شمارهٔ ۴۱۱
خدایگان زمان است و شهریار زمین
سپاهدار جهان است و پهلوان گزین
چو پادشاه چنین باشد و سپهسالار
سزای هر دو بباید یکی وزیر چنین
به حق شدست ملک را وزیر فخرالملک
چنانکه بود ملک شاه را قوامالدین
موافق است پسر با پسر در این گیتی
مساعد است پدر با پدر به خلد برین
سزد که خواجه بود وارث دوات و قلم
چنانکه هست ملک وارث حسام و نگین
وزیر زادهٔ دنیا سزد مُدبّر ملک
چو شاهزادهٔ دنیاست پادشاه زمین
اگرچه هست چو باغی شکفته مُلک مَلِک
پر از درخت بلند و پر از گل و نسرین
شکفتهتر شود اکنون ز همت دستور
که هست همت دستور باد فروردین
اگرچه شاه و همه لشکرش گرفتستند
عجم به دولت پیروز و تیغ زهرآگین
چو باز صدر جهان گشت یار دولت و تیغ
ز سومنات بگیرند تا به قسطنطین
روان شاه ملک شاه و جان خواجه نظام
گزیدهاند به ملک ملک ز علیین
ز بهر هدیه فرستند یا ز بهر نثار
به دست رضوان پیرایههای حورالعین
هر آنچه خسرو مشرق بگوید و بکند
به حق بود که خدایش همی کند تلقین
جهان به سیرت و آیین او همی نازد
که نایب پدر است او ، به سیرت و آیین
خدایگانا، هرچ از خدای خواست دلت
بیافتی و نهادی بر اسب دولت زین
ببرد عدل تو از پشت پادشاهی خم
فکند تیغ تو بر روی بدسگالان چین
ضمیر روشن تو هست عقل را مسکن
رکاب فرخ تو بخت را بود بالین
ز بیم خنجر تو ولوله است در توران
ز سهم لشکر تو زلزله است در غزنین
چو از سنان تو تابد ظفر به روز مصاف
چو از کمان تو پَرّد اجل به وقت کمین
ز نعل مرکب و از خون کشتهٔ تو رسد
به روی ماه غبار و به پشت ماهی طین
گهی که هست سپاه تو بر لب جیحون
شوند خسته و بسته سپاه خان و تکین
گهی به بیشهٔ مازندران سوارانت
عصا کنند به دست سپهبدان زوبین
سپهکشی که ز توران به کین تو بشتافت
خبر نداشت کزو تیغ تو بتوزد کین
نهاد روی به اقبال چون کشید مصاف
گرفت دامن ادبار وکشته شد در حین
به یک زمان سپهش منهزم شدند چنانک
هزیمت از لب جیحون رسید تا در چین
مخالفی که به مازندران خلاف تو جست
پناه ساخت زبیشه چنانکه شیر عرین
زپهلوان سپاهت به عاقبت بگریخت
بر آن صفت که کبوتر گریزد از شاهین
بدان عدد که بود بر مجره کوکب خُرد
ز بیشه با او رفتند لشکرش همگین
شدند عاقبت کار در میانهٔ راه
ستارگان مَجرّه کواکب پروین
چو ره نمود سعادت بر تو ایشان را
رسید بهرهٔ ایشان جلالت و تمکین
همه به قبضهٔ فرمان تو شدند رهی
همه به منت احسان تو شدند رهین
خلاف و طاعت تو هست اگر قیاس کنند
یکی چو آذر برزین یکی چو ماء معین
خرد کجا بود آن را که او ز خیره سری
شود ز ماء معین اندر آذر برزین
چه آن که باد خلاف تو دارد اندر سر
چه آنکه هست به صد ساز زیر خاک دفین
به نیکبختی تو هرکه دل ندارد شاد
بنالد از غم و بر بخت بدکند نفرین
مگر خدای زجان آفرید عهد تورا
که هست عهد تو در هر دلی چو جان شیرین
مگر قرین و همال از فرشته است تورا
کز آدمی نشناسم تورا همال و قرین
چو دید مجلس عالیت شاعر پدری
بهشت دید به دنیا به چشم روشن بین
ضمیر و خاطرش از مدح تو گرفت شرف
چو آسمان زنجوم و صدف ز درّ ثمین
همیشه تا که بود حفظ و عصمت یزدان
جهانیان را حِصن حصین و حَبل مَتین
نظام دین هُدی باد و عِزِّ دینِ هدی
تورا وزیر و سپهدار تا به یومالدین
چنانکه ناصر دین و معین خلق تویی
خدای عزوجل ناصر تو باد و معین
سپاه و مملکت و عمر و روزگار تورا
دعا زدولت و آمین زجبرئیل امین
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خدایگان زمان است و شهریار زمین
سپاهدار جهان است و پهلوان گزین
هوش مصنوعی: خدای زمان و فرمانروای زمین است، او نگهبان جهان و پهلوانی است که بهترینها را انتخاب میکند.
چو پادشاه چنین باشد و سپهسالار
سزای هر دو بباید یکی وزیر چنین
هوش مصنوعی: وقتی که فرمانروا و فرمانده لشکر اینچنین رفتار کنند، باید برای هر دو یک وزیر لایق وجود داشته باشد.
به حق شدست ملک را وزیر فخرالملک
چنانکه بود ملک شاه را قوامالدین
هوش مصنوعی: به درستی که وزیر فخرالملک به اندازهای به ملک و حکومت اهمیت دارد که مانند قوامالدین برای ملک شاه بود.
موافق است پسر با پسر در این گیتی
مساعد است پدر با پدر به خلد برین
هوش مصنوعی: در این دنیا، فرزندان با یکدیگر همنظر هستند و پدران نیز با هم در بهشت عمل میکنند.
سزد که خواجه بود وارث دوات و قلم
چنانکه هست ملک وارث حسام و نگین
هوش مصنوعی: باید به چنین شخصی که مدیون علم و دانش است، ارث برده شود از دوات و قلم، همانگونه که ملک به ارث میبرد از شمشیر و نگین.
وزیر زادهٔ دنیا سزد مُدبّر ملک
چو شاهزادهٔ دنیاست پادشاه زمین
هوش مصنوعی: فرزند وزیر به خوبی میتواند کشور را اداره کند، همانطور که فرزند شاه هم فرمانروایی بر زمین را بر عهده دارد.
اگرچه هست چو باغی شکفته مُلک مَلِک
پر از درخت بلند و پر از گل و نسرین
هوش مصنوعی: اگرچه این سرزمین همچون باغی شکوفا و سرسبز است که پر از درختان بلند و گلها و نسرینها است، اما...
شکفتهتر شود اکنون ز همت دستور
که هست همت دستور باد فروردین
هوش مصنوعی: اکنون به لطف تلاش و همت سرپرست، اوضاع بهتر و شکوفاتر خواهد شد، زیرا همت و تلاش او مشابه به باد فروردین است که زندگی را revitalizes میکند.
اگرچه شاه و همه لشکرش گرفتستند
عجم به دولت پیروز و تیغ زهرآگین
هوش مصنوعی: هرچند که شاه و تمام سپاهش در دست عجم قرار دارند، اما عجم با نیروی پیروزی و شمشیر سمی خود در حال برتری است.
چو باز صدر جهان گشت یار دولت و تیغ
ز سومنات بگیرند تا به قسطنطین
هوش مصنوعی: وقتی که دوباره دنیا زیر نظر دوست و قدرت قرار گیرد، شمشیر را از سومنات برمیدارند و به سمت قسطنطنیه حرکت میکنند.
روان شاه ملک شاه و جان خواجه نظام
گزیدهاند به ملک ملک ز علیین
هوش مصنوعی: روح شاه و مقامات، جان و وجود نظام را از مدیران بزرگ و برتر انتخاب کردهاند.
ز بهر هدیه فرستند یا ز بهر نثار
به دست رضوان پیرایههای حورالعین
هوش مصنوعی: به خاطر هدیهای که فرستادهاند یا به خاطر نذری که دادهاند، زیورهای حورالعین را به دست رضوان میآورند.
هر آنچه خسرو مشرق بگوید و بکند
به حق بود که خدایش همی کند تلقین
هوش مصنوعی: هر چه که پادشاه مشرق بگوید و انجام دهد، درست و حق است، زیرا خداوند به او الهام میکند.
جهان به سیرت و آیین او همی نازد
که نایب پدر است او ، به سیرت و آیین
هوش مصنوعی: جهان به خلق و خوی او افتخار میکند؛ چرا که او نماینده پدرش است و به همان شیوه و روش عمل میکند.
خدایگانا، هرچ از خدای خواست دلت
بیافتی و نهادی بر اسب دولت زین
هوش مصنوعی: ای پروردگار، هر چیزی که از تو بخواهد، قلبت را شاد کند و بر اسب کامیابی سوار شوی.
ببرد عدل تو از پشت پادشاهی خم
فکند تیغ تو بر روی بدسگالان چین
هوش مصنوعی: عدالت تو سلطنت را از پشت برداشته و شمشیر تو بر روی بدخواهان چین قرار گرفته است.
ضمیر روشن تو هست عقل را مسکن
رکاب فرخ تو بخت را بود بالین
هوش مصنوعی: ضمیر روشن تو، جایی است که عقل آرام میگیرد، و سرنوشت خوش تو مثل یک بالین نرم و راحت است.
ز بیم خنجر تو ولوله است در توران
ز سهم لشکر تو زلزله است در غزنین
هوش مصنوعی: از ترس خنجر تو، در سرزمین توران سر و صدایی به پا شده و به خاطر لشکر تو، در غزنین زلزلهای رخ داده است.
چو از سنان تو تابد ظفر به روز مصاف
چو از کمان تو پَرّد اجل به وقت کمین
هوش مصنوعی: وقتی که پیروزی در میدان جنگ از تیر تو میتابد، مانند زمانی است که اجل از کمینگاه تو میگریزد.
ز نعل مرکب و از خون کشتهٔ تو رسد
به روی ماه غبار و به پشت ماهی طین
هوش مصنوعی: از نشانههای اسب و از خون تو، غباری به چهرهٔ ماه مینشیند و بر پشت ماهی، گل و لای تشکیل میشود.
گهی که هست سپاه تو بر لب جیحون
شوند خسته و بسته سپاه خان و تکین
هوش مصنوعی: گاهی اوقات که نیروهای تو در کنار رود جیحون حضور دارند، ممکن است خسته و کمجان شوند، مانند سپاه خان و تاتار.
گهی به بیشهٔ مازندران سوارانت
عصا کنند به دست سپهبدان زوبین
هوش مصنوعی: گاهی در جنگلهای مازندران، سپهبدان به تیراندازان علامت میدهند و آنها آماده نبرد میشوند.
سپهکشی که ز توران به کین تو بشتافت
خبر نداشت کزو تیغ تو بتوزد کین
هوش مصنوعی: سربازی که از سرزمین توران به خاطر انتقام تو حرکت کرد، نمیدانست که شمشیر تو چگونه بر او فرود خواهد آمد.
نهاد روی به اقبال چون کشید مصاف
گرفت دامن ادبار وکشته شد در حین
هوش مصنوعی: سیما به سمت خوشبختی گرایش پیدا کرد و در این مسیر با دشواریها مواجه شد و در همین حین جان خود را از دست داد.
به یک زمان سپهش منهزم شدند چنانک
هزیمت از لب جیحون رسید تا در چین
هوش مصنوعی: در یک زمان، سپاه دشمن به شدت شکست خوردند، بهگونهای که این شکست تا نزدیکیهای جیحون و حتی به چین رسید.
مخالفی که به مازندران خلاف تو جست
پناه ساخت زبیشه چنانکه شیر عرین
هوش مصنوعی: مخالفی که از مازندران به ما حمله کرد، به جایی پناه برد که مانند شیر در دشت به دنبال رهایی است.
زپهلوان سپاهت به عاقبت بگریخت
بر آن صفت که کبوتر گریزد از شاهین
هوش مصنوعی: در نهایت، پهلوان سپاه تو به خاطر ویژگیاش از میدان فرار کرد، مانند کبوتر که از شاهین فرار میکند.
بدان عدد که بود بر مجره کوکب خُرد
ز بیشه با او رفتند لشکرش همگین
هوش مصنوعی: به تعداد ستارههایی که در آسمان وجود دارند، لشکری از موجودات به همراه آن ستاره کوچک و خاموش از جنگل خارج شدند.
شدند عاقبت کار در میانهٔ راه
ستارگان مَجرّه کواکب پروین
هوش مصنوعی: در میانهٔ مسیر، ستارگان در نهایت به پایان کار خود رسیدند و به روشنایی و زیبایی که کهکشان پروین به ارمغان میآورد، دست یافتند.
چو ره نمود سعادت بر تو ایشان را
رسید بهرهٔ ایشان جلالت و تمکین
هوش مصنوعی: وقتی که راه سعادت به تو نمایان شد، ایشان توانستند از این فرصت بهرهمند شوند و به مقام و عظمت دست یابند.
همه به قبضهٔ فرمان تو شدند رهی
همه به منت احسان تو شدند رهین
هوش مصنوعی: همه تحت تسلط و کنترل تو قرار گرفتند و همه به لطف و حمایت تو وابسته شدند.
خلاف و طاعت تو هست اگر قیاس کنند
یکی چو آذر برزین یکی چو ماء معین
هوش مصنوعی: اگر بخواهند تو را با دیگری مقایسه کنند، به مانند مقایسه آذر برزین با آب معین است؛ که یکی بسیار گرم و دیگر سرد است و هیچ شباهتی بین آنها نیست. این بدان معناست که کارها و رفتارهای تو خیلی متفاوت از دیگران است و نمیتوان به سادگی آنها را برابر قرار داد.
خرد کجا بود آن را که او ز خیره سری
شود ز ماء معین اندر آذر برزین
هوش مصنوعی: عقل و دانش کجا هستند وقتی که کسی به خاطر نادانی خود از آب پاک و روشنی در آتش افروخته میشود؟
چه آن که باد خلاف تو دارد اندر سر
چه آنکه هست به صد ساز زیر خاک دفین
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که چه اهمیتی دارد اگر کسی با تو مخالفت کند یا اگر چیزی در زیر خاک باشد و پنهان باقی مانده باشد. به عبارتی دیگر، این سخن نشاندهنده این است که برخی چیزها ممکن است به شکلی نادیده انگاشته شوند، اما ارزش و اهمیت واقعی آنها همچنان پابرجا است.
به نیکبختی تو هرکه دل ندارد شاد
بنالد از غم و بر بخت بدکند نفرین
هوش مصنوعی: هر کسی که خوشبختی تو را نداشته باشد، با ناراحتی از غم خود ناله میزند و بر بدبختی خود لعنت میفرستد.
مگر خدای زجان آفرید عهد تورا
که هست عهد تو در هر دلی چو جان شیرین
هوش مصنوعی: آیا خداوند تو را از جان خود آفریده و عهد تو را در دلها به اندازه جان شیرین قرار داده است؟
مگر قرین و همال از فرشته است تورا
کز آدمی نشناسم تورا همال و قرین
هوش مصنوعی: مشاهده میشود که تو همدم و همنشین فرشتهای. چون من تو را به عنوان یک انسان نمیشناسم.
چو دید مجلس عالیت شاعر پدری
بهشت دید به دنیا به چشم روشن بین
هوش مصنوعی: وقتی شاعر به مجالس بزرگ و باعظمت تو نگاه میکند، احساس میکند که پدرش در بهشت است و این دنیا را با چشمی روشن و آگاه میبیند.
ضمیر و خاطرش از مدح تو گرفت شرف
چو آسمان زنجوم و صدف ز درّ ثمین
هوش مصنوعی: ضمیر و ذهن او به خاطر ستایش تو شرافت یافت، مانند آسمان که از ستارهها و صدفها به زیبایی درخشان تبدیل میشود.
همیشه تا که بود حفظ و عصمت یزدان
جهانیان را حِصن حصین و حَبل مَتین
هوش مصنوعی: همیشه تا وقتی که حمایت و پاکی خداوند وجود دارد، جهانیان در امنیتی کامل و محکم قرار دارند.
نظام دین هُدی باد و عِزِّ دینِ هدی
تورا وزیر و سپهدار تا به یومالدین
هوش مصنوعی: نظام دین راهنمایی است و عزت دین، تو را به عنوان وزیر و فرمانده تا روز قیامت میخواهد.
چنانکه ناصر دین و معین خلق تویی
خدای عزوجل ناصر تو باد و معین
هوش مصنوعی: تو به گونهای هستی که ناصر دین و یاریدهنده خلق هستی. امیدوارم خداوند عزوجل، کمککار و یار تو باشد.
سپاه و مملکت و عمر و روزگار تورا
دعا زدولت و آمین زجبرئیل امین
هوش مصنوعی: سپاه و سرزمین و زندگی و زمان تو را دعا کردهاند و به این دعا آمین گفتهاند، همانطور که جبرئیل امین به دعا و درخواستهای مقربان خدا پاسخ میدهد.