گنجور

شمارهٔ ۳۷۵

از فضل و کفایت ز همه لشکر سلطان
یک خواجه که دیدست چو بوجعفر غیلان
آن بارخدایی‌ که ز سیر قلم او
آرام گرفته است همه کشور ایران
فرمانبرِ سیرِ قلمش گنبد گردون
خدمتگر خاک قدمش اختر رخشان
گردون جهاندیده ندیدست و نبیند
داناتر از او هیچ کس از گوهر انسان
ای خوب خصالی ‌که تویی قبلهٔ اقبال
وی پاک ضمیری ‌که تویی ‌مَفْخر اعیان
ارباب کفایت همه هستند محقق
زیرا که به‌تحقیق تویی مفخر ایشان
نور رخ زواری و انس دل احرار
جان تن احبابی و تاجِ سرِ اخوان
در چنبر فرمان تو آورد فلک سر
تا حشر سرش هست در آن چنبر فرمان
هر خاک که زیر قدم خویش سپردی
هر ذره از آن خاک بشد افسر کیوان
هر کاو به خلاف تو زند خیمهٔ نصرت
گردون زند اندر دل او نشتر خذلان
شد پیکر بدخواه ز پیکان تو باریک
پیکان تو دادست بدو پیکر شیطان
گر هیچ کسی دفتر احسان بنویسد
نام تو کند فاتحهٔ دفتر احسان
آرایش دیوان ز مدیح تو فزاید
زیرا که مدیح تو بود زیور دیوان
از مدح تو فخر آرم و از مهر تو نازم
هرچند منم شاعر مدحتگر سلطان
بی ‌مهر تو و مدح تو هرگز نزدم دم
کان جفت خرد دارم و این همبر ایمان
تا آب گوارنده نباشد بر مالک
تا آذر سوزنده نباشد بر رضوان
فرمانت روا باد چه در ملک و چه در دین
و اقبال به هر وقت تو را چاکر فرمان
خرم شده از حشمت تو مجلس احرار
روشن شده از طلعت تو محضر نیکان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از فضل و کفایت ز همه لشکر سلطان
یک خواجه که دیدست چو بوجعفر غیلان
هوش مصنوعی: از میان تمام نیروهای سلطانی، تنها یک خواجه وجود دارد که مانند بوجعفر غیلان، از دانش و توانایی بالایی برخوردار است.
آن بارخدایی‌ که ز سیر قلم او
آرام گرفته است همه کشور ایران
هوش مصنوعی: آن نعمت و فراوانی که به خاطر نیکو نویسندگی و سخنوری او در تمام ایران ایجاد شده، مردم را آرام و آسوده کرده است.
فرمانبرِ سیرِ قلمش گنبد گردون
خدمتگر خاک قدمش اختر رخشان
هوش مصنوعی: آن کسی که قلمش به فرمان او در گردش است، آسمان و جهان را خدمتگزار قدم‌هایش می‌داند و ستاره‌های درخشان را به خاطر چهره‌اش می‌شناسد.
گردون جهاندیده ندیدست و نبیند
داناتر از او هیچ کس از گوهر انسان
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا از گردون و زمان، داناتر و آگاه‌تر از جوهر انسانی را ندیده و نخواهد دید.
ای خوب خصالی ‌که تویی قبلهٔ اقبال
وی پاک ضمیری ‌که تویی ‌مَفْخر اعیان
هوش مصنوعی: ای زیبای با خصائل نیکو، که تو محل توجه و خوشبختی هستی و ای انسان پاک و با صداقت، که تو مایهٔ افتخار بزرگان هستی.
ارباب کفایت همه هستند محقق
زیرا که به‌تحقیق تویی مفخر ایشان
هوش مصنوعی: همهٔ اربابان در توانایی و کمال در سطح بالایی قرار دارند، زیرا به‌راستی تو بزرگ‌ترین و ممتازترین آنها هستی.
نور رخ زواری و انس دل احرار
جان تن احبابی و تاجِ سرِ اخوان
هوش مصنوعی: نور چهره‌ات روشنایی‌بخش است و دل انسان‌های آزاد را سرشار از محبت می‌کند. تو جان و روح دوستانی و همچون تاجی بر سر برادران خود می‌درخشی.
در چنبر فرمان تو آورد فلک سر
تا حشر سرش هست در آن چنبر فرمان
هوش مصنوعی: به خاطر اراده و قدرت تو، تمامی موجودات تحت کنترل و فرمان هستند و تا روز قیامت نیز همچنان در این سلطه خواهند بود.
هر خاک که زیر قدم خویش سپردی
هر ذره از آن خاک بشد افسر کیوان
هوش مصنوعی: هر خاکی که زیر پا گذاشتی، هر ذره از آن خاک به مانند تاجی برای ستاره کیوان تبدیل شد.
هر کاو به خلاف تو زند خیمهٔ نصرت
گردون زند اندر دل او نشتر خذلان
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد بر خلاف تو رزم و مبارزه کند، در دلش حسرت و ناامیدی را تجربه می‌کند.
شد پیکر بدخواه ز پیکان تو باریک
پیکان تو دادست بدو پیکر شیطان
هوش مصنوعی: بدخواه تو از تیر تو به شدت آسیب دیده و در نتیجه، به خاطر تیر تو، به شکل شیطان درآمده است.
گر هیچ کسی دفتر احسان بنویسد
نام تو کند فاتحهٔ دفتر احسان
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد خوبی‌ها و احسانات را یادداشت کند، نام تو را در آغاز آن دفتر خواهد آورد.
آرایش دیوان ز مدیح تو فزاید
زیرا که مدیح تو بود زیور دیوان
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه دیوان به خاطر تعریف و تمجید تو بیشتر می‌شود، چرا که ستایش تو خود زینت‌بخش دیوان است.
از مدح تو فخر آرم و از مهر تو نازم
هرچند منم شاعر مدحتگر سلطان
هوش مصنوعی: من به خاطر ستایش تو احساس سربلندی می‌کنم و به خاطر محبت تو به خود می بالم. هرچند که من شاعری هستم که به ستایش تو پرداخته‌ام.
بی ‌مهر تو و مدح تو هرگز نزدم دم
کان جفت خرد دارم و این همبر ایمان
هوش مصنوعی: من بی‌محبوبی تو هرگز سخن نمی‌گویم، زیرا که وجودم پر از عقل و درک است و این خود نشان‌دهنده‌ی ایمان من است.
تا آب گوارنده نباشد بر مالک
تا آذر سوزنده نباشد بر رضوان
هوش مصنوعی: تا زمانی که آب تلخ و ناخوشایند وجود داشته باشد، مالک (آدمی) از آن بهره‌مند نخواهد شد، و تا زمانی که آتش سوزاننده و خطرناک وجود دارد، رضوان (بهشت) آرامش نخواهد داشت.
فرمانت روا باد چه در ملک و چه در دین
و اقبال به هر وقت تو را چاکر فرمان
هوش مصنوعی: ای کسی که در فرمانروایی در دنیا و دین برتری داری، هر زمان که بخواهی، من از جان و دل در خدمتت هستم.
خرم شده از حشمت تو مجلس احرار
روشن شده از طلعت تو محضر نیکان
هوش مصنوعی: مجلس آزادگان به خاطر عظمت و جلال تو شاداب شده و محفل نیکان به نور چهره تو روشن گشته است.