گنجور

شمارهٔ ۴۴۴

ای به رخسار و به عارض آفتاب و مشتری
آفتاب و مشتری را من به جانم مشتری
داری از سنبل نهاده سلسله بر آفتاب
داری از عنبر کشیده دایره بر مشتری
از سر زلف سیه با حلقه‌های سنبلی
از خم جَعْد و شکن با توده‌های عنبری
تا ندیدم زلف مشکینت ندانستم که هست
تار تبت حلقه حلقه بر جهاز ششتری
لاله‌گون روی تو دارد دیدهٔ من لاله‌گون
چنبر زلف تو دارد قامت من چنبری
نقش کشمیری نماید زشت پیش روی تو
پیش بالای تو باشد پست سرو کشمری
تا نگار ایزدی بر عارضت گشت آشکار
گشت پنهان زیر خاک اندر نگار آزری
گر به چین از صورت رویت یکی نسخه برند
بتگران چین همه توبه کنند از بتگری
خدمت تو واجب آمد بر همه نیک‌اختران
زانکه تو در خدمت شاهنشه نیک‌اختری
خسرو دنیا ملکشاه آن خداوندی که هست
دین و دولت را ز شمشیرش پناه و یاوری
هرچه باید خلق را از حشمت و عِزّ و شرف
ایزد آن جمله به او دادست جز پیغمبری
تیغ او هر آدمی را رام کرد اندر جهان
از پری و دیو تا کی چون جم از انگشتری
صحبت دیو و پری واجب نباشد در خرد
آدمی را رام کردن بهتر از دیو و پری
در خرد یک داستان مدح او اولیتر است
از هزاران داستان بهمنی و نوذری
آن بزرگان گر شوندی زنده در ایام او
خط دهندی پیش او در بندگی و چاکری
شهریارا تخت تو گویی سپهری دیگرست
زانکه تو بر تخت‌گویی آفتاب دیگری
آفتاب است و تویی آنگه سپهرست و زمین
بر سپهر او داورست و بر زمین تو داوری
او ز گنبدها که دارد در چهارم گنبدست
تو ز کشورها که داری در چهارم کشوری
آب دریا قطره قطره لؤلؤ مکنون شود
گر به چشم همت اندر آب دریا بنگری
وز شرف بر شاخ طوبی سرفرازد هر درخت
چون تو از بهر تماشا بر صفاهان بگذری
یبغو و طغرل‌بک و جغری بک و الب ارسلان
حاضرند ایدر به معنی تا تو تنها ایدری
بلکه توزایشان بسی عادلتری کان خسروان
جمله دنیاپروران بودند و تو دین پروری
آفتاب دولت تو بر زمین‌گسترده باد
تا بساط شهریاری بر ثریا گستری
تا به حشمت‌کام رانی تا به همت زردهی
تا ز دولت شاد باشی تا ز نعمت برخوری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به رخسار و به عارض آفتاب و مشتری
آفتاب و مشتری را من به جانم مشتری
هوش مصنوعی: ای تو که مانند آفتاب و ماه در چهره‌ات نور و زیبایی ساطع است، من به خاطر تو جانم را نیز فدای محبتت می‌کنم.
داری از سنبل نهاده سلسله بر آفتاب
داری از عنبر کشیده دایره بر مشتری
هوش مصنوعی: تو با گل سنبل، زنجیری بر آفتاب درست کرده‌ای و با عطر عنبر، دایره‌ای بر سیاره مشتری کشیده‌ای.
از سر زلف سیه با حلقه‌های سنبلی
از خم جَعْد و شکن با توده‌های عنبری
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی‌های موی سیاه و مجعد شخصی می‌پردازد. شاعر با استفاده از لغاتی چون "زلف سیاه" و "حلقه‌های سنبلی" به جاذبه و دلربایی موهای آن فرد اشاره می‌کند. کلمات "خم" و "شکن" نشان‌دهنده نرمی و لطافت این موهاست و "توده‌های عنبری" به عطر و دریافتی خوشایند از آن اشاره می‌کند. به‌طور کلی، این توصیف تصویری زیبا از ظرافت و جذابیت موها و عطر دلپذیر آن‌ها را به نمایش می‌گذارد.
تا ندیدم زلف مشکینت ندانستم که هست
تار تبت حلقه حلقه بر جهاز ششتری
هوش مصنوعی: تا زمانی که زلف‌های مشکی‌ات را ندیدم، نمی‌دانستم که تارهای دل و جانم به چه اندازه به هم ریخته و در هم پیچیده‌اند.
لاله‌گون روی تو دارد دیدهٔ من لاله‌گون
چنبر زلف تو دارد قامت من چنبری
هوش مصنوعی: چشم‌های من به رنگ لاله است و زیبایی موهای تو چون حلقه‌ای دور گردن من پیچیده شده است.
نقش کشمیری نماید زشت پیش روی تو
پیش بالای تو باشد پست سرو کشمری
هوش مصنوعی: نقش و زیبایی‌های کشمیر در برابر تو زشت و حقیر به نظر می‌رسد، زیرا بلندی و زیبایی سروهای کشمیری در مقابل تو پایین‌تر است.
تا نگار ایزدی بر عارضت گشت آشکار
گشت پنهان زیر خاک اندر نگار آزری
هوش مصنوعی: زمانی که محبوب الهی بر چهره‌ات نمایان شد، زیبایی که در زیر خاک پنهان بود، به وضوح آشکار گردید.
گر به چین از صورت رویت یکی نسخه برند
بتگران چین همه توبه کنند از بتگری
هوش مصنوعی: اگر یکی از زیبایی‌های چهره‌ات به چین برود، تمام بت‌پرستان چین نیز از بت‌پرستی خود توبه خواهند کرد.
خدمت تو واجب آمد بر همه نیک‌اختران
زانکه تو در خدمت شاهنشه نیک‌اختری
هوش مصنوعی: خدمت کردن به تو برای همه افرادی که دارای خوبی و نیکی هستند، لازم و ضروری است؛ زیرا تو در خدمت به شاهنشاه نیکوکار هستی.
خسرو دنیا ملکشاه آن خداوندی که هست
دین و دولت را ز شمشیرش پناه و یاوری
هوش مصنوعی: ملکشاه، پادشاه بزرگ و فرمانروای جهان، حافظ دین و دولت است و شمشیر او پشتیبان و حامی آنهاست.
هرچه باید خلق را از حشمت و عِزّ و شرف
ایزد آن جمله به او دادست جز پیغمبری
هوش مصنوعی: هرچه که خداوند به مردم از بزرگ‌منشی، عزت و شرافت عطا کرده، همه را به آنها بخشیده است جز مقام پیامبری.
تیغ او هر آدمی را رام کرد اندر جهان
از پری و دیو تا کی چون جم از انگشتری
هوش مصنوعی: تیغ او توانسته است هر انسانی را تحت اختیار خود درآورد، حتی موجودات افسانه‌ای مانند پری‌ها و دیوان تا اینکه مانند جم، صاحب قدرت و عظمت شده است.
صحبت دیو و پری واجب نباشد در خرد
آدمی را رام کردن بهتر از دیو و پری
هوش مصنوعی: صحبت از موجودات خیالی و افسانه‌ای لازم نیست، بهتر است که انسان را تربیت کنیم تا به جای پرداختن به این موضوعات، به اصلاح و تربیت خود بپردازد.
در خرد یک داستان مدح او اولیتر است
از هزاران داستان بهمنی و نوذری
هوش مصنوعی: درک و تفکر درباره یک داستان که در آن به ستایش او پرداخته شده، از هزاران داستان دیگر که به شخصیت‌های دیگر مربوط می‌شود، مهم‌تر و باارزش‌تر است.
آن بزرگان گر شوندی زنده در ایام او
خط دهندی پیش او در بندگی و چاکری
هوش مصنوعی: اگر آن بزرگان در زمان او زنده شوند، در خدمت و اطاعت او به پای می‌افتند و خط و نشان‌ برای او ترسیم می‌کنند.
شهریارا تخت تو گویی سپهری دیگرست
زانکه تو بر تخت‌گویی آفتاب دیگری
هوش مصنوعی: شهریارا، وقتی بر فراز تخت نشسته‌ای، به نظر می‌رسد که جای تو دنیایی دیگر است، زیرا تو مانند آفتاب جدیدی بر این تخت می‌درخشی.
آفتاب است و تویی آنگه سپهرست و زمین
بر سپهر او داورست و بر زمین تو داوری
هوش مصنوعی: وقتی تو درخشان و مانند آفتاب هستی، آسمان و زمین هم تحت تاثیر وجود تو قرار می‌گیرند و در زمین تو حکم‌فرمایی و قضاوت می‌کنی.
او ز گنبدها که دارد در چهارم گنبدست
تو ز کشورها که داری در چهارم کشوری
هوش مصنوعی: او دارای چهار گنبد است و تو هم از میان کشورها دارای چهار کشور به شمار می‌روی.
آب دریا قطره قطره لؤلؤ مکنون شود
گر به چشم همت اندر آب دریا بنگری
هوش مصنوعی: اگر با نگاهی بلندپروازانه به دریا بنگری، آب دریا می‌تواند به خودی خود تبدیل به مرواریدی قیمتی شود.
وز شرف بر شاخ طوبی سرفرازد هر درخت
چون تو از بهر تماشا بر صفاهان بگذری
هوش مصنوعی: هر درختی مانند تو از بلندای شرافت بر شاخه‌های درخت طوبی سربلند می‌کند، چون برای تماشای زیبایی اصفهان عبور می‌کنی.
یبغو و طغرل‌بک و جغری بک و الب ارسلان
حاضرند ایدر به معنی تا تو تنها ایدری
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به برخی شخصیت‌ها و حوادث تاریخی می‌شود. بی‌گمان، این افراد با هم در یک مکان حضور دارند و در این فضا، اشاره می‌شود که تو در اینجا تنها هستی. به عبارت دیگر، این یک نوع تأکید بر تنهایی فرد در میان آن همه شخصیت‌ها و قدرت‌ها است.
بلکه توزایشان بسی عادلتری کان خسروان
جمله دنیاپروران بودند و تو دین پروری
هوش مصنوعی: تو در عدالت از تمامی پادشاهان برتری، زیرا آن‌ها تنها به دنیای خود توجه داشتند، اما تو به پرورش دین و معنویت می‌پردازی.
آفتاب دولت تو بر زمین‌گسترده باد
تا بساط شهریاری بر ثریا گستری
هوش مصنوعی: امیدوارم که موفقیت و خوشبختی تو همچون آفتاب بر زمین بدرخشد و باعث شکوفایی و قدرت تو باشد تا بتوانی بر بلندی‌های عالی حکمرانی کنی.
تا به حشمت‌کام رانی تا به همت زردهی
تا ز دولت شاد باشی تا ز نعمت برخوری
هوش مصنوعی: تا در زندگی‌ات با جلال و شکوه باشی، تا به تلاش و اراده‌ات تکیه کنی، تا از نعمت‌ها بهره‌مند باشی و از خوشبختی لذت ببری.