شمارهٔ ۴۲۹
ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو
ای اختران چرخ همه خاک پای تو
هرچند روشناند و بلند آفتاب و ماه
دارند روشنی و بلندی ز رای تو
جز کردگار عالم و سلطان روزگار
موجود نیست در همه عالم ورای تو
مستَظهری به حشمت موروث و مکتسب
اصل است و نفس پاک دلیل وگوای تو
لیکن تو را همیشه تفاخر بود به نفس
کز نفس خاست دانش و عقل و ذکای تو
از دیگران بدین سه فضیلت زیادت است
عز وجلال ومرتبه وکبریای تو
نحس زُحَل همی رود و سعد مشتری
در آسمان برابر خشم و رضای تو
بحری است موجزن صدفی درفشان در او
دست جواد و خامهٔ معجز نمای تو
آزادگان شوند تو را بنده بیبها
هرگهکه بنگرند به فروبهای تو
خوشتر ز مژدهٔ ظفر و وعدهٔ وصال
درگوش بندگان سخن دل گشای تو
در مجلس تو ساقی و می حور و کوثرست
ماند به خلد مجلس راحت فزای تو
ایزد جزای بنده به عقبی دهد همی
تو شکرکن که داد بهدنیا جزای تو
پرواز دولت است و طواف فریشته
گرد سرای پرده وگرد سرای تو
معلوم رای توست که هستم ز دیرباز
من بنده در سرای تو مدحت سرای تو
تحسین کند زمانه چو خوانم مدیح تو
آمین کند ستاره چو گویم دعای تو
هرچند قادرست زبانم به نظم و نثر
امروز عاجزست ز شکر عطای تو
گر من زبان خلق ستانم به عاریت
شکر عطای تو نگزارم سزای تو
چون در کف از عطای تو دارم هزارگان
خواهم هزار جان که سگالم ثنای تو
آری هزار جانی زیبد تو را ثنا
چون زر هزارکانی بخشد سخای تو
تا مهر بر سپهر بتابد خجسته باد
روز جهانیان ز بقا و لقای تو
تابنده باد دایم پاینده در جهان
چون مهر و چون سپهر لقا و بقای تو
هرگز برون مباد سر چرخ چنبری
یک دم زدن زچنبر عهد و وفای تو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو
ای اختران چرخ همه خاک پای تو
هوش مصنوعی: ای دوران کهن، من تحت تاثیر عقل و تدبیر تو هستم. ای ستارگان آسمان، همه در خدمت تو و در خاک پای تو قرار دارند.
هرچند روشناند و بلند آفتاب و ماه
دارند روشنی و بلندی ز رای تو
هوش مصنوعی: هرچند که خورشید و ماه درخشان و بلند هستند، اما روشنایی و بلندی آنها به خاطر تصمیم و فکر توست.
جز کردگار عالم و سلطان روزگار
موجود نیست در همه عالم ورای تو
هوش مصنوعی: جز خداوند عالم و پادشاه روزگار، هیچ کسی در کل جهان فراتر از تو وجود ندارد.
مستَظهری به حشمت موروث و مکتسب
اصل است و نفس پاک دلیل وگوای تو
هوش مصنوعی: شخصی که با شکوه و اعتبار به دنیا آمده و همچنین موفقیتهایی را کسب کرده، به اصل و ریشهاش برمیگردد و نفس پاکش گواه بر این موضوع است.
لیکن تو را همیشه تفاخر بود به نفس
کز نفس خاست دانش و عقل و ذکای تو
هوش مصنوعی: اما تو همیشه به خودپسندی مشغولی، در حالی که دانش و عقل و هوش تو از نفس تو نشأت گرفته است.
از دیگران بدین سه فضیلت زیادت است
عز وجلال ومرتبه وکبریای تو
هوش مصنوعی: تو از دیگران با سه ویژگی برجستهتر هستی: عظمت، جلال و شأن والای که داری.
نحس زُحَل همی رود و سعد مشتری
در آسمان برابر خشم و رضای تو
هوش مصنوعی: نحسی زحل در حال رفتن است و خوشی مشتری در آسمان، در برابر خشم و رضایت تو قرار دارد.
بحری است موجزن صدفی درفشان در او
دست جواد و خامهٔ معجز نمای تو
هوش مصنوعی: موجها در دریا به طرز زیبایی در حال حرکت هستند و در این آب، دستان هنرمند شما با قلم جادوئیتان نمایان شده است.
آزادگان شوند تو را بنده بیبها
هرگهکه بنگرند به فروبهای تو
هوش مصنوعی: آزادگان وقتی به ویژگیهای تو نگاه میکنند، تو را تنها یک بنده بیاهمیت میبینند.
خوشتر ز مژدهٔ ظفر و وعدهٔ وصال
درگوش بندگان سخن دل گشای تو
هوش مصنوعی: خوشحالی و شوقی که از شنیدن خبر پیروزی و وعده ملاقات به دست میآید، در مقایسه با سخنان دلنشین و دلگشای تو برای بندگان، هیچ است.
در مجلس تو ساقی و می حور و کوثرست
ماند به خلد مجلس راحت فزای تو
هوش مصنوعی: در مجلس تو، شراب و بادهای معطر و ناب حضور دارد که گویی بهشتی است و آرامش را به جمع میآورد.
ایزد جزای بنده به عقبی دهد همی
تو شکرکن که داد بهدنیا جزای تو
هوش مصنوعی: خداوند در آخرت پاداش بندگان را میدهد، پس شکرگزار باش که در دنیا هم پاداشی به تو عطا کرده است.
پرواز دولت است و طواف فریشته
گرد سرای پرده وگرد سرای تو
هوش مصنوعی: دولت و نعمت در حال پرواز است و فرشتگان دور خانه تو و پردههای آن در گردشند.
معلوم رای توست که هستم ز دیرباز
من بنده در سرای تو مدحت سرای تو
هوش مصنوعی: ما از دیرباز از رای و نظر تو آگاهیم، من همیشه در خانه و در کنار تو، جایگاه تو را ستایش کردهام.
تحسین کند زمانه چو خوانم مدیح تو
آمین کند ستاره چو گویم دعای تو
هوش مصنوعی: زمانه به ستایش من میپردازد وقتی که من از تو شعر میخوانم، و ستارهها نیز به دعای من پاسخ میدهند زمانی که نام تو را میبرم.
هرچند قادرست زبانم به نظم و نثر
امروز عاجزست ز شکر عطای تو
هوش مصنوعی: هرچند که زبان من توانایی بیان احساسات و زیباییهای موجود را دارد، اما امروز به قدری تحت تأثیر لطف و محبت تو هستم که نمیتوانم به خوبی از آنها سخن بگویم.
گر من زبان خلق ستانم به عاریت
شکر عطای تو نگزارم سزای تو
هوش مصنوعی: اگر من زبان مردم را به امانت بگیرم، هرگز شکر و سپاس نعمت های تو را فراموش نخواهم کرد.
چون در کف از عطای تو دارم هزارگان
خواهم هزار جان که سگالم ثنای تو
هوش مصنوعی: هنگامیکه در دستم از بخششهای تو دارم بیشمار، برای تو جانهای بسیار میخواهم، زیرا من همواره در ستایش و مدح تو هستم.
آری هزار جانی زیبد تو را ثنا
چون زر هزارکانی بخشد سخای تو
هوش مصنوعی: بله، تو شایسته ستایش هستی، چرا که بخشش و generosity تو مانند طلاست که هزار کانی (یا ارزش) دارد.
تا مهر بر سپهر بتابد خجسته باد
روز جهانیان ز بقا و لقای تو
هوش مصنوعی: تا زمانی که راستی و محبت در جهان وجود داشته باشد، امیدوارم روزها برای همه خجسته و خوشبخت باشد، به خاطر بقای تو و دیدارت.
تابنده باد دایم پاینده در جهان
چون مهر و چون سپهر لقا و بقای تو
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش ماندگاری و درخشش اشاره دارد. شاعر از وجودی چون خورشید و آسمان صحبت میکند که همیشه پایدار هستند و حضور آنان در جهان همواره نورافکن و زندگیبخش است. آنها نمادی از دوام و بقای ارزشها و عشق در زندگیاند.
هرگز برون مباد سر چرخ چنبری
یک دم زدن زچنبر عهد و وفای تو
هوش مصنوعی: هرگز از دوستی و عشق تو جدا نخواهم شد و حتی برای یک لحظه هم خود را از این محبت دور نخواهم کرد.