گنجور

شمارهٔ ۴۱۹

چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین
نظام دین هدی هست کدخدای گزین
بلند باشد و محکم بنای دولت و ملک
چو پادشاه چنین باشد و وزیر چنین
به ‌حق شدست ملک را نظام دین دستور
چنانکه بود ملکشاه را قوام‌الدّین
موافق است پسر با پسر درین‌ گیتی
مُساعدست پدر با پدر به خُلد برین
سزد که خواجه بود صاحب دوات و قلم
چنانکه هست ملک صاحب حُسام و نگین
وزیر زادهٔ دنیا سزد مدبر ملک
چو شاهزادهٔ دنیاست پادشاه زمین
روان شاه ملکشاه و جان خواجه نظام
چو بنگرید به ملک ملک ز علّیین
ز بهر هدیه فرستند باز بهر نثار
به‌دست رضوان پیرایه‌های حورالعین
خدایگانا هرچ از خدای خواست دلت
بیافتی و نهادی بر اسب دولت زین
به ‌هر چه روی ‌کنی یا به‌ هر چه رای ‌کنی
به حق بود که خدایت همی‌کند تلقین
جهان به سیرت و آیین توست خرم و شاد
که نایب پدری تو به سیرت و آیین
ببرد عدل تو از پشت پادشاهی خَم
فکند تیغ تو در روی بدسگالان چین
ضمیر روشن تو هست عقل را‌ مسکن
رکاب فرّخ تو هست بخت را بالین
چو از سنان تو یابد ظفر به‌روز مصاف
چو از کمان تو پرّد اجل به ‌وقت کمین
ز نعل مرکب و از خون‌ کشتهٔ تو رسد
به روی ماه غبار و به پشت ماهی هین
سپه‌کشی که ز توران به کین تو بشتافت
خبر نداشت‌ کزو تیغ تو بتوزد کین
نهاد روی به اقبال و چون کشید مصاف
گرفت دامن اِدْبار وکشته شد در حین
مخالفی که به مازندران خلاف تو جست
پناه جست به بیشه چنانکه شیر عرین
زپهلوان سپاهت به عاقبت بگریخت
بدان صفت که کبوتر گریزد از شاهین
به یک زمان سپهش منهزم شدند چنانک
هزیمت از لب جیحون رسید تا در چین
همه به قبضهٔ فرمان تو شدند رهی
همه به منت احسان تو شدند رهین
چه آنکه باد خلاف تو دارد اندر سر
چه آنکه هست به صد سال زیر خاک دفین
به نیکبختی تو هرکه دل ندارد شاد
بنالد از غم و بر بخت بد کند نفرین
مگر خدای ز جان آفرید عهد تو را
که هست عهد تو در هر دلی چو جان‌ شیرین
مگر قرین و همال از فریشته است تو را
که آدمی نشناسم تو را همال و قرین
همیشه تا که بود حفظ و عصمت یزدان
جهانیانرا حِصْن حَصین و حَبْل متین
ز حفظ یزدان حبل متین به‌ دست تو باد
زسور عصمت پیرامن تو حِصْن حصین
نظام دین هدی باد و عزّ دین هدی
تورا وزیر و سپهدار تا به یُوْم‌الدّین

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین
نظام دین هدی هست کدخدای گزین
هوش مصنوعی: ناصر دین به عنوان پادشاه زمین، نماینده‌ای برای دین و هدایت است و همچون یک کدخدای برگزیده، نقش مهمی در نظم و ساماندهی امور دارد.
بلند باشد و محکم بنای دولت و ملک
چو پادشاه چنین باشد و وزیر چنین
هوش مصنوعی: اگر پادشاه و وزیر هر دو قوی و استوار باشند، دولت و حکومت نیز با قدرت و استحکام برقرار خواهد بود.
به ‌حق شدست ملک را نظام دین دستور
چنانکه بود ملکشاه را قوام‌الدّین
هوش مصنوعی: حق، نظم و بنیاد دین را برای ملک ایجاد کرده است، همان‌طور که ملکشاه، قوام دین را داشت.
موافق است پسر با پسر درین‌ گیتی
مُساعدست پدر با پدر به خُلد برین
هوش مصنوعی: در این دنیا، پسران همیشه با یکدیگر هم‌نظر و موافق هستند و همچنین پدران نیز در خلد به یکدیگر کمک و مساعدت می‌کنند.
سزد که خواجه بود صاحب دوات و قلم
چنانکه هست ملک صاحب حُسام و نگین
هوش مصنوعی: بایسته است که شخصی با مقام و منزلت بالا، مالک قلم و دوات باشد، همان‌گونه که پادشاه نیز مالک شمشیر و انگشتر خود است.
وزیر زادهٔ دنیا سزد مدبر ملک
چو شاهزادهٔ دنیاست پادشاه زمین
هوش مصنوعی: فرزند وزیر که از دنیا آمده، سزاوار است که در حکمرانی و تدبیر امور کشور موفق باشد، درست مانند اینکه یک شاهزاده که به دنیا آمده، باید در مقام پادشاهی بر زمین قرار گیرد.
روان شاه ملکشاه و جان خواجه نظام
چو بنگرید به ملک ملک ز علّیین
هوش مصنوعی: وقتی روان شاه ملکشاه و جان خواجه نظام به ملک و حکومت نگاه کردند، متوجه شدند که این مقام و قدرت از عرش و مقام عالی‌تری است.
ز بهر هدیه فرستند باز بهر نثار
به‌دست رضوان پیرایه‌های حورالعین
هوش مصنوعی: برای ارسال هدیه، دوباره به‌دست رضوان زیورهای حورالعین را تقدیم می‌کنند.
خدایگانا هرچ از خدای خواست دلت
بیافتی و نهادی بر اسب دولت زین
هوش مصنوعی: خداوندگار، هرچه از خداوند بخواهی، با دل شاد و آرامش، بر اسب خوشبختی نشسته‌ای.
به ‌هر چه روی ‌کنی یا به‌ هر چه رای ‌کنی
به حق بود که خدایت همی‌کند تلقین
هوش مصنوعی: هر چیزی که به آن توجه کنی و بر آن تمرکز کنی، درست و حقیقی است، زیرا خداوند به تو این آگاهی و الهام را می‌دهد.
جهان به سیرت و آیین توست خرم و شاد
که نایب پدری تو به سیرت و آیین
هوش مصنوعی: جهان به خاطر رفتار و ویژگی‌های تو خوشحال و شاداب است، زیرا تو نماینده‌ای از پدرت و صفات او هستی.
ببرد عدل تو از پشت پادشاهی خَم
فکند تیغ تو در روی بدسگالان چین
هوش مصنوعی: درستکاری و عدالت تو باعث می‌شود که پادشاهی از قدرت او به پشت کشیده شود و شمشیر تو بر روی دشمنان بدخواه خود فرود آید.
ضمیر روشن تو هست عقل را‌ مسکن
رکاب فرّخ تو هست بخت را بالین
هوش مصنوعی: خود آگاه و روشن تو، محل آرامش عقل است و شانس و خوشبختی تو مکان آسایش و سرپناهی دارد.
چو از سنان تو یابد ظفر به‌روز مصاف
چو از کمان تو پرّد اجل به ‌وقت کمین
هوش مصنوعی: وقتی تیر تو در میدان نبرد به هدف می‌زند و به دشمن آسیب می‌زنی، مانند این است که زمان مرگ نیز در کمین نشسته و به خوبی از تیر تو می‌ترسد.
ز نعل مرکب و از خون‌ کشتهٔ تو رسد
به روی ماه غبار و به پشت ماهی هین
هوش مصنوعی: از آثار ترک و خون شهید تو بر چهره ماه غبار نشسته و بر پشت ماه نیز بیندازید.
سپه‌کشی که ز توران به کین تو بشتافت
خبر نداشت‌ کزو تیغ تو بتوزد کین
هوش مصنوعی: سربازانی که از سرزمین توران برای انتقام تو به میدان آمده بودند، نمی‌دانستند که شمشیر تو چگونه بر سرشان فرود خواهد آمد و چه عواقبی برایشان خواهد داشت.
نهاد روی به اقبال و چون کشید مصاف
گرفت دامن اِدْبار وکشته شد در حین
هوش مصنوعی: با روی خوش به سوی خوشبختی رفت و زمانی که با مشکلات روبرو شد، دامن ناامیدی را کنار زد و در میانه‌ی کار از پا درآمد.
مخالفی که به مازندران خلاف تو جست
پناه جست به بیشه چنانکه شیر عرین
هوش مصنوعی: دشمن ما که به مازندران آمد، سعی کرد پناهگاهی پیدا کند مثل شیر وحشی که در جنگل به دنبال امن‌ترین مکان می‌گردد.
زپهلوان سپاهت به عاقبت بگریخت
بدان صفت که کبوتر گریزد از شاهین
هوش مصنوعی: بعد از اینکه جوانمرد سپاه تو از میدان جنگ فرار کرد، علت این فرار همانند فرار کبوتر از شاهینی است که به آن حمله‌ور می‌شود.
به یک زمان سپهش منهزم شدند چنانک
هزیمت از لب جیحون رسید تا در چین
هوش مصنوعی: در یک لحظه، سپاه شکست خوردند به‌گونه‌ای که صدای شکستشان تا لب‌های جیحون رسید و حتی به چین رسید.
همه به قبضهٔ فرمان تو شدند رهی
همه به منت احسان تو شدند رهین
هوش مصنوعی: همهٔ افراد تحت تأثیر و کنترل تو قرار گرفته‌اند و همگی مدیون لطف و احسان تو هستند.
چه آنکه باد خلاف تو دارد اندر سر
چه آنکه هست به صد سال زیر خاک دفین
هوش مصنوعی: چه فرقی می‌کند اگر باد راهای مخالف تو را به هم بزند یا اینکه کسی که سال‌ها زیر خاک است، دیگر در دسترس نیست؟
به نیکبختی تو هرکه دل ندارد شاد
بنالد از غم و بر بخت بد کند نفرین
هوش مصنوعی: هر کس که دل پاکی ندارد، به نیکبختی تو حسادت می‌ورزد و از غم خود ناله می‌کند و بر بخت بدش نفرین می‌فرستد.
مگر خدای ز جان آفرید عهد تو را
که هست عهد تو در هر دلی چو جان‌ شیرین
هوش مصنوعی: آیا غیر از این است که خداوند جان را آفرید تا عهد و پیمان تو را در دل‌ها قرار دهد، به‌گونه‌ای که این عهد مانند جان شیرین در دل‌هاست؟
مگر قرین و همال از فریشته است تو را
که آدمی نشناسم تو را همال و قرین
هوش مصنوعی: آیا تو همراه و یاری از فرشتگان داری که من تو را انسانی نمی‌شناسم و نمی‌توانم تو را مانند انسان‌ها بشناسم؟
همیشه تا که بود حفظ و عصمت یزدان
جهانیانرا حِصْن حَصین و حَبْل متین
هوش مصنوعی: همواره تا زمانی که نگهداری و پاکی خداوند وجود داشته باشد، دنیا برای انسان‌ها همچون دژی محکم و ابزاری استوار خواهد بود.
ز حفظ یزدان حبل متین به‌ دست تو باد
زسور عصمت پیرامن تو حِصْن حصین
هوش مصنوعی: از حمایت و نگهبانی خداوند، رشته‌ای محکم به دست توست و دور تو، دیواری نیرومند از عفاف و پاکی وجود دارد.
نظام دین هدی باد و عزّ دین هدی
تورا وزیر و سپهدار تا به یُوْم‌الدّین
هوش مصنوعی: این بیت به وضوح بیانگر این است که نظام دین می‌تواند راهنمایی باشد و عزت دین به شخصی مانند وزیر و فرمانده نیاز دارد تا در روز حساب و قیامت، آن دین را سرپا نگه دارد. در واقع، این کلام بیان می‌کند که برای حفظ و قوام دین، وجود افرادی با مسئولیت‌های مهم ضروری است.