شمارهٔ ۴۱۴
آن بت که هست چهرهٔ خور پیش او رهین
صد حلقه دارد از سه طرف هر طرف یمین
پیوسته در میانهٔ هر حلقهای دلی
چون خاتمی شده که کبودش بود نگین
گاهی ز تاب زلف به گل بر نهد کمند
گاهی ز کید جعد به مه بر کند کمین
از تاب زلف اوست دل من گرفته تاب
وز چین جعد اوست رخ من گرفته چین
فریاد از آن نگار که در نال سوخته
آتش ز دست از دل سنگین آهنین
ای دلبری که از رخ و زلفین تو مرا
پر سوسن است دامن و پر سنبل آستین
گه بر سپهر وصف تو گویند مهر و ماه
گه در بهشت ویل تو جویند حور عین
ترّی و خُوشی غزل من ز وصف توست
بر تو غزل سزاست چو بر خواجه آفرین
تاج علا و گنج معالی علی که او
دستور سیف دولت شاه است و سیف دین
آزاده مهتری که کواکب به صد قران
او را نیاوریده به آزادگی قرین
همنام او علی است که او بود روز حرب
شیر خدای و دادگر و میر مؤمنین
شد زان علی یقین همه دشمنان گمان
شد زین علی گمان همه دوستان یقین
در بند آن علی دل کفّار شد اسیر
در شکر این علی دل زوّار شد رهین
گر ابن عم احمد مختار بود آن
دستور ابنِ عمِّ شه عالم است این
ای تابع هوای تو اَجرام بر سپهر
وی شاکر سَخای تو اجسام بر زمین
از جود توست حاجت آزادگان روا
وز رسم توست حُجّت فرزانگان متین
همواره در مقام جلالت تویی مقیم
پیوسته در مکان سعادت تویی مکین
بینام تو سرشک نبارد همی ز ابر
بیمهر تو نبات نروید همی ز طین
در پیش سیف دولت سلطان دادگر
یُسْرست بر یسارت و یُمْن است بر یمین
در حضرتش وزیری و در خدمتش ندیم
در مُلْکَتَش وکیلی و در نعمتش امین
تا سرفراز گشتی ز این هر چهار چیز
شد خاک پای همت تو چرخ هفتمین
ای گشته دولت ازلی با تو هم عنان
وی گشته حشمت ابدی با تو همنشین
بحری است مدح تو که بر آن بحر طبع من
همچون صدف شدست پر از گوهر ثمین
از اعتقاد صاف سزد گر بود مدام
بر دست تو بسایم و بر پای تو جبین
چون هست بر مدیح تو برحسب اعتقاد
ابیات من مُهَذّب و الفاظ من متین
هرگه که ذکر خویش توقع کنم همی
زان خاطر لطیف و از آن رای دوربین
تا بر سپهر سیر نجوم است بارجوم
تا در زمانه دور شهورست با سنین
بر چرخ عقل باد جمال تو آفتاب
در باغ فضل باد خصال تو فرودین
حکم تو باد جابر حَسّاد کرده قهر
بخت تو باد مرکب اقبال کرده زین
دولت تو را پناه و تو احرار را پناه
ایزد تو را معین و تو سادات را معین
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن بت که هست چهرهٔ خور پیش او رهین
صد حلقه دارد از سه طرف هر طرف یمین
هوش مصنوعی: آن معشوقی که مانند خورشید زیباست، در برابر او صفی از عاشقان وجود دارند که هر کدام به نوعی به او وابستهاند. این وابستگی از هر طرف به گونهای است که نمیتوان هیچ طرفی را نادیده گرفت.
پیوسته در میانهٔ هر حلقهای دلی
چون خاتمی شده که کبودش بود نگین
هوش مصنوعی: در هر دایرهای، قلبی شبیه به انگشتری وجود دارد که بخشی از آن کبود شده است و به نظر میرسد که انگشتری با نگینی جذاب باشد.
گاهی ز تاب زلف به گل بر نهد کمند
گاهی ز کید جعد به مه بر کند کمین
هوش مصنوعی: گاهی زیبایی و تاب زلف یک معشوق، انسانی را به دام خود میاندازد و گرفتار عشق او میکند. گاهی نیز این زیبایی و جاذبه، با ترفندها و نیرنگهای خود باعث میشود تا کسی به زیبایی چهرهاش دل ببازد و در دام عشق او بیفتد.
از تاب زلف اوست دل من گرفته تاب
وز چین جعد اوست رخ من گرفته چین
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیباییهای موی او گرفتار شده و رنگ رخسار من به خاطر چین و چروکهای او تحت تأثیر قرار گرفته است.
فریاد از آن نگار که در نال سوخته
آتش ز دست از دل سنگین آهنین
هوش مصنوعی: فریاد از آن معشوق که وقتی دل به درد میافتد، همچون آتش در دل میسوزد و بر دل سنگین و محکم تأثیر میگذارد.
ای دلبری که از رخ و زلفین تو مرا
پر سوسن است دامن و پر سنبل آستین
هوش مصنوعی: ای محبوبی که زیباییهایت مانند گلها و عطرها است، دامن تو پر از گلهای خوشبو و آستینت پر از سنبل است.
گه بر سپهر وصف تو گویند مهر و ماه
گه در بهشت ویل تو جویند حور عین
هوش مصنوعی: گاهی درباره تو میگویند که همانند خورشید و ماهی، و گاهی در بهشت، حوریان زیبای تو را میجویند.
ترّی و خُوشی غزل من ز وصف توست
بر تو غزل سزاست چو بر خواجه آفرین
هوش مصنوعی: شعر و زیبایی غزل من به خاطر تو است، بنابراین سزاوار است که این غزل به تو تقدیم شود، مانند ستایش از یک بزرگوار.
تاج علا و گنج معالی علی که او
دستور سیف دولت شاه است و سیف دین
هوش مصنوعی: علی با مقام و جایگاه بلندش، همچون تاجی بر سر و گنجی پرارزش است و او به عنوان فرماندهای در خدمت شاه و مدافع دین شناخته میشود.
آزاده مهتری که کواکب به صد قران
او را نیاوریده به آزادگی قرین
هوش مصنوعی: آزادگان واقعی و بزرگ، مانند ستارههایی هستند که حتی با تمام ثروت و زیباییهایی که دارند، نمیتوانند به ارزش و آزادگی واقعی که آنها دارند دست یابند.
همنام او علی است که او بود روز حرب
شیر خدای و دادگر و میر مؤمنین
هوش مصنوعی: علی، هم نام اوست که در روز جنگ، شیر خدا، دادگر و رهبر مؤمنان بود.
شد زان علی یقین همه دشمنان گمان
شد زین علی گمان همه دوستان یقین
هوش مصنوعی: بر اثر شخصیت و ویژگیهای علی، دشمنان یقین پیدا کردند که او خطرناک است، ولی دوستان او به طور قطع از خوبیهای او آگاه شدند و به او اطمینان پیدا کردند.
در بند آن علی دل کفّار شد اسیر
در شکر این علی دل زوّار شد رهین
هوش مصنوعی: دلهای کافران در عشق علی گرفتار شدهاند و در عوض، دلهای زائران او پر از شکر و سپاسگزاری است. این عشق و ارادت سبب شده است که دلهای زائران به مقام و منزلت علی متصل شود.
گر ابن عم احمد مختار بود آن
دستور ابنِ عمِّ شه عالم است این
هوش مصنوعی: اگر پسرعموی احمد مختار (پیامبر) باشد، آن دستوری که در اینجا مطرح شده، از نَسَبِ آن دانشمند است.
ای تابع هوای تو اَجرام بر سپهر
وی شاکر سَخای تو اجسام بر زمین
هوش مصنوعی: ای موجودات آسمانی، به خاطر وفاداری و پیروی از تو، سپاسگزار سخاوت تو هستند. همچنین، موجودات زمینی نیز به دلیل وجود تو، قدردان سخاوت تو هستند.
از جود توست حاجت آزادگان روا
وز رسم توست حُجّت فرزانگان متین
هوش مصنوعی: از سخاوت و generosity تو، نیازمندیهای آزادگان برآورده میشود و بر مبنای روش توست که فرزندان بزرگ و با فکر، دلایل خود را مطرح میکنند.
همواره در مقام جلالت تویی مقیم
پیوسته در مکان سعادت تویی مکین
هوش مصنوعی: تو همواره در مقام بلند و عظمت قرار داری و همیشه در جایگاه خوشبختی و سعادت مستقر هستی.
بینام تو سرشک نبارد همی ز ابر
بیمهر تو نبات نروید همی ز طین
هوش مصنوعی: بدون نام تو، باران از ابر بیعشق تو نخواهد بارید و گل و گیاه از خاک بیمحبت تو رُشد نخواهد کرد.
در پیش سیف دولت سلطان دادگر
یُسْرست بر یسارت و یُمْن است بر یمین
هوش مصنوعی: در مقابل شمشیر قدرت سلطان دادگر، آسانی بر دشواری پیروز است و خوشبختی بر نیکبختی سایه میافکند.
در حضرتش وزیری و در خدمتش ندیم
در مُلْکَتَش وکیلی و در نعمتش امین
هوش مصنوعی: در نزد او وزیر و در خدمتش یاور هستم، در سرزمینش نمایندهام و در نعمتهایش قابل اعتماد.
تا سرفراز گشتی ز این هر چهار چیز
شد خاک پای همت تو چرخ هفتمین
هوش مصنوعی: تا زمانی که به موفقیت و افتخار برسی، تمام مشکلات و چالشها زیر پای اراده و همت تو قرار میگیرند.
ای گشته دولت ازلی با تو هم عنان
وی گشته حشمت ابدی با تو همنشین
هوش مصنوعی: ای سرنوشت ازلی، همراه تو شده و با تو همدست است، و جلال جاودانی نیز همواره در کنار تو نشسته است.
بحری است مدح تو که بر آن بحر طبع من
همچون صدف شدست پر از گوهر ثمین
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو همانند دریایی عمیق است که طبع من مانند صدفی پر از جواهرات گرانبها شده است.
از اعتقاد صاف سزد گر بود مدام
بر دست تو بسایم و بر پای تو جبین
هوش مصنوعی: از اعتقاد پاک و خالص، شایسته است که همیشه دست تو را ببوسم و پیشانیام را بر پای تو بگذارم.
چون هست بر مدیح تو برحسب اعتقاد
ابیات من مُهَذّب و الفاظ من متین
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو باعث شده که شعرهایم به خوبی تنظیم شوند و کلماتم استوار و با معنا باشند.
هرگه که ذکر خویش توقع کنم همی
زان خاطر لطیف و از آن رای دوربین
هوش مصنوعی: هر وقت که به یاد خودم میافتم، از آن احساس نازک و احساس دوری که دارم، باز هم به یاد میآیم.
تا بر سپهر سیر نجوم است بارجوم
تا در زمانه دور شهورست با سنین
هوش مصنوعی: تا زمانی که ستارگان در آسمان به حرکت خود ادامه میدهند و زمان همچنان بر سر سالها و ماهها میگذرد، زندگی و رویدادها نیز به همین ترتیب به پیش میروند.
بر چرخ عقل باد جمال تو آفتاب
در باغ فضل باد خصال تو فرودین
هوش مصنوعی: در آسمان عقل، زیبایی تو مانند آفتاب در باغ فضیلت و خوبیهای تو مانند گلی در شکوفایی است.
حکم تو باد جابر حَسّاد کرده قهر
بخت تو باد مرکب اقبال کرده زین
هوش مصنوعی: سرنوشت تو به دست قدرت و حسادت دیگران رقم خورده است. به همین دلیل، شانس و اقبال خوش تو زینتافزوده شده و در مسیر بهتری قرار گرفته است.
دولت تو را پناه و تو احرار را پناه
ایزد تو را معین و تو سادات را معین
هوش مصنوعی: خوشبختی تو، پناهگاهی برای تو و آزادیخواهان است. خداوند به تو کمک کند و تو هم برای خانوادههای سادات راهگشا باشی.