شمارهٔ ۴۲۳
آن جهانداری که اصل دولت است ایام او
حجت فتح و دلیل نصرت است اعلام او
بشکند ناموس صد لشکر به یک تهدید او
بگسلد پیمان صد دشمن به یک پیغام او
صنع یزدان آن کند ظاهر که باشد رای او
دور گردن آن کند حاصل که باشد کام او
گرچه احکام منجم محکم است اندرحساب
در فتوح و در ظفر محکمترست احکام او
آن خداوندی که او اقلام و اقلیم آفرید
قاسم اَرزاق هفت اقلیم کرد اقلام او
کس نیارد کرد با او سرکشی و توسنی
تا بود چون بندگان گردون توسن رام او
جان ستاند بی نبرد اوهام او از دشمنان
راستگویی دست عزرائیل شد اوهام او
تیغ خونآشام تو چون خواست کرد آهنگ جنگ
صبح دشمن شام گشت از تیغ خون آشام او
چون شد از نعل ستورش پشت ماهی روی ماه
روی دشمن پشت گشت از هیبت صمصام او
وهم او در راه دشمن دام خذلان گسترید
هر کجا دشمن رود اندر فتد در دام او
شهریارا، گر مخالف جست در کین تو کام
نوش نعمت زهر نِقمَت کردی اندر کام او
در غنیمت مایهٔ اقبال بود آغاز او
در هزیمت مایهٔ اِدبار شد فرجام او
چون کشیدی لشکر از ایران به توران اندرون
شد جهان بر چشم او چون دیدهٔ همنام او
از بن دندان هزیمت کرد و از بیم تو شد
چون بن دندان افعی موی بر اندام او
تا بود شمشیر شیران تو او را در قفا
هر کجا گامی نهد برعکس باشد گام او
هست عاشق بر سر اعلام تو نصرت همی
زانکه در اعلام توست آسایش اعلام او
گر بخوانی از ختا خان را سوی درگاه خویش
آتشین گردد ز تعجیل اندر آن اَقدام او
ور فرستی یک دو چاوش را سوی فغفور چین
مسجد جامع کنند از خانهٔ اصنام او
رفت نوشِروان و نامد هیچ شاه اندر جهان
از تو عادلتر از این هنگام تا هنگام او
هر مسلمانی که طاعت دارد و مُنقاد نیست
نیست از خیر و سلامت بهره در اسلام او
جام کیخسرو اگر گیتی نمود از روشنی
رای ملک آرای تو روشنتر است از جام او
خسرو شاهان تو را خواند همی گردون که هست
اختر فرخندهٔ تو خسرو اجرام او
همچو کیوان اخترت را بنده و فرمانبرند
تیر و ماه و مشتری و زهره و بهرام او
میخور از دست بتی کز یکدگر زیباترست
سوسن و شمشاد و سیب و شکر و بادام او
چون بهار خرّم و چون بوستان تازه کن
مجلس میمون خویش از عارض پدرام او
از شعاع مجلس تو روشن است ایّام ما
هرکه زین مجلس بتابد تیره باد ایام او
هست بیحد و نهایت با تو اِنعام خدای
تا جهان باشد تو بادی شاکر اِنعام او
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن جهانداری که اصل دولت است ایام او
حجت فتح و دلیل نصرت است اعلام او
هوش مصنوعی: حکومت و فرمانروایی که پایهگذار قدرت و دولت است، دورههای او نشانهای از پیروزی و دلیل برتری است که آوازهاش را در گوشها میپیچاند.
بشکند ناموس صد لشکر به یک تهدید او
بگسلد پیمان صد دشمن به یک پیغام او
هوش مصنوعی: او میتواند با یک تهدید، ناموس و اعتبار صد لشکر را بشکند و با یک پیام، پیمان و اتحاد صد دشمن را از هم بگسلد.
صنع یزدان آن کند ظاهر که باشد رای او
دور گردن آن کند حاصل که باشد کام او
هوش مصنوعی: خداوند آن چیزی را به نمایش میگذارد که مطابق اراده و خواست او باشد، و هر آنچه را که به آن رضایت دارد، به تحقق میرساند.
گرچه احکام منجم محکم است اندرحساب
در فتوح و در ظفر محکمترست احکام او
هوش مصنوعی: هرچند که قوانین ستارهشناسان دقیق و محکم است، اما در زمینههای موفقیت و پیروزی، قوانین و اصولی که بکار میبریم از آنها محکمتر و مستحکمتر هستند.
آن خداوندی که او اقلام و اقلیم آفرید
قاسم اَرزاق هفت اقلیم کرد اقلام او
هوش مصنوعی: خدایی که جهان و چیزهای مختلف را خلق کرد، برکتها و روزیهای هفت سرزمین را تقسیم نمود.
کس نیارد کرد با او سرکشی و توسنی
تا بود چون بندگان گردون توسن رام او
هوش مصنوعی: هیچکس جرأت نمیکند با او جسارت و سرکشی کند، چون او مانند اسبی رام و مطیع است که بندگان در برابرش سر تسلیم فرود میآورند.
جان ستاند بی نبرد اوهام او از دشمنان
راستگویی دست عزرائیل شد اوهام او
هوش مصنوعی: بدون هیچ جنگ و نبردی، او به راحتی جان دشمنان راستگویی را میگیرد و مانند عزرائیل که جان میگیرد، به وسیله اوهام و خیالاتش آنها را از پای درمیآورد.
تیغ خونآشام تو چون خواست کرد آهنگ جنگ
صبح دشمن شام گشت از تیغ خون آشام او
هوش مصنوعی: تیغ خونیساز تو که در آغاز جنگ ظهور کرد، دشمن را به زانو درآورد و سبب شد که شب به صبح تبدیل شود.
چون شد از نعل ستورش پشت ماهی روی ماه
روی دشمن پشت گشت از هیبت صمصام او
هوش مصنوعی: وقتی که ستور جنگی به نعلش میخورد، پشت ماهی همانند ماهی روی دشمن را مینواخت. سپس به دلیل قدرت و هیبت شمشیر او، پشتوانی برای دشمن به وجود آمد.
وهم او در راه دشمن دام خذلان گسترید
هر کجا دشمن رود اندر فتد در دام او
هوش مصنوعی: او در مسیر دشمن، فریب و نیرنگ خود را به به دام گسترده است؛ هر جایی که دشمن بیفتد، در دام او گرفتار میشود.
شهریارا، گر مخالف جست در کین تو کام
نوش نعمت زهر نِقمَت کردی اندر کام او
هوش مصنوعی: ای شهریار، اگر کسی در دشمنی به دنبال انتقام تو باشد، او با دلی پر از کینه، طعم خوشی را چشیده، اما در حقیقت زهر انتقام تو را در کامش دارد.
در غنیمت مایهٔ اقبال بود آغاز او
در هزیمت مایهٔ اِدبار شد فرجام او
هوش مصنوعی: اگر فردی در شرایط مناسب و خوشایندی قرار بگیرد، میتواند موفقیتها و شانسهای خوبی را تجربه کند؛ اما اگر در آغاز کار با ناکامی و مشکلات روبرو شود، ممکن است سرنوشت او به سمت نامرادی و بدی پیش برود.
چون کشیدی لشکر از ایران به توران اندرون
شد جهان بر چشم او چون دیدهٔ همنام او
هوش مصنوعی: وقتی که لشکر از ایران به توران رفت، دنیا برای او انگار به چشم هم نامش درآمد.
از بن دندان هزیمت کرد و از بیم تو شد
چون بن دندان افعی موی بر اندام او
هوش مصنوعی: او از شدت ترس و نگرانی به شدت فرار کرد، همانطور که افعی وقتی در خطر قرار میگیرد، موهایش به تنش میایستد.
تا بود شمشیر شیران تو او را در قفا
هر کجا گامی نهد برعکس باشد گام او
هوش مصنوعی: تا زمانی که شمشیر قوی شیران در دست او باشد، هر جا که قدم بگذارد، به گونهای دیگر خواهد بود.
هست عاشق بر سر اعلام تو نصرت همی
زانکه در اعلام توست آسایش اعلام او
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر پیامی که از تو میرسد، به همدیگر کمک میکنند؛ چون در این پیام تو، آرامش آنها نهفته است.
گر بخوانی از ختا خان را سوی درگاه خویش
آتشین گردد ز تعجیل اندر آن اَقدام او
هوش مصنوعی: اگر تو از ختا خان بخواهی که به سوی درگاه خود بیاید، او به شدت از شتاب و عجله در این اقدام آتشین میشود.
ور فرستی یک دو چاوش را سوی فغفور چین
مسجد جامع کنند از خانهٔ اصنام او
هوش مصنوعی: اگر فرستادهای به سوی فغفور چین بفرستی تا در مسجد جامع او از خانهی بتهایش پیام بیاورد،...
رفت نوشِروان و نامد هیچ شاه اندر جهان
از تو عادلتر از این هنگام تا هنگام او
هوش مصنوعی: نوشروان رفت و هیچ پادشاهی در جهان نیست که در مقایسه با او اینچنین عادل باشد.
هر مسلمانی که طاعت دارد و مُنقاد نیست
نیست از خیر و سلامت بهره در اسلام او
هوش مصنوعی: هر مسلمانی که به اطاعت از خداوند پایبند باشد اما در برابر دستورات او تسلیم نشود، از خیر و آرامش واقعی در دین اسلام بیبهره است.
جام کیخسرو اگر گیتی نمود از روشنی
رای ملک آرای تو روشنتر است از جام او
هوش مصنوعی: اگر جام کیخسرو، که نشاندهندهی قدرت و ثروت زمین است، به عظمت و زیبایی دنیای واقعی اشاره کند، اما باز هم از روشنی و جلال افکار و تدبیر تو کمتر است.
خسرو شاهان تو را خواند همی گردون که هست
اختر فرخندهٔ تو خسرو اجرام او
هوش مصنوعی: خسرو، پادشاهان، تو را ندا میدهد که ستارهای خوشبختی تو را در آسمان به ارمغان آورده است.
همچو کیوان اخترت را بنده و فرمانبرند
تیر و ماه و مشتری و زهره و بهرام او
هوش مصنوعی: مانند سیاره کیوان، ستارهات را تیر و ماه و مشتری و زهره و بهرام (تمامی کواکب) خدمتگزار و فرمانبر میدانند.
میخور از دست بتی کز یکدگر زیباترست
سوسن و شمشاد و سیب و شکر و بادام او
هوش مصنوعی: از دستان محبوبی بنوش که زیباییاش از سوسن، شمشاد، سیب، شکر و بادام بیشتر است.
چون بهار خرّم و چون بوستان تازه کن
مجلس میمون خویش از عارض پدرام او
هوش مصنوعی: وقتی بهار خوشگذرانی میکند و بوستان زنده و شاداب میشود، مجلس خوشی خود را با زیباییهای پدرامش برپا کن.
از شعاع مجلس تو روشن است ایّام ما
هرکه زین مجلس بتابد تیره باد ایام او
هوش مصنوعی: نورانی بودن ایام ما از حضور تو در جمع مشخص است؛ هر کس از این محفل دور شود، ایامش تیره و تار خواهد شد.
هست بیحد و نهایت با تو اِنعام خدای
تا جهان باشد تو بادی شاکر اِنعام او
هوش مصنوعی: خداوند نعمتهای بیپایانی به تو بخشیده است، پس شکرگزار او باش تا در این دنیا همیشه در کنار او و در نعمتهایش باقی بمانی.