شمارهٔ ۳۶
ز بسکه ماند دل و چشم من در آتش و آب
گشاده در دل و در چشم من بر آتش و آب
به نیک و بد ز دل و چشم من جدا نشود
چگونه باشد چشم و دل اندر آتش و آب
چرا دو عارض و چشم مرا مرصع کرد
اگر به طبع نگشته است زرگر آتش و آب
از آن سبس که دلم در جوار خدمت اوست
شدست در دل و چشمم مجاور آتش و آب
اگر بشوید مر زلف را و خشککند
شود ز زلفش پر مشک و عنبر آتش و آب
برآب و آتش اگر سایه افکند زلفش
شود ز شکلش مانند چنبر آتش و آب
علاحده رخ و سیمای اوست در زلفش
ز مشک دید کسی چون زره در آتش و آب
نویسم ار صفت هجر او به دفتر در
بگیرد از صفتش روی دفتر آتش و آب
دلم ز دلبر چون شاد و خوش بود که بود
نصب چشم و دل من ز دلبر آتش و آب
گر اشک و آهم پیدا شود بگیرد پاک
ز چشم و از دل من هفت کشور آتش و آب
همیشه از دل و از چشم من به رشک آید
به قعر هاویه و حوض کوثر آتش و آب
بترسم از دم و آهم که سرد و خشک شوند
چو بر خلیل و کلیم پیمبر آتش و آب
اگر ز عشق دگرکس سپر بر آب افکند
من از فراق فکندم سپر بر آتش و آب
ز عشق کار بدان جایگه رسیده مرا
که پیش خواجه روم کرده بر سر آتش و آب
خدایگانی کز تیغ او در آهن و سنگ
بود همیشه ز هیبت اثر در آتش و آب
اگر سیاست و انعام او ندیدستی
گه فروغ و گه سیل بنگر آتش و آب
ز خلق و خلقش اگر بهرهور شود گردد
هوا و خاک منیر و معطر آتش و آب
هوا و آتش و آب ار به کین او کوشند
شود کثیف هوا و مُکَدَّر آتش و آب
هواش جوی و میندیش ویشک پیل بکن
ثناش جوی و بنه روی بستر آتش و آب
از آن کجا سپر مُلْکَت است خدمت او
بدو سپار دلت را و بِسْپَر آتش و آب
چو خاک تیره و چون باد بیوطن گردد
شود مقابل اقبال او گر آتش و آب
نَعوذ بِالله اگر داد و عدل او نَبُوَد
بسوزدی به بر ملک یکسر آتش و آب
اگر نه عدلش بودی گرفتی از فتنه
دیار باختر و مرز خاور آتش و آب
اگر نبودی آثار او که دانستی
که راند از دل فولاد جوهر آتش و آب
ایا وزیری کاعدای ملک تو دارند
زکینه در دل و در دیده همبر آتش و آب
ز جسم و طبع تو بردند پایه و مایه
چه بر اثیر و چه بر بحر اَخضَر آتش و آب
از آن در آب و در آتش حیات و موت بود
کجا ز کِلک و کَفَت شد مصوّر آتش وآب
حسود و دشمن ملک تو را ببرد و بسوخت
به غرق و حَرق از آن شد دلاور آتش و آب
به ناصح تو قضا و قدر زیان نکند
کجا پلنگ و نهنگ و سمندر آتش و آب
کدام شاخکه از مهر و کینت او پرورد
که شاخ کینه و مهرت دهد بر آتش و آب
حکایت از دل و از چشم دشمن تو کنند
هماره زان جَهد از برق و تندر آتش و آب
به دستش اندر شمشیر ترکتاز ببین
ندیدی ار تو به یک جای همبر آتش و آب
بساختند چو عدلت به داوری برخاست
ز فرّ عدل تو بی نُصح و داور آتش و آب
کجا که عزم تو و حَزْم تو بود باشد
مُعطّل انجم و چرخ و مُزّور آتش و آب
روان و جان و دل و جسم بدسگال تورا
عدیل ذُلّ و هَوان است و یاور آتش و آب
گر آب و آتش جوید خلاف و خشم تو را
برد ز خشم و خلاف تو کیفر آتش و آب
بههیچ حال برون آری ارکنی تدبیر
به عنف و لطف ز سدّ سکندر آتش و آب
رضا و خشم تو مستور نَبْوَد اندر دل
چگونه مانَد هرگز مُسَتّر آتش و آب
کَفَت بر آب و بر آتش گر افکند مایه
شوند ساخته چون دو برادر آتش و آب
از آنکه تا همهٔ عمر خدمت تو کند
ز بهر خدمت تو شد مصوّر آتش و آب
عجب نباشد اگر ز آرزوی خدمت تو
زمین شود شنوا و سخنور آتش و آب
به پیش همت تو روز بخشش تو بود
حقیر خاک و هوا و مُحَقّر آتش و آب
گر آب و آتش با تو به کین برونآیند
ز کلک و کفّ تو گردد مُبَتّر آتش و آب
اگر نبودی انصاف تو رسانیدی
شرار موج حوادث به اختر آتش و آب
اگر ندارد تقدیر خشم و عفو تو کس
شگفت نیست که نبود مقدّر آتش و آب
برابری نکند باکف تو هرگز ابر
به طبع باشد هرگز برابر آتش و آب
حذر ز آب و ز آتش کنند در هِمّت
همیکنند ز شهزاده سَنجر آتش و آب
نگاه داشتی از آب و آتشش زین پس
نگاه دار کنون زو به صف در آتش و آب
همی بباری بر جان بدسگالان بر
به روز رزم به حنجر ز خنجر آتش و آب
بر آب وآتش تیغ توگر خلافکند
شود ز هیبت تیغ تو مضطر آتش و آب
چو جوهرست حُسام تو کاندرو دایم
عیان ستاره و دُرّست و مُضمَر آتش و آب
شهاب شکل و فلک صورت و مَجرّه صفت
به رخ زبرجد و مینا به پیکر آتش و آب
تف است و نم همه در جان و جسم خصم و حسود
عَرَض بود تف و نم چون که جوهر آتش و آب
ز آب وگوهر آتش جدا نداند شد
تو جمع دیدی در هیچ گوهر آتش و آب
همیشه کینه کش و ملکپرورست وکه دید
که کینهکش بود و ملک پرور آتش و آب
ستم بر آتش و آب است و بس شگفت بود
که دادگر بود و عدلگستر آتش و آب
همیشه تا که جهان از عناصر و ارکان
هوا و خاک شناسیم و دیگر آتش و آب
عدْوتْ بر سر خاک است و نیز باد به دست
مطیع خاک و هوا و مُسّخر آتش و آب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز بسکه ماند دل و چشم من در آتش و آب
گشاده در دل و در چشم من بر آتش و آب
هوش مصنوعی: دل و چشمان من به شدت درگیر آتش و آب هستند و این مشکلات باعث شده است که به شدت نگران و افسرده باشم.
به نیک و بد ز دل و چشم من جدا نشود
چگونه باشد چشم و دل اندر آتش و آب
هوش مصنوعی: چگونه میشود که دل و چشم من از خوبی و بدی جدا نشوند، در حالی که چشم و دل من در آتش و آب هستند؟
چرا دو عارض و چشم مرا مرصع کرد
اگر به طبع نگشته است زرگر آتش و آب
هوش مصنوعی: چرا صورت و چشمانم را زیبا و درخشان کردهای، در حالی که اگر خودم با دست خودم این کار را نکردهام، هیچ هنری در آن نیست و نمیتوان آن را به زیبایی تشبیه کرد؟
از آن سبس که دلم در جوار خدمت اوست
شدست در دل و چشمم مجاور آتش و آب
هوش مصنوعی: از زمانی که دلم در کنار اوست، قلب و چشمم همواره در کنار آتش و آب قرار گرفته است.
اگر بشوید مر زلف را و خشککند
شود ز زلفش پر مشک و عنبر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر زلف کسی شسته و خشک شود، تبدیل به بویی خوش و دلپذیر مانند مشک و عنبر میشود که به طرز زیبایی آتش و آب را تحت تأثیر قرار میدهد.
برآب و آتش اگر سایه افکند زلفش
شود ز شکلش مانند چنبر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر زلف او بر آب و آتش بیفتد، به گونهای میشود که شکل آن مانند حلقهای از آتش و آب خواهد بود.
علاحده رخ و سیمای اوست در زلفش
ز مشک دید کسی چون زره در آتش و آب
هوش مصنوعی: رخسار و زیبایی او به تنهایی در زلفهایش همچون مشک است؛ گویی کسی آن را در آتش و آب میبیند و میتواند زیباییاش را در این شرایط تجربه کند.
نویسم ار صفت هجر او به دفتر در
بگیرد از صفتش روی دفتر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از زیباییهای غم هجران او بنویسم، طوری خواهد شد که کلمات به آتش و آب تبدیل میشوند و دفترم در آتش خواهد سوخت.
دلم ز دلبر چون شاد و خوش بود که بود
نصب چشم و دل من ز دلبر آتش و آب
هوش مصنوعی: دل من به خاطر محبوبم خوش و شاد است، زیرا چشمانم به او دوخته شده و وجودم از او پر است. او برای من مانند آتش و آب است؛ من از او زندگی میگیرم و بدون او نمیتوانم.
گر اشک و آهم پیدا شود بگیرد پاک
ز چشم و از دل من هفت کشور آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر اشک و آه من نمایان شود، از دل و چشمم آتش و آب هفت سرزمین به وجود خواهد آمد.
همیشه از دل و از چشم من به رشک آید
به قعر هاویه و حوض کوثر آتش و آب
هوش مصنوعی: دل و چشم من همیشه به حال حسادت به نظر میرسند، که در عمق جهنم و کنار حوض کوثر، هر دو عنصر آتش و آب وجود دارند.
بترسم از دم و آهم که سرد و خشک شوند
چو بر خلیل و کلیم پیمبر آتش و آب
هوش مصنوعی: من نگران این هستم که نفس و صدای من به سردی و خشکی بدل شود، مانند حالتی که آتش و آب بر خلیل و کلیم، دو پیامبر، تاثیر گذاشت.
اگر ز عشق دگرکس سپر بر آب افکند
من از فراق فکندم سپر بر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر کسی به عشق دیگری خود را از آب غافل کند، من در غم دوری محبت، خود را در آتش و آب انداختم.
ز عشق کار بدان جایگه رسیده مرا
که پیش خواجه روم کرده بر سر آتش و آب
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق به وضعیتی رسیدهام که باید خودم را به خواجهام معرفی کنم، در شرایطی که در آتش و آب قرار دارم.
خدایگانی کز تیغ او در آهن و سنگ
بود همیشه ز هیبت اثر در آتش و آب
هوش مصنوعی: خداوندی که با قدرت و عظمتش، تاثیرش نه تنها بر آهن و سنگ بلکه در آتش و آب نیز محسوس است.
اگر سیاست و انعام او ندیدستی
گه فروغ و گه سیل بنگر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر راه و روش او را نمیدیدی، گاه نور و روشنایی را ببین و گاه سیلی عظیم را، و آتش و آب را نیز مشاهده کن.
ز خلق و خلقش اگر بهرهور شود گردد
هوا و خاک منیر و معطر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر از وجود و صفات او بهرهمند شوم، هوا و خاک برای من نورانی و خوشبو خواهند شد و آتش و آب نیز دلنشین خواهند گردید.
هوا و آتش و آب ار به کین او کوشند
شود کثیف هوا و مُکَدَّر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر باد و آتش و آب بخواهند به دشمنی او بپردازند، هوا آلوده و آتش کثیف و آب نجس خواهد شد.
هواش جوی و میندیش ویشک پیل بکن
ثناش جوی و بنه روی بستر آتش و آب
هوش مصنوعی: به جای نگرانی از سرنوشت، از او یاد کن و او را ستایش کن. در میان آتش و آب، آرام بگیر و به روزگار خود فکر کن.
از آن کجا سپر مُلْکَت است خدمت او
بدو سپار دلت را و بِسْپَر آتش و آب
هوش مصنوعی: از کجا بفهمم که حفاظت مملکت تو کجاست؟ دل خود را به او بسپار و آتش و آب را کنترل کن.
چو خاک تیره و چون باد بیوطن گردد
شود مقابل اقبال او گر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر کسی همچون خاکی تیره و بیوطن شود، در آن صورت هر چه خوبی و خوشی در زندگیاش باشد، مانند آتش و آب خواهد بود، یعنی به راحتی از دستش خواهد رفت و نمیتواند از آن بهرهای ببرد.
نَعوذ بِالله اگر داد و عدل او نَبُوَد
بسوزدی به بر ملک یکسر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر خداوند داد و عدالت نداشته باشد، پس باید تمام کشور را با آتش و آب سوزاند.
اگر نه عدلش بودی گرفتی از فتنه
دیار باختر و مرز خاور آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر عدالت وجود نداشت، درگیریها و مشکلاتی که در سرزمینهای غرب و مرزهای شرق به وجود آمده، هرگز به وقوع نمیپیوست. آتش و آب نماد چالشها و بحرانهایی هستند که انسانها با آن روبرو میشوند.
اگر نبودی آثار او که دانستی
که راند از دل فولاد جوهر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر نشانی از او در وجودت نبود، نمیتوانستی بفهمی که چگونه محبت میتواند از دل سختی همچون فولاد به جوهرهای چون آتش و آب تبدیل شود.
ایا وزیری کاعدای ملک تو دارند
زکینه در دل و در دیده همبر آتش و آب
هوش مصنوعی: آیا وزیری هست که در دل و چشمش کینهای نهفته باشد و در عین حال، برای حفظ سلطنت تو تلاش کند، همچون آتش و آب که در تضاد با هم هستند؟
ز جسم و طبع تو بردند پایه و مایه
چه بر اثیر و چه بر بحر اَخضَر آتش و آب
هوش مصنوعی: از بدن و طبیعت تو، بنیاد و اصل را جدا کردند، چه در اثر و چه در دریاهای سبز، آتش و آب.
از آن در آب و در آتش حیات و موت بود
کجا ز کِلک و کَفَت شد مصوّر آتش وآب
هوش مصنوعی: در زندگی، پیوسته به آتش و آب، که نمادهای حیات و مرگ هستند، مواجه میشویم. این دو عنصر بهگونهای تصویر شدهاند که نشاندهنده دوگانهای از حیات و فنا در کنار هم هستند.
حسود و دشمن ملک تو را ببرد و بسوخت
به غرق و حَرق از آن شد دلاور آتش و آب
هوش مصنوعی: حسود و دشمن میتواند ملک و قدرت تو را نابود کند. او با آتش و آب، میتواند به جای غرق شدن یا سوختن، از این دو عنصر برای نابود کردن استفاده کند. از این رو، دلاوری به این روش نیز به تصویر کشیده شده است.
به ناصح تو قضا و قدر زیان نکند
کجا پلنگ و نهنگ و سمندر آتش و آب
هوش مصنوعی: به نصیحت تو، مقدر و سرنوشت هیچ آسیبی نخواهد رساند، چون در دنیا موجودات مختلفی همچون پلنگ و نهنگ و سمندر در شرایط سختی مثل آتش و آب زندگی میکنند.
کدام شاخکه از مهر و کینت او پرورد
که شاخ کینه و مهرت دهد بر آتش و آب
هوش مصنوعی: کدام شاخهای که تحت تأثیر عشق و نفرت تو رشد کرده، میتواند در برابر آتش و آب، عشق و کینه را به بروز دهد؟
حکایت از دل و از چشم دشمن تو کنند
هماره زان جَهد از برق و تندر آتش و آب
هوش مصنوعی: دشمن تو همیشه از احساسات و نگاهش خبر میدهد؛ این خبرها از تلاش او ناشی میشود، مانند آتش و آب که نشانههای روشنی دارند.
به دستش اندر شمشیر ترکتاز ببین
ندیدی ار تو به یک جای همبر آتش و آب
هوش مصنوعی: اشاره به این دارد که اگر تو در یکجا همزمان آتش و آب را ندانسته دیده باشی، در حقیقت تجربهای شگفتانگیز و نادری را شاهد بودهای. به عبارتی دیگر، این تصویر بر تنش قوی و قدرت شخصی تاکید دارد که در شرایط دشوار میتازد و بر تمامی چالشها فائق میآید.
بساختند چو عدلت به داوری برخاست
ز فرّ عدل تو بی نُصح و داور آتش و آب
هوش مصنوعی: عدالت را مانند داوری بنیاد نهادند و وقتی به قضاوت پرداختند، از جلال و شکوه عدالت تو، بینیاز از نصیحت و مشاور، آتش و آب به راه افتادند.
کجا که عزم تو و حَزْم تو بود باشد
مُعطّل انجم و چرخ و مُزّور آتش و آب
هوش مصنوعی: هر جا که اراده و استقامت تو باشد، ستارهها و آسمان و حتی آتش و آب نیز تحت تأثیر قرار خواهند گرفت و از کار میافتند.
روان و جان و دل و جسم بدسگال تورا
عدیل ذُلّ و هَوان است و یاور آتش و آب
هوش مصنوعی: روح، جان، دل و جسم من در کنار تو قرار دارند؛ اما این نزدیک بودن به تو، به معنای دوستی با ذلت و ضعف است و در واقع مانند دوستی با آتش و آب میباشد.
گر آب و آتش جوید خلاف و خشم تو را
برد ز خشم و خلاف تو کیفر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال آب و آتش باشد، پس از اینکه خشم و مخالفت تو را متوجه شد، از خشم و نافرمانی تو مجازات آتش و آب برایش خواهد بود.
بههیچ حال برون آری ارکنی تدبیر
به عنف و لطف ز سدّ سکندر آتش و آب
هوش مصنوعی: به هیچ وجه نمیتوانی بدون برنامهریزی و تدبیر، از مشکلات عبور کنی. حتی اگر به زور و با نیکویی هم بخواهی، نمیتوانی از موانع بزرگ مانند سکندر که نماد قدرت است، عبور کنی.
رضا و خشم تو مستور نَبْوَد اندر دل
چگونه مانَد هرگز مُسَتّر آتش و آب
هوش مصنوعی: خوشی و ناراحتی تو در دل پنهان نیست، و چگونه میتواند چیزی که آتش و آب را به وضوح نشان میدهد، پنهان بماند؟
کَفَت بر آب و بر آتش گر افکند مایه
شوند ساخته چون دو برادر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر مایهای را بر روی آب و آتش بریزی، مثل این میشود که این مایه به دو برادر تبدیل میشود؛ یکی آتش و دیگری آب. این نشاندهندهی تقابل و تضاد همیشگی این دو عنصر است.
از آنکه تا همهٔ عمر خدمت تو کند
ز بهر خدمت تو شد مصوّر آتش و آب
هوش مصنوعی: کسی که تمام عمرش را به خدمت به تو اختصاص داده، برای رضایت تو به تصویر آتش و آب تبدیل شده است.
عجب نباشد اگر ز آرزوی خدمت تو
زمین شود شنوا و سخنور آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به زبان ساده بگوییم، تعجبی ندارد اگر زمین به خاطر آرزوی خدمت به تو، قادر به شنیدن و سخن گفتن شود، و حتی آتش و آب نیز این ویژگیها را پیدا کنند.
به پیش همت تو روز بخشش تو بود
حقیر خاک و هوا و مُحَقّر آتش و آب
هوش مصنوعی: با تلاش و ارادهی تو، روزی که قرار است بخشش تو اتفاق بیفتد، خاک و هوا حقیر و بیارزش و آتش و آب هم در مقام خود پایین میآیند.
گر آب و آتش با تو به کین برونآیند
ز کلک و کفّ تو گردد مُبَتّر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر آب و آتش به دشمنی تو بیایند، قلم و دست تو باعث میشود که آنها نابود شوند.
اگر نبودی انصاف تو رسانیدی
شرار موج حوادث به اختر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر تو نبودن انصاف و عدالت، آتش و آب با هم برخورد میکردند و حوادث شوم به وجود میآوردند.
اگر ندارد تقدیر خشم و عفو تو کس
شگفت نیست که نبود مقدّر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت کسی، خشم یا بخشش تو را نمیطلبد، جای تعجب نیست که آتش و آب نیز به طور مقدر وجود ندارند.
برابری نکند باکف تو هرگز ابر
به طبع باشد هرگز برابر آتش و آب
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمیتواند با وجود تو یکی شود، همچنان که ابر هرگز نمیتواند در برابر آتش و آب قرار گیرد.
حذر ز آب و ز آتش کنند در هِمّت
همیکنند ز شهزاده سَنجر آتش و آب
هوش مصنوعی: آدمها از آب و آتش میترسند، اما در دلشان به شهزاده سنجر فکر میکنند که با آتش و آب درگیر است.
نگاه داشتی از آب و آتشش زین پس
نگاه دار کنون زو به صف در آتش و آب
هوش مصنوعی: نگاه تو به آب و آتش باعث حفظ آنها شده است، حالا باید از آنها دوری کنی و خود را در صفی قرار دهی که دور از این دو عنصر خطرناک است.
همی بباری بر جان بدسگالان بر
به روز رزم به حنجر ز خنجر آتش و آب
هوش مصنوعی: در روزهای جنگ، به شدت بر جان بدکاران بلا باران میبارد و خنجرهای آتشین و شمشیرهای آب برای آنها فرود میآیند.
بر آب وآتش تیغ توگر خلافکند
شود ز هیبت تیغ تو مضطر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر تیغ تو با آب و آتش درافتد، به خاطر هیبت تو، آب و آتش هر دو دچار اضطراب و ناتوانی میشوند.
چو جوهرست حُسام تو کاندرو دایم
عیان ستاره و دُرّست و مُضمَر آتش و آب
هوش مصنوعی: حُسام تو مانند جوهر است که همیشه درخشان و نمایان است، مانند ستاره و مروارید. همچنین در آن، ویژگیهای پنهانی چون آتش و آب وجود دارد.
شهاب شکل و فلک صورت و مَجرّه صفت
به رخ زبرجد و مینا به پیکر آتش و آب
هوش مصنوعی: در اینجا به زیباییهای آسمان و ستارهها اشاره شده است. شهابها مانند زیباییهای آسمانی هستند، در حالی که فلک و کهکشان هم به طور نمادین به توصیف ظاهری زیبا پرداختهاند. این تصاویر به رنگها و عناصر طبیعی چون برجد (سنگ قیمتی سبز) و مینا (شیشه یا سفال رنگی) تشبیه شدهاند که نشاندهندهی زیبایی و جذابیت هستند. آتش و آب نیز به عنوان دو عنصر اصلی با ویژگیهای خاص خود به تصویر کشیده شدهاند، که هر کدام دنیایی از رمز و راز دارند. این توصیفها، با ترکیب رنگها و اشکال، به تصویرگری زیباییهای جهان طبیعی میپردازند.
تف است و نم همه در جان و جسم خصم و حسود
عَرَض بود تف و نم چون که جوهر آتش و آب
هوش مصنوعی: خشم و کینه دشمنان مانند بخار و رطوبت هستند که در وجودشان وجود دارد. این احساسات، مانند آب و آتش، به عمق وجودشان نفوذ کرده و نشاندهنده طبیعت واقعی آنهاست.
ز آب وگوهر آتش جدا نداند شد
تو جمع دیدی در هیچ گوهر آتش و آب
هوش مصنوعی: آب و گوهر (جواهر) نمیتوانند از آتش جدا باشند، چون هر دو در جوهریت خود به هم وابستهاند. اگر دقت کنی، هیچگاه نمیتوانی ویژگیهای آتش و آب را بهطور مجزا از هم ببینی.
همیشه کینه کش و ملکپرورست وکه دید
که کینهکش بود و ملک پرور آتش و آب
هوش مصنوعی: کسی که همیشه در دل خود کینه و حسد دارد و به جمع آوری مال و مقام میپردازد، مانند آتش و آب است که هر یک خصوصیاتی متفاوت دارند. این فرد در عین حال که در تلاش برای به دست آوردن اموال و مقام است، ممکن است مشکلات و تضادهایی نیز برای خود و دیگران ایجاد کند.
ستم بر آتش و آب است و بس شگفت بود
که دادگر بود و عدلگستر آتش و آب
هوش مصنوعی: ستم فقط بر آتش و آب میشود و این بسیار عجیب است که این دو، یعنی آتش و آب، خود عدالت را اجرا میکنند و دادگری را گسترش میدهند.
همیشه تا که جهان از عناصر و ارکان
هوا و خاک شناسیم و دیگر آتش و آب
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا را با اجزای اصلیاش یعنی هوا، خاک، آتش و آب بشناسیم، همیشه همینطور خواهد بود.
عدْوتْ بر سر خاک است و نیز باد به دست
مطیع خاک و هوا و مُسّخر آتش و آب
هوش مصنوعی: به زمین در حال دویدن هستم و همچنین نسیم در دستان من تسلیم شده است؛ خاک و هوا و آتش و آب همگی تحت کنترل هستند.

امیر معزی