گنجور

شمارهٔ ۴۰۷

زمان چو خلد برین شد زمین چو چرخ برین
کنون‌که صدر زمان شد وزیر شاه زمین
ز فر شاه زمین و ز قد‌ر صدر زمان
همی بنازد خُلد برین و چرخ برین
مقدری‌ که فلک را به صنع و قدرت خویش
نطاق و منطقه کرد از مجره و پروین
به فضل خویش بیفروخت دین احمد را
چوکرد احمدبن فضل را زخلق‌گزین
زخلق احمد فضل است و احمد مختار
وزیر بازپسین و رسول بازپسین
چنین وزیر سزد پیش پادشاه جهان
که شاکرند ز عدلش جهانیان به همین
نه از مَثابت او هست هیچکس رنجور
نه از وزارت او هست هیچ کس غمگین
سران ملک بدین خواجه خُرَّمند امروز
به چشم سر تو کنون یا به چشم عقل بین
که رویها همه تازه است و چشمها روشن
که طبعها همه شادست و عیش‌ها شیرین
موافقند به یک جای پادشاه و وزیر
یکی معزالدین و یکی معین‌الدین
به هیچ عصر در اسلام دین تازی را
چنان نبود معز و چنین نبود معین
معز چو شیر عرین است وملک بیشهٔ او
سزای بیشه نباشد مگرکه شیرین عرین
معین سزد که زند رای پیش شاهنشاه
علی سزد که زند تیغ در صف صِفّین
نصر دولت ابونصر احمد‌‌بن الفضل
که در محامد و افضال آیتی است مبین
درست باشد اگر صدر و بَدْ‌ر خوانندش
که صدر بدرنشان است و بدر صدرنشین
یگانه خواجه و مخدوم بی‌مثال و نظیر
خجسته صاحب و دستور بی‌همال و قرین
خدایگان چوگزیند چنو خجسته وزیر
خدای کرده بود در گزیدنش تلقین
دعای صاحب و صاحبقران کنند کنون
همه خلایق دنیا ز روم تا در چین
چو بر زمین همه جسمانیان کنند دعا
بر آسمان همه روحانیان کنند آمین
آیا به‌ گاه کفایت نظام و رونق صدر
و یا به روز شجاعت جمال و زینت زین
تو یافتی زبزرگان و سروران عراق
ز پنج شاه چهل سال حشمت و تمکین
اگر دلیل وگوا بایدت در این معنی
تورا دلیل و گوا بس بود شهور و سنین
نگین و خاتم دولت تویی علی‌الاطلاق
زه ای نگین که تورا هست چرخ‌ زیر نگین
اگرکمال تو دیدی ز گوهر آدم
به گاه فرمان ابلیس خاکسار لعین
ز روی‌ کبر نگفتی خَلَقتَنی‌ مِن‌ نار
ز راه‌ کفر نگفتی خلقته من‌ طین
اگر تو خواهی بر آب تیز و نار بلند
گذرکنی و نیابی‌گزند از آن و از این
کلیم‌وارکنی خشک آب را به ضمیر
خلیل‌وار کنی سبز نار را به یقین
اگر شریف کند مرد را سخاوت و عدل
تو را سخاوت و عدل است سیرت و آیین
سه چیز دیگر پیوند این دو چیز توراست
ضمیر روشن و عقل درست و رای رزین
زرای تو نه عجب گر خدایگان جهان
طناب خیمه دولت‌کشد به علیین
به مصر و روم حسامش کند گه پیکار
همان که کرد سنانش به کابل و غزنین
رسد چنانکه زغزنین همی رسد هر سال
به‌گنج خانهٔ او حمل مصر و قسطنطین
گماشته است خدای از ملائکه دو رقیب
نشسته‌اند تو را هر دو بر یسار و یمین
چو کهتران به رخ تو همی کنند نشاط
چو دوستان به سر تو همی خورند یمین
ترازویی‌که سخن را بدان بسنجد عقل
ز رای و کلک تو دارد زبانه و شاهین
به زیر سایهٔ عدل تو بی‌گزند شوند
تذرو و کبک ز منقار و مِخْلَبِ شاهین
اگر شکفته کند باغ را نم نوروز
وگرکآشفته‌کند باغ را دم تشرین
وفاق را به موافق همان‌کند گه مهر
خلاف تو به مخالف همی‌کند گه کین
به حاسدان تو کیوان چو درکشید کمان
به دشمنان تو بهرام برگشاد کمین
کجا کنند گذر نیک‌خواه و بدخواهت
فریضه گردد هم آفرین و هم نفرین
کسی‌که جوید انعام تو پس از اکرام
کسی‌که خواهد احسان تو پس از تحسین
دهد مرادش طبع کریم تو در حال
دهد جوابش دست جواد تو در حین
چو نافه مشک‌آگین است نوک خامهٔ تو
وگرچه هست به معنی چو درج درآگین
که دید هرگز دُرّی به رنگ مشک سیاه
که دید هرگز مشکی به‌ قدر در ثمین
سزدکه خامه نو هر زمان‌کند حرکات
که فتنه را حرکاتش همی دهد تسکین
چو در بنان تو هنگام سیر ناله کند
شود صحیفه سیمین ز سیر او مشکین
از آن سپس‌که به مسکین رسید نالهٔ او
به‌ گوش‌ کس نرسد نیز نالهٔ مسکین
بزرگوارا برحسب اعتقاد قدیم
به مَنِّ توست دل من رهی همیشه رهین
چو من مدیح تو انشا کنم روادارم
که جان و دل‌کنم اندر حروف او تضمین
زفخر بوسه دهد آسمان جبین مرا
چو بر زمین نهم از بهر خدمت تو جبین
سپاس و شکر ز یزدان که صدر دولت را
به‌دین و داد تو آراست تا به یومُ‌الدّین
کنون سزاست که رضوان زگنج‌های بهشت
برتو هدیه فرستد به دست روح امین
وگر زکنگرهٔ خلد دست میکائیل
کند نثار تو پیرایه‌های حور العین
به بارگاه و به دیوان کشند پیش تو صف
بتان نوش لب مشک زلف سیم سرین
به‌گاه رزم همه جان‌ربای چون خسرو
به‌ گاه بوسه همه دل‌ ربای چون شیرین
هزار پرده دریده به زلف خم در خم
هزار توبه شکسته به جعد چین‌ در چین
به‌ روضه‌ های جنان پروریده چون رضوان
زخانه‌های چگل برگزیده چون تکسین
همیشه‌ تا گل و نسرین و لاله هر سالی
شود به باغ شکفته به ماه فروردین
شکفته باد به باغ بقا و دولت تو
ز جاه عز و شرف لاله و گل و نسرین
قبول و حشمت و اقبال شهریار تورا
حصار محکم و سد بلند و حصن‌ حصین
حمایت و کنف و حفظ کردگار تو را
پناه اعظم و حرز بزرگ و حبل متین

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زمان چو خلد برین شد زمین چو چرخ برین
کنون‌که صدر زمان شد وزیر شاه زمین
هوش مصنوعی: زمان به بهشت برین شبیه شد و زمین مانند چرخ برین. اکنون که زمان به اوج خود رسیده، وزیر شاه زمین شده است.
ز فر شاه زمین و ز قد‌ر صدر زمان
همی بنازد خُلد برین و چرخ برین
هوش مصنوعی: از مقام والای شاه زمین و از جایگاه رفیع زمان، همواره به بهشت و آسمان افتخار می‌کنند.
مقدری‌ که فلک را به صنع و قدرت خویش
نطاق و منطقه کرد از مجره و پروین
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که آسمان با توانایی و خلاقیت خود، ستاره‌ها و سیارات را در مدارهایشان قرار داده، به همان اندازه نیز توانسته است نظم و نظامی در جهان ایجاد کند.
به فضل خویش بیفروخت دین احمد را
چوکرد احمدبن فضل را زخلق‌گزین
هوش مصنوعی: به برکت خود، دین احمد را میان مردم منتشر کرد، همان‌طور که احمد بن فضل، صفات خوب را از میان مردم برگزید.
زخلق احمد فضل است و احمد مختار
وزیر بازپسین و رسول بازپسین
هوش مصنوعی: فضل و برکت از آفرینش احمد (پیامبر اسلام) است و احمد مختار (امام حسین) یکی از شخصیت‌های مهم تاریخ دین است که در آخرین زمان‌ها ظهور خواهد کرد. او وزیری است که در روزهای پایانی زندگی بشر نقش مهمی را ایفا خواهد کرد.
چنین وزیر سزد پیش پادشاه جهان
که شاکرند ز عدلش جهانیان به همین
هوش مصنوعی: وزیر شایسته‌ای است که در حضور پادشاه جهان باشد، زیرا به خاطر عدل و انصاف او، مردم در سرتاسر دنیا شکرگزار و قدردان هستند.
نه از مَثابت او هست هیچکس رنجور
نه از وزارت او هست هیچ کس غمگین
هوش مصنوعی: نه کسی از شخصیت او زخم خورده است و نه کسی به خاطر مقام و وزارت او دچار ناراحتی شده است.
سران ملک بدین خواجه خُرَّمند امروز
به چشم سر تو کنون یا به چشم عقل بین
هوش مصنوعی: امروز سران مملکت به خاطر تو، ای خواجه خوشبخت، با چشم خود یا با عقل خود به تو توجه می‌کنند.
که رویها همه تازه است و چشمها روشن
که طبعها همه شادست و عیش‌ها شیرین
هوش مصنوعی: چهره‌ها همه درخشان و شاداب است و نگاه‌ها پر از زندگی؛ زیرا روح‌ها همه شاداب و سرگرمی‌ها دلپذیر و لذت‌بخش هستند.
موافقند به یک جای پادشاه و وزیر
یکی معزالدین و یکی معین‌الدین
هوش مصنوعی: می‌توان گفت که در یک مکان، پادشاه و وزیر هر دو توافق دارند و در اینجا دو شخصیت به نام‌های معزالدین و معین‌الدین وجود دارند که در این موضوع مشترک هستند.
به هیچ عصر در اسلام دین تازی را
چنان نبود معز و چنین نبود معین
هوش مصنوعی: در هیچ دوره‌ای از تاریخ اسلام، دین عربی به این اندازه در معرض تبلیغ و حمایت نبوده و همچنین به این حد پشتیبانی نشده است.
معز چو شیر عرین است وملک بیشهٔ او
سزای بیشه نباشد مگرکه شیرین عرین
هوش مصنوعی: شیر، درنده‌ای است که در دل جنگل رهبری و سلطنت می‌کند. اما سلطنت جنگل فقط شایسته اوست که به قدرت و شجاعتش می‌افزاید و او باید در جایی حکمرانی کند که بر دیگر موجودات غالب باشد.
معین سزد که زند رای پیش شاهنشاه
علی سزد که زند تیغ در صف صِفّین
هوش مصنوعی: سزاوار است که معین برای شاه علی نظر دهد و همچنین شایسته است که شمشیر ازیاد جنگ صفین بکشد.
نصر دولت ابونصر احمد‌‌بن الفضل
که در محامد و افضال آیتی است مبین
هوش مصنوعی: پیروزی و موفقیت ابونصر احمد بن الفضل به گونه‌ای است که در صفات ستوده و ویژگی‌های برجسته‌اش نشانه‌ای روشن و واضح وجود دارد.
درست باشد اگر صدر و بَدْ‌ر خوانندش
که صدر بدرنشان است و بدر صدرنشین
هوش مصنوعی: اگرچه او را به نام صدر و بدر می‌شناسند، اما صدر اشاره به جایگاهی بالاتر دارد و بدر به معنای درخشنده و نورانی، که در نهایت هر دو به مقام و مرتبه‌ای بالا اشاره دارند.
یگانه خواجه و مخدوم بی‌مثال و نظیر
خجسته صاحب و دستور بی‌همال و قرین
هوش مصنوعی: این جمله به ستایش یک شخص بسیار ویژه و بی‌نظیر اشاره دارد. او را به عنوان سرپرست و رهبری معرفی می‌کند که در نوع خود بی‌همتا است و خوشبختی و موفقیت را به ارمغان می‌آورد. این فرد به عنوان یک آقا و پیشوای برجسته توصیف شده که ویژگی‌های منحصر به فردی دارد و همواره در کنار دیگران قرار می‌گیرد.
خدایگان چوگزیند چنو خجسته وزیر
خدای کرده بود در گزیدنش تلقین
هوش مصنوعی: خدایان به ویژه چیزی را برمی‌گزینند، مانند وزیر خوشبختی که در انتخابش هدایت و راهنمایی شده بود.
دعای صاحب و صاحبقران کنند کنون
همه خلایق دنیا ز روم تا در چین
هوش مصنوعی: اکنون همه مردم دنیا از روم تا چین، برای دعا کردن به پیشگاه صاحب و صاحبقران آمده‌اند.
چو بر زمین همه جسمانیان کنند دعا
بر آسمان همه روحانیان کنند آمین
هوش مصنوعی: وقتی مردم روی زمین دعا می‌کنند، روحانیون در آسمان به آن دعا پاسخ می‌دهند و آن را تأیید می‌کنند.
آیا به‌ گاه کفایت نظام و رونق صدر
و یا به روز شجاعت جمال و زینت زین
هوش مصنوعی: آیا در زمان‌های مناسب برای تأمین نظم و رفاه، یا در روزهایی که زیبایی و شکوه جلوه‌گری می‌کند؟
تو یافتی زبزرگان و سروران عراق
ز پنج شاه چهل سال حشمت و تمکین
هوش مصنوعی: تو از بزرگ‌ترها و سران عراق، از میان پنج پادشاه، چهل سال زندگی پر از احترام و مقام را به دست آوردی.
اگر دلیل وگوا بایدت در این معنی
تورا دلیل و گوا بس بود شهور و سنین
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دلیل و شاهدی برای این موضوع هستی، باید بدانی که تاریخ و زمان خود بهترین شاهد و دلیل برای آن هستند.
نگین و خاتم دولت تویی علی‌الاطلاق
زه ای نگین که تورا هست چرخ‌ زیر نگین
هوش مصنوعی: تو بهترین و ارزشمندترین گوهر و نشانه‌ی حکومت هستی، مانند نگینی که زیر آن، جهان به حرکت در می‌آید.
اگرکمال تو دیدی ز گوهر آدم
به گاه فرمان ابلیس خاکسار لعین
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و کمال تو را در وجود انسان مشاهده کنی، به خاطر داشته باش که در زمان فرمان ابلیس، انسان از خاک و گناه به کمال خود نرسید.
ز روی‌ کبر نگفتی خَلَقتَنی‌ مِن‌ نار
ز راه‌ کفر نگفتی خلقته من‌ طین
هوش مصنوعی: به خاطر تکبر و خودبینی‌ات نگفتی که مرا از آتش آفریدی و به خاطر کفر و انکار، نگفتی که مرا از گل ساخته‌ای.
اگر تو خواهی بر آب تیز و نار بلند
گذرکنی و نیابی‌گزند از آن و از این
هوش مصنوعی: اگر بخواهی بر روی آب تیز و پُر از آتش بگذری و آسیبی از آن و این دریافت نکنی، باید حواست جمع باشد و با دقت عمل کنی.
کلیم‌وارکنی خشک آب را به ضمیر
خلیل‌وار کنی سبز نار را به یقین
هوش مصنوعی: اگر همچون کلیم (موسا) بخواهی آب خشک را به زندگی درآوری، باید همچون خلیل (ابراهیم) با ایمان و یقین، آتش را سبز و پرثمر کنی.
اگر شریف کند مرد را سخاوت و عدل
تو را سخاوت و عدل است سیرت و آیین
هوش مصنوعی: اگر بزرگواری و نیکوکاری مردان به خاطر بخشش و عدالت تو باشد، پس آن ویژگی‌ها و رفتارهای نیکو جزو شخصیت و روش تو به حساب می‌آید.
سه چیز دیگر پیوند این دو چیز توراست
ضمیر روشن و عقل درست و رای رزین
هوش مصنوعی: سه چیز دیگر به پیوند این دو چیز کمک می‌کند: یکی ضمیر پاک، دیگری عقل درست و سوم اندیشه‌ صحیح.
زرای تو نه عجب گر خدایگان جهان
طناب خیمه دولت‌کشد به علیین
هوش مصنوعی: در دنیای بزرگ، جایگاه تو تعجب‌آور نیست؛ زیرا خدایان و فرمانروایان جهان می‌توانند به راحتی قدرت و سروری خود را به دست تو بسپرند و برتری تو را به رسمیت بشناسند.
به مصر و روم حسامش کند گه پیکار
همان که کرد سنانش به کابل و غزنین
هوش مصنوعی: حسام به میدان مبارزه با حریفان در مصر و روم می‌رود و همان حسی که سنان در کابل و غزنین داشت، او را همراهی می‌کند.
رسد چنانکه زغزنین همی رسد هر سال
به‌گنج خانهٔ او حمل مصر و قسطنطین
هوش مصنوعی: هر سال مانند باران‌های فصلی، کالاها و ثروت به خانه‌اش می‌آید، همان‌طور که از کشورهای دور و نزدیک به قصرهای مصر و قسطنطینیه می‌رسد.
گماشته است خدای از ملائکه دو رقیب
نشسته‌اند تو را هر دو بر یسار و یمین
هوش مصنوعی: خداوند از میان فرشتگان دو نگهبان را قرار داده است که در سمت چپ و راست تو نشسته‌اند.
چو کهتران به رخ تو همی کنند نشاط
چو دوستان به سر تو همی خورند یمین
هوش مصنوعی: وقتی که کوچکترها از زیبایی تو شاد می‌شوند، دوستان نیز در کنار تو خوشحال هستند و به تو احترام می‌گذارند.
ترازویی‌که سخن را بدان بسنجد عقل
ز رای و کلک تو دارد زبانه و شاهین
هوش مصنوعی: ترازویی که به وسیله آن می‌توان سخن را اندازه‌گیری کرد، عقل است و در این تراز، فکر و فریب تو نمایان می‌شود.
به زیر سایهٔ عدل تو بی‌گزند شوند
تذرو و کبک ز منقار و مِخْلَبِ شاهین
هوش مصنوعی: زیر پوشش و سایهٔ انصاف و عدل تو، پرندگان بی‌خطر و امن می‌شوند، حتی کبک و تذرو نیز از خطر شاهین و دندان‌های تیز او در امان خواهند بود.
اگر شکفته کند باغ را نم نوروز
وگرکآشفته‌کند باغ را دم تشرین
هوش مصنوعی: اگر بهار با باران‌های نوروزی به باغ جان ببخشد و آن را زنده کند، پاییز و هوای نامناسب نیز می‌تواند باغ را دچار سامان ناپسند کند.
وفاق را به موافق همان‌کند گه مهر
خلاف تو به مخالف همی‌کند گه کین
هوش مصنوعی: هماهنگی و توافق همان‌گونه است که مهر و محبت وقتی به سمت مخالف برود، کینه و دشمنی به وجود می‌آورد.
به حاسدان تو کیوان چو درکشید کمان
به دشمنان تو بهرام برگشاد کمین
هوش مصنوعی: زمانی که افرادی حسود به تو توجه کردند و تو را زیر نظر گرفتند، تو مانند کیوان (زحل) که با کمان در راستای خود حرکت می‌کند، در برابر آنان مقاومت کن. به دشمنانت نیز مانند بهرام (سیاره مریخ) که به شدت به جنگ و نبرد می‌پردازد، آماده باش و در برابر کمین‌هایشان ایستادگی کن.
کجا کنند گذر نیک‌خواه و بدخواهت
فریضه گردد هم آفرین و هم نفرین
هوش مصنوعی: نیکوکاران و بدکاران کجا می‌توانند به تو دسترسی پیدا کنند، وقتی که هم ستایش و هم نفرین به تو تعلق می‌گیرد.
کسی‌که جوید انعام تو پس از اکرام
کسی‌که خواهد احسان تو پس از تحسین
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال پاداش توست و بعد از اینکه مورد احترام قرار گرفته، نشان می‌دهد که ارزش واقعی تو را درک نکرده است. او که می‌خواهد از مهربانی تو بهره‌مند شود، پس از آنکه تو را ستایش کرده، نشان می‌دهد که محبت تو را فقط به خاطر خودخواهی می‌طلبد.
دهد مرادش طبع کریم تو در حال
دهد جوابش دست جواد تو در حین
هوش مصنوعی: ذهن بزرگ و سخاوتمند تو به او امید می‌دهد و در عین حال، دست بخشنده‌ات به او پاسخ می‌دهد.
چو نافه مشک‌آگین است نوک خامهٔ تو
وگرچه هست به معنی چو درج درآگین
هوش مصنوعی: نوک قلم تو مانند افکار خوشبو و دلچسب است، هرچند که آثار تو نیز به زیبایی و ارزش مانند نوشته‌های باارزش هستند.
که دید هرگز دُرّی به رنگ مشک سیاه
که دید هرگز مشکی به‌ قدر در ثمین
هوش مصنوعی: هیچ‌کس هرگز درّی به زیبایی و رنگ مشکی‌ای که اینجا به تصویر کشیده شده، نداشته است. این مشکی، به قدری خاص و ارزشمند است که هیچ مشکی دیگری به پای آن نمی‌رسد.
سزدکه خامه نو هر زمان‌کند حرکات
که فتنه را حرکاتش همی دهد تسکین
هوش مصنوعی: نوشتن هر زمان باید با دقت و حرکت انجام شود تا بتواند در برابر فتنه‌ها و آشوب‌ها تسکینی بیاورد.
چو در بنان تو هنگام سیر ناله کند
شود صحیفه سیمین ز سیر او مشکین
هوش مصنوعی: وقتی که در دست تو، وقتی زمان شادی و لذت فرا می‌رسد، صدای دل‌انگیزی به گوش می‌رسد که باعث می‌شود صفحات زیبای زندگی به رنگی شگفت‌انگیز درآید.
از آن سپس‌که به مسکین رسید نالهٔ او
به‌ گوش‌ کس نرسد نیز نالهٔ مسکین
هوش مصنوعی: پس از آنکه فردی فقیر و نیازمند به دیگران رسید، فریاد و ناله‌اش دیگر به گوش کسی نمی‌رسد، همچنین کسی به ناله و درد او توجه نمی‌کند.
بزرگوارا برحسب اعتقاد قدیم
به مَنِّ توست دل من رهی همیشه رهین
هوش مصنوعی: عزیزم، طبق اعتقاد قدیم، قلب من همیشه وابسته و تحت تأثیر وجود توست.
چو من مدیح تو انشا کنم روادارم
که جان و دل‌کنم اندر حروف او تضمین
هوش مصنوعی: وقتی من درباره‌ی تو وصفی بنویسم، با کمال میل آماده‌ام که جان و دل خود را در کلمات آن قرار دهم و آن را تضمین کنم.
زفخر بوسه دهد آسمان جبین مرا
چو بر زمین نهم از بهر خدمت تو جبین
هوش مصنوعی: آسمان با بوسه‌ای به سر من افتخار می‌کند، چون من برای خدمت به تو، پیشانی‌ام را به زمین می‌سایم.
سپاس و شکر ز یزدان که صدر دولت را
به‌دین و داد تو آراست تا به یومُ‌الدّین
هوش مصنوعی: تشکر و سپاس از خداوند، که با دین و عدالت، مقام و جایگاه رفیعی را به تو عطا کرد تا روز قیامت.
کنون سزاست که رضوان زگنج‌های بهشت
برتو هدیه فرستد به دست روح امین
هوش مصنوعی: حالا زمان آن فرا رسیده که در بهشت، نگهبان بهشت از گنجینه‌های خود به تو هدیه‌ای ارسال کند، که این هدیه به دست روح مطمئن و مورد اعتماد خواهد رسید.
وگر زکنگرهٔ خلد دست میکائیل
کند نثار تو پیرایه‌های حور العین
هوش مصنوعی: اگر میکائیل از کناره‌های بهشت برای تو هدیه‌ای بیاورد، همانند زینت‌هایی که حورالعین دارند، تو را آرایش و زیور خواهد کرد.
به بارگاه و به دیوان کشند پیش تو صف
بتان نوش لب مشک زلف سیم سرین
هوش مصنوعی: به درگاه و محضر تو، صفی از زیبایی‌ها و معشوقه‌ها را به نمایش می‌گذارند، که لب‌هایی مانند شراب و مویی سیاه و نرم دارند.
به‌گاه رزم همه جان‌ربای چون خسرو
به‌ گاه بوسه همه دل‌ ربای چون شیرین
هوش مصنوعی: در زمان جنگ و نبرد، مانند خسرو که جان‌ها را می‌رباید، و در لحظه‌ی بوسه، مانند شیرین که دل‌ها را می‌رباید، حاضر است.
هزار پرده دریده به زلف خم در خم
هزار توبه شکسته به جعد چین‌ در چین
هوش مصنوعی: هزاران پرده را به خاطر زیبایی موهای پیچ‌خورده‌ات پاره کرده‌ام و هزار بار عهد و پیمان را به خاطر پیچ و تاب موهایت شکسته‌ام.
به‌ روضه‌ های جنان پروریده چون رضوان
زخانه‌های چگل برگزیده چون تکسین
هوش مصنوعی: در باغ‌های بهشت، مانند رضوان، تربیت شده‌اند و از خانه‌های چگل، مانند تکسین، برگزیده شده‌اند.
همیشه‌ تا گل و نسرین و لاله هر سالی
شود به باغ شکفته به ماه فروردین
هوش مصنوعی: هر سال در بهار، زمانی که گل‌ها و گیاهان زیبا همچون گل و نسرین و لاله در باغ شکوفا می‌شوند.
شکفته باد به باغ بقا و دولت تو
ز جاه عز و شرف لاله و گل و نسرین
هوش مصنوعی: بهار و طراوت باغ جاودان به تو خوشامد می‌گوید و بزرگی و شکوه تو مانند لاله، گل و نسرین است.
قبول و حشمت و اقبال شهریار تورا
حصار محکم و سد بلند و حصن‌ حصین
هوش مصنوعی: سلامتی و احترام و خوشبختی تو مانند دیواری مستحکم و سدی بلند است که تو را در برابر مشکلات محافظت می‌کند.
حمایت و کنف و حفظ کردگار تو را
پناه اعظم و حرز بزرگ و حبل متین
هوش مصنوعی: حمایت و حفاظت پروردگار، پناهی بزرگ و حریمی محکم برای تو است.