گنجور

شمارهٔ ۳۶۰

جهان و هرچه در اوست آشکار و نهان
مسلم است به عدل وزیر شاه جهان
جوان و پیر همی مدح و شکر او گویند
که هست همت او کارساز پیر و جوان
میان او کمری دارد از سعادت و فخر
بدین سبب همه ‌کس پیش اوست بسته میان
دهان دهر دهد بوسه بر بنان و کَفَش
کجا شود قلم اندر کفش گشاده‌زبان
کمانگر است مگر کلک تیر پیکر او
که ساخته‌است ز قد مخالفانش ‌کمان
روان به خدمت او تازه شد چون دل به خرد
خرد به طاعت او تازه شد چون تن به روان
بیان نبود معالی و جاه را زین پیش
کنون ز سیرت او یافتند هر دو بیان
به ‌جان خرند بزرگان رضای او و سزد
که نیک بختی و تأیید را خرند به جان
نهان و غیب شدست آشکار خاطر او
ز بهر آن که یکی دارد آشکار و نهان
هَوان ندیده کس اندر هوای دولت او
همی ز بهر چه ‌گویند در هوی است هوان
فغان‌ کنند همی دشمنان ز کینهٔ او
بلی‌کند همه‌کس از هلاک خویش فغان
سنان نیزه او خصم را بسوزد دل
مگرکه نیزهٔ او را ز صاعقه است سنان
جنان شود ز خیال خلاف او چو سَقَر
سقر شود ز نسیم رضای او چون جنان
بخوان به نامش یک مدح و بعد از آن هر روز
هزار نامهٔ دولت به نام خویش بخوان
نشان طبعش و حلمش یکی‌ ز من بشنو
گر از گران و سبک بایدت دلیل و نشان
گران نماید با طبع او هوای سبک
سبک نماید با حلم او زمین‌گران
امان‌دهِ همه عالم تویی خداوندا
به عالم از قلم توست فتح باب امان
به ‌نان و نام بود قصد هر کسی و همی
ز خدمت تو رسد هر کسی به نام و به نان
زیان نکرد کسی‌ کاو رضا و مهر تو جست
کسی‌ که مهر و رضایت نجست کرد زیان
زمان زمام به دست تو داد تا محشر
بلی به دست تو بهتر بود زمام زمان
عنان مرکب بخت تو از مجرّه سزد
چو مرکب از فلک آید بود مَجّره عنان
عیان تویی به سخا و همه جهان خبر است
خبر جه باید جایی که حاضرست عیان
از آن دو دست تو دارم عجب ‌که ‌گویی هست
نظام مشرق از این و قوام مغرب از آن
دخان ‌کلک تو نوری است چشم عالم را
شگفت و نادر باشد به فعل نور دخان
ضمان دادن روزی تو کردی از همه کس
مبارک است بر ایام تو خجسته ضمان
مکان ندید کسی عقل را مگر آن ‌کس
که دید شخص مکین تو را گرفته مکان
گران ندید کسی روزگار عدل تو را
سعادت ابدی را کسی ندید گران
زبان من چو ستایش کند صفات تو را
همه تنم شود اندر ستایش تو زبان
قِران مشتری و زهره تا همی‌باشد
برون ز دولت تو هر دو را مباد قران
بمان به شادی و خوشی هزار سال تمام
هزار بس نبود صد هزار سال بمان
خزان و جشن خزان هر دو حاضر اند به ‌هم
همی‌گذار به شادی خزان و جشن خزان

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جهان و هرچه در اوست آشکار و نهان
مسلم است به عدل وزیر شاه جهان
هوش مصنوعی: در این جهان، همه چیز، چه آشکار و چه پنهان، به تساوی و عدل وزیر شاه بزرگ بستگی دارد.
جوان و پیر همی مدح و شکر او گویند
که هست همت او کارساز پیر و جوان
هوش مصنوعی: جوانان و پیران همه به ستایش و قدردانی از او می‌پردازند، زیرا تلاش و اراده‌اش برای آنها مؤثر و سودمند است.
میان او کمری دارد از سعادت و فخر
بدین سبب همه ‌کس پیش اوست بسته میان
هوش مصنوعی: او به خاطر خوشبختی و افتخاری که دارد، کمر باریکی دارد و به همین دلیل همه افراد نزد او هستند و به او احترام می‌گذارند.
دهان دهر دهد بوسه بر بنان و کَفَش
کجا شود قلم اندر کفش گشاده‌زبان
هوش مصنوعی: زمانه می‌تواند بر روی دست و دستان تو بوسه بزند، اما چگونه ممکن است قلم در دستان کسی باشد که زبانش آزاد و گویاست؟
کمانگر است مگر کلک تیر پیکر او
که ساخته‌است ز قد مخالفانش ‌کمان
هوش مصنوعی: آیا او کمانگری نیست که تیرک‌هایش از قامت دشمنانش ساخته شده است؟
روان به خدمت او تازه شد چون دل به خرد
خرد به طاعت او تازه شد چون تن به روان
هوش مصنوعی: روان انسان وقتی به خدمت او مشغول می‌شود تازه و شاداب می‌گردد، همان‌طور که وقتی دل به خرد و اندیشه می‌سپارد، خرد هم با پیروی از او تازه و سرزنده می‌شود، مانند زمانی که تن با روح در ارتباط است.
بیان نبود معالی و جاه را زین پیش
کنون ز سیرت او یافتند هر دو بیان
هوش مصنوعی: از قبل، جایگاه و مقام او به وضوح بیان نمی‌شد، اما اکنون با دیدن رفتار و اخلاق او، هر دو جنبه (مقام و سیرت) مشخص گشته‌اند.
به ‌جان خرند بزرگان رضای او و سزد
که نیک بختی و تأیید را خرند به جان
هوش مصنوعی: بزرگان به خاطر رضایت او سختی‌ها را تحمل می‌کنند و شایسته است که خوشبختی و موفقیت را نیز با جان و دل بپذیرند.
نهان و غیب شدست آشکار خاطر او
ز بهر آن که یکی دارد آشکار و نهان
هوش مصنوعی: دل او به گونه‌ای است که هم رازهای پنهان خود را دارد و هم آنچه را که نمایان کرده است، اما این آشکاری فقط به خاطر وجود یک اصل مشترک است.
هَوان ندیده کس اندر هوای دولت او
همی ز بهر چه ‌گویند در هوی است هوان
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در عالم آرزوهایش تا به حال مانند او را ندیده است، پس دیگران از روی حسادت یا شادی، صحبت‌های بی‌اساسی درباره‌اش می‌کنند.
فغان‌ کنند همی دشمنان ز کینهٔ او
بلی‌کند همه‌کس از هلاک خویش فغان
هوش مصنوعی: دشمنان از دشمنی و کینه‌ورزی او فریاد می‌زنند و همه از خطر نابودی خود شکایت دارند.
سنان نیزه او خصم را بسوزد دل
مگرکه نیزهٔ او را ز صاعقه است سنان
هوش مصنوعی: نیزه او مانند آتشی است که دشمن را می‌سوزاند، مگر اینکه نیزه‌اش به قدرت صاعقه است و این قدرت او را از آسیب حفظ می‌کند.
جنان شود ز خیال خلاف او چو سَقَر
سقر شود ز نسیم رضای او چون جنان
هوش مصنوعی: بهشت از خیال غیر او به وجود می‌آید، مانند اینکه باده در مستی به وجود می‌آید و بهشت می‌شود از نسیم خشنودی او، مانند بهشت واقعی.
بخوان به نامش یک مدح و بعد از آن هر روز
هزار نامهٔ دولت به نام خویش بخوان
هوش مصنوعی: با نام او یک مدح زیبا بخوان و پس از آن هر روز هزاران نامهٔ دولتی را به نام خودت قرائت کن.
نشان طبعش و حلمش یکی‌ ز من بشنو
گر از گران و سبک بایدت دلیل و نشان
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی بدانید که او چقدر انسان باهوش و با خویشتن‌داری است، خودم به تو می‌گویم. اگر به دلایل گران‌قدر و یا سبکی نیاز داری، این را در وجود او می‌توانی مشاهده کنی.
گران نماید با طبع او هوای سبک
سبک نماید با حلم او زمین‌گران
هوش مصنوعی: با خلق و خوی او، فضا سنگین و جدی می‌شود، اما با صبر و حلم او، زمین و دنیای پیرامون، سبک و آسان می‌گردد.
امان‌دهِ همه عالم تویی خداوندا
به عالم از قلم توست فتح باب امان
هوش مصنوعی: ای پروردگار، تو پناه و رحمت همه موجودات هستی. این جهان از فضل و قلم توست که به روی همه باز شده است و به ما امید و امنیت می‌بخشد.
به ‌نان و نام بود قصد هر کسی و همی
ز خدمت تو رسد هر کسی به نام و به نان
هوش مصنوعی: هر کسی به دنبال نان و نام است و همه به خاطر خدمت به تو به این اهداف دست می‌یابند.
زیان نکرد کسی‌ کاو رضا و مهر تو جست
کسی‌ که مهر و رضایت نجست کرد زیان
هوش مصنوعی: هیچ‌کس که به دنبال رضایت و محبت تو بود، ضرر نکرد؛ اما کسی که به دنبال محبت و رضایت نرفت، ضرر کرد.
زمان زمام به دست تو داد تا محشر
بلی به دست تو بهتر بود زمام زمان
هوش مصنوعی: زمان به تو اختیار داد تا در روز قیامت، به خوبی امور را در دست بگیری و مدیریت کنی، زیرا به دست تو بهتر مدیریت می‌شود.
عنان مرکب بخت تو از مجرّه سزد
چو مرکب از فلک آید بود مَجّره عنان
هوش مصنوعی: سرنوشت و خوشبختی تو به‌طور طبیعی تحت تأثیر قدرتی بزرگ و فراگیر قرار دارد، به‌گونه‌ای که مانند حرکت یک اسب که از آسمان تأثیر می‌پذیرد، سرنوشت تو نیز تحت تأثیر نیروهای بالاتر شکل می‌گیرد.
عیان تویی به سخا و همه جهان خبر است
خبر جه باید جایی که حاضرست عیان
هوش مصنوعی: تو نمایانِ سخاوتی و همه جهان از این موضوع مطلع هستند. چه نیازی به خبر است وقتی که آنچه باید گفته شود، خودت به وضوح جلوه‌گر هستی؟
از آن دو دست تو دارم عجب ‌که ‌گویی هست
نظام مشرق از این و قوام مغرب از آن
هوش مصنوعی: من از دستان تو شگفت‌زده‌ام، چون به نظر می‌رسد که نظام دنیا در طرف شرق وابسته به یکی از آن دستان است و استقامت عالم در طرف غرب به دست دیگر تو بستگی دارد.
دخان ‌کلک تو نوری است چشم عالم را
شگفت و نادر باشد به فعل نور دخان
هوش مصنوعی: دخان قلم تو مانند نوری است که چشم‌های جهان را شگفت‌زده و شگفت‌انگیز می‌کند. این عمل، مثل نور، نادر و عجیب است.
ضمان دادن روزی تو کردی از همه کس
مبارک است بر ایام تو خجسته ضمان
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای این است که وقتی کسی ضمانت می‌کند که روزی و روزگار خوبی خواهی داشت، این ضمانت می‌تواند مایه خوشحالی و خوشبختی در زندگی‌ات باشد. از این رو، این مژده و نوید برای روزهای آینده‌ات خوشایند و فرخنده است.
مکان ندید کسی عقل را مگر آن ‌کس
که دید شخص مکین تو را گرفته مکان
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نتوانسته عقل را درک کند، مگر آن کسی که وجود تو را به عنوان یک موجود واقعی درک کرده باشد.
گران ندید کسی روزگار عدل تو را
سعادت ابدی را کسی ندید گران
هوش مصنوعی: هیچ‌کس فراوانی روزگار عدل و انصاف تو را ندیده است و سعادت ابدی را نیز کسی به قدر کافی درک نکرده است.
زبان من چو ستایش کند صفات تو را
همه تنم شود اندر ستایش تو زبان
هوش مصنوعی: وقتی زبانم به ستایش ویژگی‌های تو می‌پردازد، تمام وجودم در مسیر ستایش تو قرار می‌گیرد.
قِران مشتری و زهره تا همی‌باشد
برون ز دولت تو هر دو را مباد قران
هوش مصنوعی: تا وقتی که ستاره‌های مشتری و زهره در کنار هم هستند، نباید از دولت تو خارج شوند یا دور شوند.
بمان به شادی و خوشی هزار سال تمام
هزار بس نبود صد هزار سال بمان
هوش مصنوعی: به خوشی و شادی زندگی کن و هزار سال بمان، که فقط هزار سال کافی نیست و بهتر است صد هزار سال زندگی کنی.
خزان و جشن خزان هر دو حاضر اند به ‌هم
همی‌گذار به شادی خزان و جشن خزان
هوش مصنوعی: هر دو، یعنی فصل پاییز و جشن آن، به هم نزدیک شده‌اند. بنابراین، بیایید این جشن و زیبایی‌های پاییز را با شادی جشن بگیریم.