شمارهٔ ۳۷۷
المنهٔ لله که خورشید خراسان
از برج شرف گشت دگرباره درخشان
المنهٔ لِلِّه که گلزار به نوروز
بشکفت اگر مُرد ز سرمای زمستان
المنهٔ لِلّه که بر شخص بَراهیم
آفت همه راحت شد و آتش همه ریحان
المنهٔ لله که موسای پیمبر
کلی فرجی یافت ز فرعون و ز هامان
المنهٔ لله که یعقوب به یوسف
خرم شد و در بست درِ کلبهٔ احزان
المنهٔ لله که یوسف به اَمارت
بنشست و عدو گشت اسیر چَه و زندان
المنهٔ لله که اندر کف داود
چون موم شد آهن نه به آتش نه به سندان
المنهٔ لله که انگشتری ملک
کردند دگرباره در انگشت سلیمان
المنهٔ لله که یونس به سلامت
رست از شکم ماهی و تاریکی ایوان
المنهٔ لله که در ظلمتِ بسیار
پنهان نشد از خضر نبی چشمهٔ حیوان
المنهٔ لله که در مکه ظفر یافت
پیغمبر امّی ز پس هجرت و هجران
المنهٔ لله که شایستهٔ دستور
بنشست به دستوری دستور به دیوان
المنهٔ للهکه آراست دگر بار
دیوان خراسان به سرافراز خراسان
آن بار خداییکه معین آمد و ناصر
بر مُلْک شه مشرق و در دولت سلطان
بوالقاسم مُقبِل که چو بوالقاسم مقبول
بگزیدهٔ خلق است و پسندیدهٔ یزدان
او کارگزار است که کار ملکان را
الا سر کلکش نشناسد سر و سامان
در دیدهٔ دین است خردمندی او نور
در پیکر ملک است هنرمندی او جان
یک چند شد از خدمت مخدوم و خداوند
دور از حسد حاسد و از فتنهٔ شیطان
حاسد شد و در زاویه افتاد ز محنت
شیطان شد و در هاویه افتاد ز خذلان
پای عدو از بند بفرسود که دستور
با خواجهٔ ما دست بکردست به پیمان
دی کان کفایت ز گهر سخت تهی بود
امروز امید است که خیزد گهر از کان
گر رنج بُد از حسرت او بر تن احرار
ور درد بد از غیبت او بر دل اعیان
شد کار عجم خوب ز نقش قلم او
جامه ز عَلَم خوب شود نامه ز عنوان
ای مهتری تو مددِ دولت و اقبال
وی سروری تو شرف مُلکَت و ایمان
محتاج بزرگان به تو چون دهر به خورشید
محتاج کریمان به تو چون کِشت به باران
برنامهٔ تو چشم وزیرِ شهِ مشرق
بر وعدهٔ تو گوش سپاهِ سرِ ایران
زودا که نهی روی بدان حضرت میمون
با مرتبه و کوکبه و خیل فراوان
زودا که پس از خواستن عمر تو گویم
از تو همه طاعت بود از ما همه عصیان
در خانه و در خیمه چو در شهر و چو در راه
هرگهکه نهی مجلس و هرگهکه نهی خوان
من بیش تو خواهمکه بُوَم در همه وقتی
خالی نبود مجلس و خوانت ز ثناخوان
چون مدح تو خوانم ز تو بینم همه احسنت
چون شکر تو گویم ز تو یابم همه احسان
تا ابر در افشان بود از مرکز عِلوی
تا مهر درخشان بود از گنبد گردان
از فر تو تیمار خلایق شده شادی
وز سعی تو دشوار خلایق شده آسان
دیدار تو دیده ملک و خواجهٔ لشکر
ایشان به تو دلشاد و تو دلشاد به ایشان
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
المنهٔ لله که خورشید خراسان
از برج شرف گشت دگرباره درخشان
هوش مصنوعی: سپاسگزارم از خداوند که خورشید خراسان بار دیگر در اوج خود درخشید و نورش را منتشر کرد.
المنهٔ لِلِّه که گلزار به نوروز
بشکفت اگر مُرد ز سرمای زمستان
هوش مصنوعی: به این معناست که اگرچه بهار و زیباییهای زندگی (مثل شکفتن گلها در نوروز) ممکن است تحت تأثیر سرمای زمستان قرار گیرند و حتی از بین بروند، اما در نهایت همه چیز به لطف خداوند بهبود مییابد و زندگی دوباره جان میگیرد.
المنهٔ لِلّه که بر شخص بَراهیم
آفت همه راحت شد و آتش همه ریحان
هوش مصنوعی: به لطف خدا، اوضاع برای ابراهیم به خوبی پیش رفت و تمام مشکلات او حل شد. آتش او را اذیت نکرد و به او آسیب نرساند.
المنهٔ لله که موسای پیمبر
کلی فرجی یافت ز فرعون و ز هامان
هوش مصنوعی: سپاسگزاری برای این است که موسی، پیامبر، از دست فرعون و هامان نجات یافت و امیدی جدید پدید آمده است.
المنهٔ لله که یعقوب به یوسف
خرم شد و در بست درِ کلبهٔ احزان
هوش مصنوعی: خوشحالی و شکرگزاری به خاطر این است که یعقوب از دیدن یوسف شاد شد و در کلبهی غم خود را بست.
المنهٔ لله که یوسف به اَمارت
بنشست و عدو گشت اسیر چَه و زندان
هوش مصنوعی: خوشا به حال خدا که یوسف به مقام بلند رسید و دشمن او در چاه و زندان گرفتار شد.
المنهٔ لله که اندر کف داود
چون موم شد آهن نه به آتش نه به سندان
هوش مصنوعی: سپاس و شکرگزاری خاص خداوند است که آهن در دستان داود مانند موم نرم شد، بدون نیاز به آتش یا چکش.
المنهٔ لله که انگشتری ملک
کردند دگرباره در انگشت سلیمان
هوش مصنوعی: خدا را شکر که دوباره انگشتر سلطنتی در دست سلیمان قرار گرفت.
المنهٔ لله که یونس به سلامت
رست از شکم ماهی و تاریکی ایوان
هوش مصنوعی: خوشحالی و شکرگزاری به خاطر نجات یونس از شکم ماهی و تاریکی که در آن قرار داشت.
المنهٔ لله که در ظلمتِ بسیار
پنهان نشد از خضر نبی چشمهٔ حیوان
هوش مصنوعی: سپاسگزاری از خدا که در تاریکیهای فراوان، چشمهی زندگی از خضر نبی آشکار نشد.
المنهٔ لله که در مکه ظفر یافت
پیغمبر امّی ز پس هجرت و هجران
هوش مصنوعی: سپاس خدا را که پیامبر بیسواد پس از هجرت و دوری، در مکه موفق شد.
المنهٔ لله که شایستهٔ دستور
بنشست به دستوری دستور به دیوان
هوش مصنوعی: این متن اشاره دارد به اینکه نعمت و بخشش از سوی خداوند است و کسی که شایسته و لایق است، با دستور و هدایت میتواند به عالیترین مقامها و جایگاهها دست یابد.
المنهٔ للهکه آراست دگر بار
دیوان خراسان به سرافراز خراسان
هوش مصنوعی: سپاس خداوندی را که بار دیگر دیوان خراسان را با شکوه و زیبایی آراسته است.
آن بار خداییکه معین آمد و ناصر
بر مُلْک شه مشرق و در دولت سلطان
هوش مصنوعی: بار خدایی که به عنوان یاور و پشتیبان بر تخت سلطنت در سرزمین شرقی ظاهر شد و دولت سلطان را تقویت کرد.
بوالقاسم مُقبِل که چو بوالقاسم مقبول
بگزیدهٔ خلق است و پسندیدهٔ یزدان
هوش مصنوعی: بوالقاسم مُقبِل به عنوان شخصی شناخته میشود که مورد تایید و قبول مردم و خداوند قرار گرفته است.
او کارگزار است که کار ملکان را
الا سر کلکش نشناسد سر و سامان
هوش مصنوعی: او کسی است که به امور و کارهای پادشاهان میپردازد، اما در واقع تنها به خودخواهی و منافع شخصیاش میاندیشد و از مشکلات واقعی آنها بیخبر است.
در دیدهٔ دین است خردمندی او نور
در پیکر ملک است هنرمندی او جان
هوش مصنوعی: خردمندی او در نظر دین نمایان است و هنر او همچون نوری در وجود پادشاهی میدرخشد.
یک چند شد از خدمت مخدوم و خداوند
دور از حسد حاسد و از فتنهٔ شیطان
هوش مصنوعی: مدتی از خدمت و همراهی آقا و صاحبمنصب دور بودم، بیآنکه حسادت حسودان و وسوسههای شیطان مرا تحت تأثیر قرار دهد.
حاسد شد و در زاویه افتاد ز محنت
شیطان شد و در هاویه افتاد ز خذلان
هوش مصنوعی: حسادت او را به گوشهای راند و از درد و رنج، به شکل شیطان درآمد و به تلهی بیپشتیبانی گرفتار شد.
پای عدو از بند بفرسود که دستور
با خواجهٔ ما دست بکردست به پیمان
هوش مصنوعی: پای دشمن از بند رها شد زیرا که فرمان از سوی آقای ما اجرا شده است و توافقی برقرار شده است.
دی کان کفایت ز گهر سخت تهی بود
امروز امید است که خیزد گهر از کان
هوش مصنوعی: امروز امید دارم که از دل این سنگ خارا، که به نظر خالی میآید، جواهر ارزشمندی بیرون بیاید.
گر رنج بُد از حسرت او بر تن احرار
ور درد بد از غیبت او بر دل اعیان
هوش مصنوعی: اگر رنجی باشد از آرزوی دیدن او بر تن آزادگان، و اگر دردی باشد از نبودنش بر دل افراد برجسته.
شد کار عجم خوب ز نقش قلم او
جامه ز عَلَم خوب شود نامه ز عنوان
هوش مصنوعی: کار مردم عجم به خوبی پیش میرود، چون به خاطر هنر قلم او، لباس خوشی به دوش میکشند و نامهها با عنوان زیبایی نوشته میشوند.
ای مهتری تو مددِ دولت و اقبال
وی سروری تو شرف مُلکَت و ایمان
هوش مصنوعی: تو ای بزرگواری، کمککننده به دولت و خوشبختی، سروری تو مایهی افتخار ملکت و ایمان است.
محتاج بزرگان به تو چون دهر به خورشید
محتاج کریمان به تو چون کِشت به باران
هوش مصنوعی: نیاز انسانهای بزرگ به تو همانند نیاز دنیا به خورشید است و نیاز افراد بخشنده به تو شبیه نیاز زمین به باران میباشد.
برنامهٔ تو چشم وزیرِ شهِ مشرق
بر وعدهٔ تو گوش سپاهِ سرِ ایران
هوش مصنوعی: برنامهٔ تو مانند چشمان وزیر شاه مشرق، به وعدهٔ تو توجه دارد و سپاه سرزمین ایران به آن گوش میدهد.
زودا که نهی روی بدان حضرت میمون
با مرتبه و کوکبه و خیل فراوان
هوش مصنوعی: ای کاش که به زودی چهرهات را در برابر آن وجود مبارک و خوشبو ببینم، همراه با مقام و منزلتی بزرگ و جمعیتی فراوان.
زودا که پس از خواستن عمر تو گویم
از تو همه طاعت بود از ما همه عصیان
هوش مصنوعی: به زودی، زمانی که از تو درباره عمرت بپرسم، میگویم که از جانب تو همه نیکی و فرمانبرداری بوده و از ما تنها نافرمانی و خطا بوده است.
در خانه و در خیمه چو در شهر و چو در راه
هرگهکه نهی مجلس و هرگهکه نهی خوان
هوش مصنوعی: هر جا که باشی، چه در خانه یا چادر، چه در شهر یا در مسافرت، هر وقت که بخواهی دور هم جمع میشویم و هر زمان که بخواهی سفرهای برای پذیرایی آماده میکنیم.
من بیش تو خواهمکه بُوَم در همه وقتی
خالی نبود مجلس و خوانت ز ثناخوان
هوش مصنوعی: من همیشه آرزو دارم که در هر زمانی، در جمع تو و در کنار سفرهات وجود داشته باشم و کسی بر ستایشت نیفزاید.
چون مدح تو خوانم ز تو بینم همه احسنت
چون شکر تو گویم ز تو یابم همه احسان
هوش مصنوعی: وقتی از تو تعریف میکنم، همه چیز را در تو زیبا میبینم. و وقتی به تو سپاسگزاری میکنم، تمام خوبیها را از تو دریافت میکنم.
تا ابر در افشان بود از مرکز عِلوی
تا مهر درخشان بود از گنبد گردان
هوش مصنوعی: تا زمانی که ابرها در آسمان پخش بودند و نور خورشید از میان آنها میتابید، زیبایی و روشنی در آسمان وجود داشت.
از فر تو تیمار خلایق شده شادی
وز سعی تو دشوار خلایق شده آسان
هوش مصنوعی: زیبایی و درخشش تو باعث شده که مردم شاداب شوند و تلاشهای تو باعث شده که کارهای سخت برای آنها آسانتر به نظر برسد.
دیدار تو دیده ملک و خواجهٔ لشکر
ایشان به تو دلشاد و تو دلشاد به ایشان
هوش مصنوعی: دیدن تو باعث شادی و سرور همه، از جمله فرماندهان و سربازان شده است و آنها نیز از این دیدار خوشحالند.