و دو مردند در میانهٔ باغ
همی زنند به‌ گرد درخت هنجاری
هوش مصنوعی: در وسط باغ، چهار گاو به همراه دو مرد در حال چرخیدن و گرداندن درختی هستند.
زمشک و عنبر و یاقوت و لعل و مروارید
نهاده بر سر هر شاخ‌گونه‌گون باری
هوش مصنوعی: بر روی هر شاخه، مواد باارزش و زیبایی مانند مشک، عنبر، یاقوت، لعل و مروارید قرار دارد که نشان‌دهنده‌ی تنوع و زیبایی طبیعت است.
ازین جواهر وزین عطرها هزار یکی
گهرفروشی هرگز ندید و عطاری
هوش مصنوعی: از این همه جواهر و عطرهای خوشبو، هیچ جواهر فروشی و عطاری چنین چیزهایی را هرگز ندیده است.
اگر به شرح بگویم صفات این مجلس
نماندم ملکا فکرتی وگفتاری
هوش مصنوعی: اگر بخواهم ویژگی‌ها و صفات این مجلس را به دقت بیان کنم، دیگر نه فکر و نه زبانی برای من باقی نخواهد ماند.
سپاهدار تو شاها چنین کند خدمت
کراست در همه عالم چنین سپهداری
هوش مصنوعی: ای پادشاه، کسی که در خدمت توست و فرماندهی می‌کند، در دنیا هیچکس به این اندازه شایسته و کارآمد نیست.
ز بهر دیدن دیدار تو گهربارست
که دیده در همه‌ گیتی چنین گهرباری
هوش مصنوعی: برای دیدن روی تو، دنیا همچون گوهر باارزش است، زیرا در تمام جهان چنین جواهری وجود ندارد.
نثارکرد زدینار و خواستی ملکا
که هدیه کردی جانی به جای دیناری
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تفسیر عمل بخشش و فدای نفس در مقابل چیزی بسیار ارزشمند می‌پردازد. او می‌گوید اگر تو خواستی که به ملکه یا کسی مقام والایی بدهی، باید جان خود را که از هر دیناری با ارزش‌تر است، فدای او کنی. به عبارتی، گاهی ارزش یک چیز به فدای نفس و عشق به دیگران است و این بیشتر از هر مالی اهمیت دارد.
اگر بخواهی امروز جان برافشاند
که مال را نبود قیمتی و مقداری
هوش مصنوعی: اگر بخواهی امروز جان خود را فدای چیزی کنی، باید بدانی که مال و ثروت هیچ ارزشی ندارد و قابل اندازه‌گیری نیست.
همیشه تا که بود در زمانه حیوانی
همیشه تاکه بود بر سپهر سیاری
هوش مصنوعی: در هر زمان که موجودی زنده در این دنیا وجود داشته، ستاره‌ای نیز در آسمان درخشیده است.
همه جهان چو یکی نقطه باد درکف تو
به‌گرد نقطه زحکمت‌کشیده پرگاری
هوش مصنوعی: تمام جهان به مانند یک نقطه در دستان توست و به دور این نقطه، پرگاری از حکمت می‌چرخد.
تو جام بادهٔ عناب‌گون گرفته به‌دست
مخالف تو به‌دست بلا گرفتاری
هوش مصنوعی: تو لیوانی پر از شراب سرخ رنگ را در دست داری و در دنیایی که با مشکلات و سختی‌ها روبرو هستی، همچنان به نوشیدن و لذت بردن مشغول هستی.