شمارهٔ ۴۵۲
ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری
بنمای وفاداری بگذار جفاکاری
آشفتهام از عشقت بیهوده چرا شیبی
آزردهام از هجرت بیهوده چه آزاری
سیماست مرا در جسم از حسرت و غم خوردن
مشک است تورا در زلف از کَشّی و عیاری
ما هر دو حریفانیم از صنعتِ باریدن
من سیم همی بارم تو مشک همی باری
ای روی تو با خوبی وی خوی تو با زشتی
کردار چنین داری گفتار چنان داری
گفتار تو پنداری دارد صفت از رویت
دارد نسب از خویت کردار تو پنداری
در عشق تو ای دلبر تا چند خورم حسرت
در هجر تو ای کودک تا چند کشم خواری
من جنگ تو را یکسر آرام دل انگارم
تو صلح مرا یکسر تیمار دل انگاری
جویم به تو نزدیکی در حضرت و در غیبت
جویی تو ز من دوری در مستی و هشیاری
یک بارگی از عاشق دوری نتوان جستن
لنگی نتوان بردن ای دوست به رهواری
گر نیست مرا یاری از تو صنما شاید
در خدمت سلطان هست از بخت مرا یاری
شاهنشه دینپرور سلطان بلنداختر
شاهی که زجباران بستد همه جباری
شاهی که شد از عدلش پیدا همه عالم را
آثار جوانمردی اسباب نکوکاری
شد چشم مسلمانی از طلعت او روشن
شد کار مسلمانی از دولت او کاری
هر کس که بدش خواهد، مقهور شود والله
از آفت بدبختی وز محنت بیماری
عمر همه مکاران زو شد چو تن بیجان
روز همه غداران زو شد چو شب تاری
حکمی است روان او را بختی است جوان او را
با او نتوان کردن مَکّاری و غَدّاری
تا ملک جهان باشد باد این ملک عادل
خورشید جهانداران بر تخت جهانداری
آسوده نکوخواهش در نعمت و آسانی
فرسوده بداندیشش در سختی و دشواری
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری
بنمای وفاداری بگذار جفاکاری
هوش مصنوعی: ای کسانی که به خیانت رو آوردهاید، از وفاداری بگویید و نشان دهید. بیخیال از خیانت و زخم زدن به دیگران باشید.
آشفتهام از عشقت بیهوده چرا شیبی
آزردهام از هجرت بیهوده چه آزاری
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو در عذابم و نمیدانم که چرا. همچنین از جدایی بیدلیلی که تجربه کردهام، دردی در دلم حس میکنم.
سیماست مرا در جسم از حسرت و غم خوردن
مشک است تورا در زلف از کَشّی و عیاری
هوش مصنوعی: من به خاطر غم و حسرت، از درون خودم را مانند سیمی میبینم، در حالی که تو اینگونه با زیبایی و فریبندگی در زلفهایت بهگونهای شگفتانگیز میدرخشانی.
ما هر دو حریفانیم از صنعتِ باریدن
من سیم همی بارم تو مشک همی باری
هوش مصنوعی: ما هر دو در زمینهی باریدن، رقیب یکدیگریم. من مانند نقره میبارم و تو مانند مشک میباری.
ای روی تو با خوبی وی خوی تو با زشتی
کردار چنین داری گفتار چنان داری
هوش مصنوعی: ای روی تو زیبا و دلنواز است، اما ویژگیهای رفتاریات زشت و ناپسند میباشد. سخنت هم نشاندهنده همین تناقض است.
گفتار تو پنداری دارد صفت از رویت
دارد نسب از خویت کردار تو پنداری
هوش مصنوعی: سخنان تو نشاندهندهی ویژگیهای تو هستند و وضعیت ظاهرت به شخصیت و رفتار تو مربوط میشود.
در عشق تو ای دلبر تا چند خورم حسرت
در هجر تو ای کودک تا چند کشم خواری
هوش مصنوعی: در عشق تو ای محبوب، چه مدت باید به خاطر جداییات متاسف باشم؟ ای عزیز، تا کی باید رنج و ذلت ناشی از دوریات را تحمل کنم؟
من جنگ تو را یکسر آرام دل انگارم
تو صلح مرا یکسر تیمار دل انگاری
هوش مصنوعی: من در دل خود، جنگ و جدال تو را به آرامش میبینم، در حالی که تو در صلح و آرامش من، مانند تیماری برای دل من هستی.
جویم به تو نزدیکی در حضرت و در غیبت
جویی تو ز من دوری در مستی و هشیاری
هوش مصنوعی: من در تلاش هستم که در حال نزدیک شدن به تو باشم، چه در حضور تو و چه در غیاب تو. اما در عین حال، تو همیشه از من دوری میکشی، چه در حالت مستی و چه در حالت هشیاری.
یک بارگی از عاشق دوری نتوان جستن
لنگی نتوان بردن ای دوست به رهواری
هوش مصنوعی: به یکباره نمیتوان از معشوق دور شد و نمیتوان به راحتی بار سنگینی را به دوش کشید، ای دوست، در مسیر عشق.
گر نیست مرا یاری از تو صنما شاید
در خدمت سلطان هست از بخت مرا یاری
هوش مصنوعی: اگر تو را یاری نداشته باشم، ممکن است بخت من به کمک سلطان باشد.
شاهنشه دینپرور سلطان بلنداختر
شاهی که زجباران بستد همه جباری
هوش مصنوعی: این بیت به تعریف و تمجید از یک پادشاه میپردازد که به عنوان رهبر دینپرور و با مقام بلند در آسمان شناخته میشود. او از زیر سلطه ظالمانی که به مردم ستم میکردند، آزاد میکند و برای جامعهاش امنیت و آرامش بیاورد.
شاهی که شد از عدلش پیدا همه عالم را
آثار جوانمردی اسباب نکوکاری
هوش مصنوعی: پادشاهی که با عدالتش درخشان شده است، همه مردم را به کارهای نیکویی و جوانمردی هدایت میکند.
شد چشم مسلمانی از طلعت او روشن
شد کار مسلمانی از دولت او کاری
هوش مصنوعی: چشم مسلمانان با زیبایی او روشن شد و با وجود او، حال و روز مسلمانان تغییر کرد.
هر کس که بدش خواهد، مقهور شود والله
از آفت بدبختی وز محنت بیماری
هوش مصنوعی: هر کسی که بدخواهی کند و بخواهد به دیگران آسیب برساند، به یقین خود در چنگال بدبختی و بیماری گرفتار خواهد شد.
عمر همه مکاران زو شد چو تن بیجان
روز همه غداران زو شد چو شب تاری
هوش مصنوعی: عمر همه فریبکاران به پایان رسید، همانطور که جسم بیجان است. روز همه خائنها نیز، مانند شب تار، بینور و محو شد.
حکمی است روان او را بختی است جوان او را
با او نتوان کردن مَکّاری و غَدّاری
هوش مصنوعی: سرنوشت او به خوبی پیش میرود و جوانی در انتظارش است. نمیتوان او را به حقهبازی و فریبکاری وادار کرد.
تا ملک جهان باشد باد این ملک عادل
خورشید جهانداران بر تخت جهانداری
هوش مصنوعی: تا زمانی که این سرزمین به فرمانروایی عادلانه ادامه دهد، سلطنت ابرها و روشنی خورشید بر تاج قدرت حاکمان برقرار خواهد بود.
آسوده نکوخواهش در نعمت و آسانی
فرسوده بداندیشش در سختی و دشواری
هوش مصنوعی: انسانی که نیکخواه و دلسوز است، در شرایط راحتی و نعمت احساس آرامش میکند، اما کسی که ذهنش بدبین و منفی است، در زمانهای سختی و دشواری دچار دلسردی و ناامیدی میشود.