شمارهٔ ۳۷۲
آدینه و صبح و عید قربان
فرخنده گشاد هر سه یزدان
بر ناصر دین و تاج ملت
شاه عجم و پناه ایران
سنجر که نهیب خنجر او
در کاشغرست و زابلستان
شیری که به نوک نیزه خارد
پیشانی شیر در بیابان
شاهی که بدو رسیده میراث
شاهی و ولایت از سه سلطان
با دولت او زمانه کردست
با فتح و ظفر وفا و پیمان
زان است که تیر دولتش را
فتح و ظفرست پر و پیکان
هرگه که شود به طلعت او
آراسته بارگاه و ایوان
گوید ملک از فلک که یارب
چشم بد ازین ملک بگردان
باریدن ابر در دو فصل است
در فصل بهار و در زمستان
ابری است سخای او که بر خلق
بارد به چهار فصل باران
هرکس که به جود او بنالد
از رنج نیاز و درد حرمان
آن رنج بدل سود به راحت
و آن درد بدل شود به درمان
زان سان که خدای کالبد را
زندان دارد به قهر بر جان
دارد سر تیغ او جهان را
بر کالبد عدو چو زندان
هر خصم که خواست تا نماید
با دولت او فریب و دستان
شد کشته به دست بندگانش
چو پور به دست پور دستان
قومی که عنان اسب طاعت
تابند همی به راه عصیان
از خنجر سنجر ملکشاه
بیقدر شوند چون قَدَر خان
هرگز نبود چنین جهاندار
هرگز نبود چنین جهانبان
کز بعد چهار سال تازه است
آثار مصاف او بهتوران
از کفر بشست عالم آنگاه
کامد به دعای نوح طوفان
نگذاشت به شرق و غرب دیار
از اهل ضلال و اهل خِذلان
طوفان که ز تیغ شاه بارید
از شرّ و بلا بِشُست کیهان
بر روی زمین ز دشمنانش
دیار رها نکرد و دیان
چون گوی زند ملک به صحرا
خوشید شود بهگَرد پنهان
ترسد که ملک بگیرد او را
گردون کندش به زخم چوگان
یک قطره ز جرعهٔ شرابش
گر برچکد از قدم به سندان
سندان به مثال چشمهٔ خضر
زآن قطره شود پرآب حیوان
ای شاه ز بهر نصرت دین
گر روی نهی به کافرستان
گردد به سعادت تو پیدا
از ظلمت کفر نور ایمان
قیصر بَدَل بت و چلیپا
سی پاره دهد به دست رهبان
در خدمت تو به جای زنار
بندد کمر و شود مسلمان
ور تاختنی کنی فلکوار
تا گرگان از حدود جرجان
از جنگ به آشتیگرایند
گرگ و بره بر زمین گرگان
مرغ است خدنگ تو به هیجا
بادست سمند تو به میدان
چون معجزهٔ تو مرغ و بادست
گویم که مگر تویی سلیمان
بر ملک همه جهان ز عدلت
بفزود مفاخر خراسان
کز عدل تو دارد این ولایت
آرایش روضههای رضوان
کیوان چو به طالع تو آمد
دارندهٔ عرش داد فرمان
تا آمد مشتری به خدمت
از خانهٔ خویش پیش کیوان
چون بحر شدست جایگوهر
در مدح تو خاطر ثناخوان
در مجلس تو زبان و کلکش
ز آب است چو ابر گوهرافشان
تا باشد بر سپهر هر ماه
نقصان و محاق ماه یکسان
نام و لقب تو باد جاوید
بر نامهٔ دین و ملک عنوان
روزت همه عید باد و نوروز
ماهت همه فرودین و نیسان
قربان شده همچو اشتر و گاو
پیش تو عدو به عید قربان
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آدینه و صبح و عید قربان
فرخنده گشاد هر سه یزدان
هوش مصنوعی: روز جمعه و صبح و عید قربان، هر سه روزهای خوشیمنی هستند که خداوند برکت و شادی را در آنها گسترش داده است.
بر ناصر دین و تاج ملت
شاه عجم و پناه ایران
هوش مصنوعی: ناصر دین شاه، که حامی دین و ملت است، به عنوان پادشاه ایران و پناهگاه مردم این سرزمین معرفی میشود.
سنجر که نهیب خنجر او
در کاشغرست و زابلستان
هوش مصنوعی: سنجر، که قدرت و سختی خنجر او در کاشغر و زابلستان شناخته شده است، به عنوان یک شخصیت برجسته و قوی معرفی میشود.
شیری که به نوک نیزه خارد
پیشانی شیر در بیابان
هوش مصنوعی: شیر در بیابان، حتی اگر به نوک نیزهای خاردار هم برسد، قدرت و شجاعت خود را حفظ میکند.
شاهی که بدو رسیده میراث
شاهی و ولایت از سه سلطان
هوش مصنوعی: شاهی که به او میراث سلطنت و حکومت از سه پادشاه رسیده است.
با دولت او زمانه کردست
با فتح و ظفر وفا و پیمان
هوش مصنوعی: زمانه با وجود او به پیروزی و موفقیت وفادار و پایبند است.
زان است که تیر دولتش را
فتح و ظفرست پر و پیکان
هوش مصنوعی: آنچه که او به دست میآورد و موفقیتهایی که دارد، به خاطر قدرت و توانایی دولتش است.
هرگه که شود به طلعت او
آراسته بارگاه و ایوان
هوش مصنوعی: هر زمانی که چهره زیبای او به عالم نمایان شود، عظمت و شکوه کاخ و کاخنشینی به اوج خود میرسد.
گوید ملک از فلک که یارب
چشم بد ازین ملک بگردان
هوش مصنوعی: ملک از آسمان میگوید: پروردگارا، چشم زشت را از این سرزمین دور کن.
باریدن ابر در دو فصل است
در فصل بهار و در زمستان
هوش مصنوعی: باران در دو فصل سال، یعنی بهار و زمستان، میبارد.
ابری است سخای او که بر خلق
بارد به چهار فصل باران
هوش مصنوعی: او مانند ابر سخاوتمندی است که در چهار فصل سال بر مردم باران میبارد.
هرکس که به جود او بنالد
از رنج نیاز و درد حرمان
هوش مصنوعی: هر کس به خاطر نیاز و دردهایی که دارد، از بخشش و مهربانی او کمک بخواهد، به حتم درمان مییابد.
آن رنج بدل سود به راحت
و آن درد بدل شود به درمان
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی سختیهای زیادی را متحمل میشود، میتواند از آنها به عنوان وسیلهای برای رسیدن به آرامش و درمان استفاده کند. رنج و درد میتوانند به تبدیل به تجربههای مثبت و بهبود در آینده تبدیل شوند.
زان سان که خدای کالبد را
زندان دارد به قهر بر جان
هوش مصنوعی: به گونهای که خداوند جسم را با غضب در بند نگاه داشته است، جان نیز در همین حال تحت فشار قرار دارد.
دارد سر تیغ او جهان را
بر کالبد عدو چو زندان
هوش مصنوعی: او با لبه تیز خود جهان را بر روی دشمنانش دچار رنج و مشکلاتی میکند، مانند زندانی که در آن گرفتار شدهاند.
هر خصم که خواست تا نماید
با دولت او فریب و دستان
هوش مصنوعی: هر دشمنی که بخواهد به وسیلهی کلاهبرداری و تردستی، به قدرت او ضربه بزند، باید بداند که این کار سختی است.
شد کشته به دست بندگانش
چو پور به دست پور دستان
هوش مصنوعی: به این معنی است که همانطور که یک فرزند بهدست فرزندان دیگر آسیب میبیند، یک شخص نیز بهدست پیروان خود دچار آسیب و مشکلات میشود.
قومی که عنان اسب طاعت
تابند همی به راه عصیان
هوش مصنوعی: گروهی که افسار اسب اطاعت را در دست دارند، به سوی راه نافرمانی میروند.
از خنجر سنجر ملکشاه
بیقدر شوند چون قَدَر خان
هوش مصنوعی: از دشنهی سنجر، ملکشاه به اندازهای بیارزش میشود که مانند قَدَر خان خواهد بود.
هرگز نبود چنین جهاندار
هرگز نبود چنین جهانبان
هوش مصنوعی: هرگز در تاریخ بشریت چنین پادشاهی نبوده و هرگز همچین فرمانروایی بر جهان حاکم نشده است.
کز بعد چهار سال تازه است
آثار مصاف او بهتوران
هوش مصنوعی: پس از گذشت چهار سال، هنوز هم نشانههای جنگ او با توران تازه و زنده است.
از کفر بشست عالم آنگاه
کامد به دعای نوح طوفان
هوش مصنوعی: نظام آفرینش به کمک دعای نوح، از کفر و ناپاکی پاکسازی شد و به آرامش و نجات رسید.
نگذاشت به شرق و غرب دیار
از اهل ضلال و اهل خِذلان
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که کسی اجازه نداد که در شرق و غرب سرزمین، افرادی که گمراه و جارچیان نفاق وجود داشته باشند. در واقع، این جمله به نوعی به تلاش برای حفاظت از جامعه در برابر افرادی که باعث گمراهی و تفرقه میشوند، اشاره دارد.
طوفان که ز تیغ شاه بارید
از شرّ و بلا بِشُست کیهان
هوش مصنوعی: طوفانی که به واسطهی شمشیر پادشاه به وقوع پیوست، عالم را از شر و بدی پاک کرد.
بر روی زمین ز دشمنانش
دیار رها نکرد و دیان
هوش مصنوعی: او از دشمنانش هیچ جایی بر روی زمین را خالی نگذاشت و با ایمان و استقامت ایستاد.
چون گوی زند ملک به صحرا
خوشید شود بهگَرد پنهان
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید در آسمان به درخشش میآید، ملک در صحرا به صورت گوی نمایان میشود و سپس در گرد و غبار پنهان میشود.
ترسد که ملک بگیرد او را
گردون کندش به زخم چوگان
هوش مصنوعی: او از این میترسد که آسمان او را به دام بیاندازد و به خاطر ضربههای چوگان دچار آسیب شود.
یک قطره ز جرعهٔ شرابش
گر برچکد از قدم به سندان
هوش مصنوعی: اگر یک قطره از شراب او به زمین بریزد، به روی سنگینترین و محکمترین چیزها هم تأثیر میگذارد.
سندان به مثال چشمهٔ خضر
زآن قطره شود پرآب حیوان
هوش مصنوعی: چون چشمهٔ خضر، که پُر از آب و زندگی بخش است، میتواند به وسیلهٔ یک قطره، مظهر رونق و حیات باشد، سندان نیز بهطور مشابه میتواند در اثر اندک حرکتی، به شکلی چشمگیر و مؤثر زندگی را تحت تأثیر قرار دهد.
ای شاه ز بهر نصرت دین
گر روی نهی به کافرستان
هوش مصنوعی: ای پادشاه، اگر به منظور حمایت از دین، به سرزمین کافران پا بگذاری...
گردد به سعادت تو پیدا
از ظلمت کفر نور ایمان
هوش مصنوعی: به خوشبختی و سعادت تو نور ایمان از تاریکی کفر آشکار میشود.
قیصر بَدَل بت و چلیپا
سی پاره دهد به دست رهبان
هوش مصنوعی: قیصر، بت را با چلیپا عوض میکند و آن را به دست راهب میدهد.
در خدمت تو به جای زنار
بندد کمر و شود مسلمان
هوش مصنوعی: به خاطر تو، به جای اینکه دور کمرش زناری ببندد، کمرش را محکم میکند و مسلمان میشود.
ور تاختنی کنی فلکوار
تا گرگان از حدود جرجان
هوش مصنوعی: اگر بخواهی با سرعت و قدرتی همچون فلک حرکت کنی، آنگاه میتوانی از مرزهای جرجان تا گرگان را بگذرانی.
از جنگ به آشتیگرایند
گرگ و بره بر زمین گرگان
هوش مصنوعی: گرگ و بره که دشمن یکدیگرند، وقتی به زمین گرگها میرسند، به صلح و آرامش میرسند.
مرغ است خدنگ تو به هیجا
بادست سمند تو به میدان
هوش مصنوعی: پرندهای است که تیر توست، در دوردستها با دستان اسب تو در میدان.
چون معجزهٔ تو مرغ و بادست
گویم که مگر تویی سلیمان
هوش مصنوعی: من میگویم که تو مانند سلیمان هستی، که با قدرت و جادویت میتوانی بر پرندگان و باد فرمان برانی.
بر ملک همه جهان ز عدلت
بفزود مفاخر خراسان
هوش مصنوعی: نظام عدالت در سراسر جهان باعث افزایش افتخار و ارزشهای خراسان شده است.
کز عدل تو دارد این ولایت
آرایش روضههای رضوان
هوش مصنوعی: به خاطر عدالت توست که این سرزمین، مانند باغهای بهشت زیبا و دلنشین شده است.
کیوان چو به طالع تو آمد
دارندهٔ عرش داد فرمان
هوش مصنوعی: وقتی کیوان به سرنوشت تو رسید، کسی که صاحب عرش است، فرمان صادر کرد.
تا آمد مشتری به خدمت
از خانهٔ خویش پیش کیوان
هوش مصنوعی: زمانی که مشتری به خدمت خود آمد، از خانهٔ خود به سمت کیوان رفت.
چون بحر شدست جایگوهر
در مدح تو خاطر ثناخوان
هوش مصنوعی: چون دریا هستی، بنابراین مکان ارزشمند و خاصی است که در آن مدح و ستایش تو جریان دارد.
در مجلس تو زبان و کلکش
ز آب است چو ابر گوهرافشان
هوش مصنوعی: در محفل تو، حرفها و ناز و کرشمهها به مانند آب روان و نرم هستند، همانطور که ابرها مرواریدهایی را در آسمان پراکنده میکنند.
تا باشد بر سپهر هر ماه
نقصان و محاق ماه یکسان
هوش مصنوعی: در هر ماه، باید منتظر کاهشی در نور ماه و تاریک شدن آن باشیم، زیرا این روند در طبیعت همواره ادامه دارد.
نام و لقب تو باد جاوید
بر نامهٔ دین و ملک عنوان
هوش مصنوعی: نام و لقب تو همیشه بر سر لوح دین و نام کشور حک شده باشد.
روزت همه عید باد و نوروز
ماهت همه فرودین و نیسان
هوش مصنوعی: روز تو پر از شادی و جشن باشد و ماهت مانند فرودین و نیسان پر از خوشبختی و نور باشد.
قربان شده همچو اشتر و گاو
پیش تو عدو به عید قربان
هوش مصنوعی: در روز عید قربانی، قربانیهایی مانند شتر و گاو به خاطر تو و به عنوان نشانهای از احترام و فداکاری، حاضر شدهاند و دشمنان نیز در این مراسم حاضر هستند.