گنجور

شمارهٔ ۳۹۰

صنع یزدان بی‌چگونه و چون
داد ما را چهار چیز کنون
که بدان هر چهار بخت بلند
روز ما کرد فرخ و میمون
موسم عید و روزگار بهار
فتح غزنین و موکب خاتون
تاج دنیا و دین خداوندی
که به دولت رسید بر گردون
قبلهٔ سروران ملک‌آرای
مادر خسروان روزافزون
خانهٔ ملک هر دو خسرو را
از لب دجله تا لب جیحون
دولت و دین و داد او هر سه
سقف و دیوار و قاعده است و ستون
دو پسر دارد او که در شاهی
پیش هر دو رهی سزد هامون
آن برادر گزیده چون موسی
وین برادر ستوده چون هارون
آن یکی در هنر چو اسکندر
وین دگر در ظفر چو اَفریدون
هر دو را نرم آسمان درشت
هر دو را رام روزگار حَرون
ای جهان را ز تو بها و شرف
چون صدف را ز لولو مکنون
کردگار جهان همی سازد
کار تو بی‌عزایم و افسون
چرخ چون تو به صد هزار قران
ننماید به صد هزار قرون
هرکجا مهد و کوکب تو بود
مملکت را بود قران و سکون
ای بسا قامتا به شکل الف
که شود پیش تو به صورت نون
در سپاهان شدی به طالع سعد
هم بدان طالع آمدی بیرون
دولت اندر شدنت راهنمای
بخت در آمدنت راهنمون
بودی آنجا ز حادثات معاف
هستی اینجا ز نائبات مصون
حضرت و بارگاه سلطانی
از تو شد فخر و جاه را قانون
تهنیت شد به عمر او موصول
عافیت شد به شخص او مقرون
شاه سنجر به دولت تو گشاد
از در بُست تا لب سیحون
پدر و جد او کجا دیدند
آنچه او دید ز ایزد بی‌چون
هست بر طبع او هنر عاشق
هست بر تیغ او ظفر مفتون
مال قارون به او سپرد خدای
در زمین رفت خصم چون قارون
تا نه بس دیر در ولایت هند
بگشاید همی بلاد و حُصون
زود باشد که از در غزنین
درجهای جواهر مخزون
گلهٔ اسب و بدرهٔ زر و سیم
زنده پیلان و اشتران هیون
جامه‌های بدیع رنگارنگ
تحفه‌های غریب گوناگون
من زدم فال و بس عجب نبود
گر به اقبال تو شود ایدون
که به اقبال تو خداوندی
نبود زیر چرخ آینه‌گون
شادکامی تو از سه فرزندست
که جهان هر سه را شدست زبون
این جهان با شماست یک سر راست
هست با دیگران چو بوقلمون
هرکه خصم شما شود در ملک
ایزد آن خصم را کند ملعون
اجل آن خصم را بسوزد جان
فلک آن خصم را بریزد خون
سپهش را کند زمانه هلاک
علمش را کند ستاره نگون
گرچه باشد عزیز گردد خوار
ورچه باشد شریف گردد دون
زین عجایب خبر دهند همی
کوه و دریا و وادی و هامون
بیش باشد ز قطرهٔ باران
گر کسی شرح این کند موزون
تا بروید به‌باغ سوسن وگل
لاله و شنبلید و آذریون
بر تو فرخنده باد عید و بهار
دوستان شاد و دشمنان محزون
به تو نزدیک باد اختر سعد
دور باد از تو اختر وارون
آنچه مقصود و کام و همت توست
کرده حاصل قضای کُنْ فَیَکُون

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صنع یزدان بی‌چگونه و چون
داد ما را چهار چیز کنون
هوش مصنوعی: خالق، بدون هیچ گونه قید و شرطی، به ما چهار نعمت عطا کرده است.
که بدان هر چهار بخت بلند
روز ما کرد فرخ و میمون
هوش مصنوعی: بخت و شانس ما در چهار جنبه زندگی به حدی بلند و خوب است که روزهای ما را شاد و مبارک می‌کند.
موسم عید و روزگار بهار
فتح غزنین و موکب خاتون
هوش مصنوعی: زمان بهار و فصل عید است که با فتح غزنین و همراهی خاتون همراه می‌شود.
تاج دنیا و دین خداوندی
که به دولت رسید بر گردون
هوش مصنوعی: حاکمیت و مقام عظیم الهی که به برکت و خوش یمنی در آسمان برقرار شده است.
قبلهٔ سروران ملک‌آرای
مادر خسروان روزافزون
هوش مصنوعی: مادر پادشاهان و سروران، که باعث افزایش قدرت و شکوه آن‌هاست، به عنوان جهت‌نمای حکمرانی شناخته می‌شود.
خانهٔ ملک هر دو خسرو را
از لب دجله تا لب جیحون
هوش مصنوعی: خانهٔ پادشاهان بزرگ، از کنار رود دجله تا کنار رود جیحون گسترده است.
دولت و دین و داد او هر سه
سقف و دیوار و قاعده است و ستون
هوش مصنوعی: نعمت و ایمان و عدالت او همچون سقف و دیوار و پایه و ستون است که ساختار زندگی را ممکن می‌سازد.
دو پسر دارد او که در شاهی
پیش هر دو رهی سزد هامون
هوش مصنوعی: او دو پسر دارد که هر کدام در جایگاه خود در حکومت، راهی شایسته و مناسب دارند.
آن برادر گزیده چون موسی
وین برادر ستوده چون هارون
هوش مصنوعی: این بیت به مقایسه دو شخصیت اشاره دارد؛ یکی برادر برگزیده و برتر مثل موسی و دیگری برادر ستوده مثل هارون. این دو نفر ویژگی‌ها و نقش‌های متفاوتی دارند، اما هر کدام به نوعی در کنار هم اهمیت دارند و در دستگاه الهی و اجتماعی خود وظایف خاصی را انجام می‌دهند.
آن یکی در هنر چو اسکندر
وین دگر در ظفر چو اَفریدون
هوش مصنوعی: یکی در هنر همانند اسکندر است و دیگری در پیروزی همچون افریدون.
هر دو را نرم آسمان درشت
هر دو را رام روزگار حَرون
هوش مصنوعی: هر دو نفر به نرمش آسمان و سختی روزگار دچار شده‌اند و تحت تأثیر آن قرار گرفته‌اند.
ای جهان را ز تو بها و شرف
چون صدف را ز لولو مکنون
هوش مصنوعی: ای جهان، ارزش و شرف تو مانند صدفی است که در خود مروارید پنهان دارد.
کردگار جهان همی سازد
کار تو بی‌عزایم و افسون
هوش مصنوعی: خدای جهان به بهترین شکل کارهای تو را پیش می‌برد و هیچ چیز شگفت‌انگیز یا جادویی در آن وجود ندارد.
چرخ چون تو به صد هزار قران
ننماید به صد هزار قرون
هوش مصنوعی: چرخ، که نماد زمان و سرنوشت است، هرگز نمی‌تواند به اندازه‌ای که تو ارزش داری، به تو بها دهد.
هرکجا مهد و کوکب تو بود
مملکت را بود قران و سکون
هوش مصنوعی: هر جایی که تو باشید، آنجا سرزمین آرامش و خوشبختی خواهد بود.
ای بسا قامتا به شکل الف
که شود پیش تو به صورت نون
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که در ابتدا به شکل بلند و باریکی مثل حرف "الف" هستند، ممکن است به مرور زمان به شکل دیگری مانند حرف "نون" درآیند. این تصویر به تغییرات و تحولات انسان‌ها و حالات مختلف آنها اشاره دارد.
در سپاهان شدی به طالع سعد
هم بدان طالع آمدی بیرون
هوش مصنوعی: در اصفهان به سبب fortuna خوب به دنیا آمدی و بر اساس همان سرنوشت از آنجا خارج شدی.
دولت اندر شدنت راهنمای
بخت در آمدنت راهنمون
هوش مصنوعی: فرصت و خوشبختی با ورود تو به زندگی، به مانند راهنمایی برای رسیدن به آینده بهتر به میان آمده است.
بودی آنجا ز حادثات معاف
هستی اینجا ز نائبات مصون
هوش مصنوعی: اگر آنجا بودی، از اتفاقات و حوادث در امان بودی، اما اینجا از گرفتاری‌ها و مشکلات در امان نیستی.
حضرت و بارگاه سلطانی
از تو شد فخر و جاه را قانون
هوش مصنوعی: حضرت و جایگاه سلطنتی تو به خودی خود باعث افتخار و اعتبار گردید.
تهنیت شد به عمر او موصول
عافیت شد به شخص او مقرون
هوش مصنوعی: خوشا به حال آنکه عمرش با سعادت و سلامت همراه است.
شاه سنجر به دولت تو گشاد
از در بُست تا لب سیحون
هوش مصنوعی: شاه سنجر در دوران حکومتش درهای فرصت و کامیابی را به روی تو گشود تا به سرزمین سیحون برسید.
پدر و جد او کجا دیدند
آنچه او دید ز ایزد بی‌چون
هوش مصنوعی: پدر و اجداد او هرگز چیزی را که او تجربه کرده، مشاهده نکرده‌اند؛ این تجربه‌ای است که از خدای بی‌نهایت ناشی می‌شود.
هست بر طبع او هنر عاشق
هست بر تیغ او ظفر مفتون
هوش مصنوعی: طبع او پر از هنر است و عشق در وجودش جلوه‌گر است، همچنین پیروزی و موفقیت نیز مانند تیغی تیز در دستان او درخشان و برجسته است.
مال قارون به او سپرد خدای
در زمین رفت خصم چون قارون
هوش مصنوعی: خداوند ثروت فراوانی را به قارون سپرده بود، اما زمانی که او در زمین به تکبر و خودخواهی پرداخت، دشمنانش به او حمله کردند و به او آسیب رساندند.
تا نه بس دیر در ولایت هند
بگشاید همی بلاد و حُصون
هوش مصنوعی: تا زمانی که دیر نیست، کشورها و قلعه‌ها در سرزمین هند گشوده خواهند شد.
زود باشد که از در غزنین
درجهای جواهر مخزون
هوش مصنوعی: به زودی از دروازه غزنین، گنجینه‌ای ارزشمند از جواهرات به نمایش گذاشته خواهد شد.
گلهٔ اسب و بدرهٔ زر و سیم
زنده پیلان و اشتران هیون
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت در مورد موجودات و چیزهایی است که به زندگی و قدرت اشاره دارند. اسب‌ها به نوعی نماد قدرت و سرعت‌اند، در حالی که طلا و نقره نمایانگر ثروت و دارایی هستند. همچنین، حیواناتی مانند فیل و شتر نیز به بزرگی و اهمیت در زندگی اشاره می‌کنند. این جمله به انواع ثروت‌ها و موجودات زنده تأکید دارد که هر یک به نوعی نشان دهنده ی حیات و توانمندی‌اند.
جامه‌های بدیع رنگارنگ
تحفه‌های غریب گوناگون
هوش مصنوعی: لباس‌های تازه و زیبا با رنگ‌ها و طرح‌های مختلف از جاهای دور و عجیب به ما هدیه داده شده است.
من زدم فال و بس عجب نبود
گر به اقبال تو شود ایدون
هوش مصنوعی: من طالع‌بینی کردم و شگفتی نداشت اگر اینگونه، به خوش‌شانسی تو برکت بخشد.
که به اقبال تو خداوندی
نبود زیر چرخ آینه‌گون
هوش مصنوعی: خداوندی که شایسته‌ی تو باشد، در زیر آسمان با نقش و طرحش وجود ندارد.
شادکامی تو از سه فرزندست
که جهان هر سه را شدست زبون
هوش مصنوعی: شادکامی تو به خاطر سه فرزندی است که هر کدام در جهان به نوعی نیکی و افتخار بخشیده‌اند.
این جهان با شماست یک سر راست
هست با دیگران چو بوقلمون
هوش مصنوعی: این دنیا با تو بسیار منظم و سرراست است، ولی با دیگران مانند بوقلمون شلوغ و بی‌نظم است.
هرکه خصم شما شود در ملک
ایزد آن خصم را کند ملعون
هوش مصنوعی: هر کسی که در مقابل شما قرار بگیرد و با شما دشمنی کند، خداوند او را مورد نفرین قرار می‌دهد.
اجل آن خصم را بسوزد جان
فلک آن خصم را بریزد خون
هوش مصنوعی: مرگ آن دشمن را به آتش می‌کشاند و سرنوشت او را تباه و خونش را بر زمین می‌ریزد.
سپهش را کند زمانه هلاک
علمش را کند ستاره نگون
هوش مصنوعی: زمانه سپاه او را نابود می‌کند و علمش را ستاره‌ای به زمین می‌آورد.
گرچه باشد عزیز گردد خوار
ورچه باشد شریف گردد دون
هوش مصنوعی: هرچند کسی عزیز و محبوب باشد، ممکن است در لحظه‌ای خوار و بی‌ارزش شود و بالعکس، کسی که شریف و نیکوکار است، ممکن است در شرایط خاصی دچار پستی و ذلت گردد.
زین عجایب خبر دهند همی
کوه و دریا و وادی و هامون
هوش مصنوعی: از شگفتی‌ها خبر می‌دهند، حتی کوه‌ها و دریاها و دشت‌ها و باتلاق‌ها.
بیش باشد ز قطرهٔ باران
گر کسی شرح این کند موزون
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد این موضوع را به زیبایی و به صورت موزون بیان کند، به مراتب بیشتر از قطره‌های باران توضیحاتی خواهد داشت.
تا بروید به‌باغ سوسن وگل
لاله و شنبلید و آذریون
هوش مصنوعی: به باغ گل‌هایی مانند سوسن و لاله بروید و از زیبایی و عطر آنها لذت ببرید.
بر تو فرخنده باد عید و بهار
دوستان شاد و دشمنان محزون
هوش مصنوعی: برای تو عید و بهار خوشی و شادی به ارمغان بیاید، دوستانت شاد و دشمنانت غمگین باشند.
به تو نزدیک باد اختر سعد
دور باد از تو اختر وارون
هوش مصنوعی: برای تو نزدیک باشد ستاره خوشبختی و دور باشد از تو ستاره بدشانسی.
آنچه مقصود و کام و همت توست
کرده حاصل قضای کُنْ فَیَکُون
هوش مصنوعی: هر آنچه که هدف و آرزو و خواسته توست، به لطف الهی محقق خواهد شد.