گنجور

شمارهٔ ۳۵۵

همایون جشن پیغمبر شعار ملت یزدان
مبارک باد بر سلطان بن سلطان بن سلطان
خداوند خداوندان معزالدوله رکن‌الدین
شهنشه بوالمظفر برکیارق سایهٔ یزدان
جوان دولت جهانداری که پیش نامه و نامش
جهانداران زمین بوسند در ایران و در توران
زافریدون و نوشروان جه‌گویم من که بگذشت او
به ملک اندر ز افریدون به‌ عدل اندر ز نوشروان
به حکم او شهان خاضع به عدل او جهان ایمن
به حلم او زمین ساکن به‌کام او فلک‌ گردان
طرب در جام او باده ظفر در تیغ او گوهر
امل در دست او خاتم اجل در تیر او پیکان
جهان را عدل او در خور چو در سرما چو در گرما
هوای سرد را آتش زمین خشک را باران
خدای عرش فرمودست سیارات گردون را
که هر روزی دهند او را یکی اقبال دیگرسان
چو خورشید جهان افروز هست اقبال او پیدا
که داند کرد خورشید جهان‌افروز را پنهان
به فر و کامرانی‌ کرد با او آسمان بیعت
به عمر جاودانی بست با او مشتری پیمان
ز بهر قید بدخواهان او باشد همه ساله
گره بر ابروی مریخ و چین بر چهرهٔ‌ کیوان
همه‌ گیتی گشاده چشم تا او کی کشد لشکر
همه عالم نهاده‌ گوش تا او کی دهد فرمان
کرا رنجی بود بر تن رضای او دهد راحت
کرا دردی بود در دل سخای او کند درمان
به یک دیدار او گردد همه تیمارها شادی
به یک گفتار او گردد همه دشوارها آسان
خرد گوید مدیح او را چو گیرد جام در مجلس
فلک سوزد سپند او را چو بازد گوی در میدان
چو بگشاید به بخشش‌ کف ز بس خواری بگرید زر
چو بسپارد به رامش دل ز بس شادی بخندد جان
چو ساز بزم او سازند گردد عالمی زرین
چو کوس رزم او کوبند گیرد کشوری طوفان
بلا و صاعقه از بیم تیغ او به قسطنطین
خروش و مشغله از جوش جیش او به ترکستان
به قسطنطین چو مطموره است‌ گویی قصر بر قیصر
به ترکستان چو زندان است‌ گویی خانمان بر خان
چه گویم قصه ی خصمان و حال بدسگالانش
که مشهورست و معروف است حال قصهٔ ایشان
سر و سامان همی جستند کار ملک را اول
ز بیدادی شدند آخر سراسر بی‌سر و سامان
ندانستند پنداری که با سلطان کسی کوشد
که باشد ضحکهٔ‌ گردون و باشد سخرهٔ شیطان
چو مالش داد سلطان اهل عصیان را نپندارم
که با او دارد اندر دل کسی اندیشهٔ عصیان
الا یا دادگر شاهی‌ که اندر مشرق و مغرب
کجا بود از ستم ویران شد از عدل تو آبادان
چو نامت بر زبان آرند بشناسند شاهی را
که شاهی چون یکی نامه است و نام تو بر او عنوان
ز اطراف جهان شاهان همی آیند تا روزی
مگر پیش تو بنشینند بر اطراف شادروان
پس از عهد ملک شاهی نمودی خلق عالم را
رسوم خویش را حجت فتوح خویش را برهان
ز بهر ملت تازی فریضه است ای شه غازی
کشیدن لشکر نصرت به جنگ روم و ترکستان
دیار شام خالی‌ کردن از بطریق واز اُ‌سقف
بلاد روم خالی‌کردن از قسیس و از رهبان
بباید کشتن آن ملعون‌سگان و خاکساران را
که‌ گرگان تیز کردستند هم چنگال و هم دندان
بباید مرفرنگان را بریدن بسته خنجرها
به خنجرهای گوهردار جان اوبار خون‌ افشان
به صحرا بر ز سرهای فرنگان‌ گوی‌ها کردن
ز دست و پای ایشان گوی‌ها را ساختن چوگان
عجب نبود ز اقبالت که آن‌ کشور چنان‌ گردد
که بر عیسی و بر مریم نگوید نیز کس بهتان
خداوندا چو عید آمد به شادی و خوشی بنشین
امیران و ندیمان را به بزم خویشتن بنشان
شراب مجلس تو هست نافع‌تر تن و جان را
از آن شربت‌ که نوشیدست خضر از چشمه ی حیوان
رحیق و سلسبیل از جنت‌الفردوس پنداری
همی بر دست حورالعین فرستد پیش تو رضوان
الا تا باد دی‌ماهی همی خیزد پس از تشرین
الا تا فصل تابستان همی خیزد پس از نیسان
نصیب تو ز هفت اقلیم و قسم تو ز هفت اختر
سعادتهای بی‌نحس و زیادتهای بی‌نقصان
به تو افروخته دنیا به تو افراخته ملت
به تو آراسته دولت به تو پیراسته ایمان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همایون جشن پیغمبر شعار ملت یزدان
مبارک باد بر سلطان بن سلطان بن سلطان
هوش مصنوعی: جشن بزرگ پیامبر گرامی باد و این روز شادی برای ملت یزدان مبارک باشد بر پادشاهی که نسل به نسل سلطنت را به ارث برده است.
خداوند خداوندان معزالدوله رکن‌الدین
شهنشه بوالمظفر برکیارق سایهٔ یزدان
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ، صاحب قدرت و نیکی، پشتیبان و نگهبان پادشاهی که در سایه یزدان قرار دارد.
جوان دولت جهانداری که پیش نامه و نامش
جهانداران زمین بوسند در ایران و در توران
هوش مصنوعی: جوانی که دارای قدرت و سلطنت است، به گونه‌ای است که نام و نامه‌اش از سوی پادشاهان و فرمانروایان دنیا مورد احترام بوده و در سرزمین‌های ایران و توران مورد تحسین و زیارت قرار می‌گیرد.
زافریدون و نوشروان جه‌گویم من که بگذشت او
به ملک اندر ز افریدون به‌ عدل اندر ز نوشروان
هوش مصنوعی: در این بیت به دو پادشاه بزرگ، افریدون و نوشروان، اشاره شده است. شاعر می‌گوید که نمی‌داند از چه کسی صحبت کند، زیرا هر یک از آن‌ها ویژگی‌های خاصی داشتند. افریدون به خاطر عدالتش معروف است و نوشروان نیز به دلیل دلسوزی و انصافش شناخته می‌شود. در واقع، شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که گذشت زمان و کشورگشایی آن‌ها به چه صورت بوده و باید به ویژگی‌های مثبت‌شان توجه شود.
به حکم او شهان خاضع به عدل او جهان ایمن
به حلم او زمین ساکن به‌کام او فلک‌ گردان
هوش مصنوعی: به فرمان او، پادشاهان در برابر عدالتش تسلیم می‌شوند و به واسطه او، دنیا در امنیت است. زمین به خاطر آرامش او ساکن است و آسمان به خواسته‌اش به چرخش در می‌آید.
طرب در جام او باده ظفر در تیغ او گوهر
امل در دست او خاتم اجل در تیر او پیکان
هوش مصنوعی: شادی و خوشی در جام او به وضوح نمایان است، پیروزی در تیغ او مانند گوهری درخشان جلوه‌گر است، آرزوها در دستان او جا دارد و پایان زندگی در تیر او به عنوان نشانه‌ای از سرنوشت قرار دارد.
جهان را عدل او در خور چو در سرما چو در گرما
هوای سرد را آتش زمین خشک را باران
هوش مصنوعی: جهان به عدالت او نیاز دارد، همان‌طور که در سرمای زمستان و گرمای تابستان به شرایط مناسب نیاز است. هوای سرد به آتش و زمین خشک به باران نیاز دارد تا زندگی را برای همه مناسب کند.
خدای عرش فرمودست سیارات گردون را
که هر روزی دهند او را یکی اقبال دیگرسان
هوش مصنوعی: خدای بزرگ به سیارات آسمان فرمان داده است که هر روز به گونه‌ای متفاوت به او روی آورند و اقبال جدیدی را به نمایش بگذارند.
چو خورشید جهان افروز هست اقبال او پیدا
که داند کرد خورشید جهان‌افروز را پنهان
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید نورافشان درخشان است، شانس و اقبال او هم مشخص و نمایان می‌شود؛ اما تنها کسی که می‌داند چطور می‌توان این خورشید درخشان را پنهان کرد، خود اوست.
به فر و کامرانی‌ کرد با او آسمان بیعت
به عمر جاودانی بست با او مشتری پیمان
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر زیبایی و موفقیت او پیمان می‌بندد و برای همیشه با او متحد می‌شود. همچنین، مشتری نیز توافقی را با او برقرار می‌کند.
ز بهر قید بدخواهان او باشد همه ساله
گره بر ابروی مریخ و چین بر چهرهٔ‌ کیوان
هوش مصنوعی: به خاطر دشمنان و بدخواهان، هر سال بر ابروی سیارهٔ مریخ گره‌ای ایجاد می‌شود و بر چهرهٔ سیارهٔ زحل چین‌هایی شکل می‌گیرد.
همه‌ گیتی گشاده چشم تا او کی کشد لشکر
همه عالم نهاده‌ گوش تا او کی دهد فرمان
هوش مصنوعی: همه جهان در انتظارند تا ببینند او چه زمانی لشکر خود را می‌فرستد و همه موجودات گوش فراده‌اند تا بدانند کی فرمان را صادر خواهد کرد.
کرا رنجی بود بر تن رضای او دهد راحت
کرا دردی بود در دل سخای او کند درمان
هوش مصنوعی: اگر کسی دردی داشته باشد، به خاطر کسی که مورد رضایت اوست، با لطافت و آرامش به او کمک می‌کند. و اگر کسی در دل خود غمی داشته باشد، با سخاوت و generosity او را درمان می‌کند.
به یک دیدار او گردد همه تیمارها شادی
به یک گفتار او گردد همه دشوارها آسان
هوش مصنوعی: با دیدن او، تمام غم‌ها به شادی تبدیل می‌شود و با یک کلام او، همه مشکلات و سختی‌ها راحت و آسان می‌شود.
خرد گوید مدیح او را چو گیرد جام در مجلس
فلک سوزد سپند او را چو بازد گوی در میدان
هوش مصنوعی: خرد می‌گوید که وقتی او را ستایش کنی و درباره‌اش سخن بگویی، مانند اینکه در یک مجلس جامی در دست داری، در این صورت به قدرت او پی می‌بری. و هنگامی که گوی در میدان پرتاب شود، آن قدرت او چنان شعله‌ور می‌شود که همچون آتش تند و سوزان است.
چو بگشاید به بخشش‌ کف ز بس خواری بگرید زر
چو بسپارد به رامش دل ز بس شادی بخندد جان
هوش مصنوعی: وقتی که با generosity و بخشش قلبی باز شود، انسان از شدت ذلت و خوار بودن می‌گرید، اما وقتی خوشحالی و آرامش را در دلش ببیند، از شدت شادی می‌خندد و روحش شاد می‌شود.
چو ساز بزم او سازند گردد عالمی زرین
چو کوس رزم او کوبند گیرد کشوری طوفان
هوش مصنوعی: زمانی که او بخواهد جشنی برپاکند، تمام دنیا به شکلی طلایی و روشن درمی‌آید، اما وقتی صدای جنگش به صدا درآید، کشورها در حال طوفانی و بحران به سر خواهند برد.
بلا و صاعقه از بیم تیغ او به قسطنطین
خروش و مشغله از جوش جیش او به ترکستان
هوش مصنوعی: به دلیل ترس از تیغ او، بلایای طبیعی و صاعقه‌ها در قسطنطین به وجود می‌آید و از شدت احساس و هیجان او، در ترکستان هم جنب و جوش و مشغله‌ای مشاهده می‌شود.
به قسطنطین چو مطموره است‌ گویی قصر بر قیصر
به ترکستان چو زندان است‌ گویی خانمان بر خان
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به دو مکان مختلف اشاره دارد. یکی قسطنطنیه و دیگری ترکستان است. شاعر می‌گوید وقتی به قسطنطنیه می‌رویم، حس می‌کنیم که قصر قیصر به مانند یک زندان است، و در ترکستان، زندگی به گونه‌ای است که منزلت و خانه ما نیز به زندان تبدیل می‌شود. این به نوعی بیانگر احساس ناامنی و فشار در هر دو مکان است.
چه گویم قصه ی خصمان و حال بدسگالانش
که مشهورست و معروف است حال قصهٔ ایشان
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه بگویم درباره دشمنان و وضعیت بد افرادی که به آنها بد می‌گویند، زیرا داستان آن‌ها از قبل شناخته شده و معمول است.
سر و سامان همی جستند کار ملک را اول
ز بیدادی شدند آخر سراسر بی‌سر و سامان
هوش مصنوعی: مالک و مسئولان در ابتدا به دنبال نظم و سامان‌دهی کارها بودند، اما در نهایت به خاطر ظلم و بی‌عدالتی به جایی رسیدند که تمام امور به هم ریخته و بی‌نظم شدند.
ندانستند پنداری که با سلطان کسی کوشد
که باشد ضحکهٔ‌ گردون و باشد سخرهٔ شیطان
هوش مصنوعی: آن‌ها نمی‌دانند که مبارزه کردن با پادشاه، به مانند تلاش برای تبدیل شدن به یک ابزار دست شیطان است و چه بسا مورد تمسخر همه قرار گیرد.
چو مالش داد سلطان اهل عصیان را نپندارم
که با او دارد اندر دل کسی اندیشهٔ عصیان
هوش مصنوعی: وقتی که سلطان به اهل عصیان کمک می‌کند، به نظر من هیچ‌کس در دلش فکر سرپیچی و نافرمانی ندارد.
الا یا دادگر شاهی‌ که اندر مشرق و مغرب
کجا بود از ستم ویران شد از عدل تو آبادان
هوش مصنوعی: ای دادگر بزرگ، کجایی که سرزمین‌هایمان در مشرق و مغرب به ستم ویران شده‌اند، اما با عدالت تو دوباره آباد می‌شوند؟
چو نامت بر زبان آرند بشناسند شاهی را
که شاهی چون یکی نامه است و نام تو بر او عنوان
هوش مصنوعی: هرگاه نامت را بر زبان بیاورند، مردم تو را می‌شناسند؛ همان‌طور که یک نامه تنها با عنوانش شناخته می‌شود و نام تو بر آن عنوانی است که اعتبار و شناخت به آن می‌بخشد.
ز اطراف جهان شاهان همی آیند تا روزی
مگر پیش تو بنشینند بر اطراف شادروان
هوش مصنوعی: از دور و بر جهان، پادشاهان به دیدار تو می‌آیند تا شاید روزی در کنار تو نشسته و از شادی زندگی لذت ببرند.
پس از عهد ملک شاهی نمودی خلق عالم را
رسوم خویش را حجت فتوح خویش را برهان
هوش مصنوعی: پس از زمانی که سلطنت ملک شاهی را به پا داشتی، آداب و رسوم خود را به مردم نشان دادی و به عنوان دلیل پیروزی‌هایت از آن‌ها دفاع کردی.
ز بهر ملت تازی فریضه است ای شه غازی
کشیدن لشکر نصرت به جنگ روم و ترکستان
هوش مصنوعی: برای کمک به ملت عرب، ای فرمانده شجاع، واجب است که نیروهای خود را به جنگ با روم و ترکستان بفرستی.
دیار شام خالی‌ کردن از بطریق واز اُ‌سقف
بلاد روم خالی‌کردن از قسیس و از رهبان
هوش مصنوعی: شهرهای شام را از علمای دینی و روحانیون خالی کردن و همچنین سرزمین روم را از راهبان و کشیش‌ها تهی نمودن.
بباید کشتن آن ملعون‌سگان و خاکساران را
که‌ گرگان تیز کردستند هم چنگال و هم دندان
هوش مصنوعی: باید کسانی را که مانند گرگ‌ها تیز و خطرناک شده‌اند، از بین برد. این افراد که به دردسر و آسیب رساندن به دیگران مشغولند، باید حذف شوند.
بباید مرفرنگان را بریدن بسته خنجرها
به خنجرهای گوهردار جان اوبار خون‌ افشان
هوش مصنوعی: باید کسانی را که زره‌های رنگین دارند، با خنجرهایی که تیغ‌هایشان به طرز عجیب و عجیبی تیز است، از میان برداشت. این عمل به گونه‌ای انجام می‌شود که جان آنها از خون جاری می‌شود.
به صحرا بر ز سرهای فرنگان‌ گوی‌ها کردن
ز دست و پای ایشان گوی‌ها را ساختن چوگان
هوش مصنوعی: در دشت، از سرهای خارجی‌ها توپ‌هایی ساخته می‌شود و با دستان و پاهای آنها این توپ‌ها را درست می‌کنند تا بازی چوگان انجام دهند.
عجب نبود ز اقبالت که آن‌ کشور چنان‌ گردد
که بر عیسی و بر مریم نگوید نیز کس بهتان
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که تو در سرنوشت‌ات به جایی برسی که در آن سرزمین، حرفی از عیسی و مریم زده نشود و کسی به آن‌ها اتهامی نزند.
خداوندا چو عید آمد به شادی و خوشی بنشین
امیران و ندیمان را به بزم خویشتن بنشان
هوش مصنوعی: ای خدا، هنگامی که عید فرا می‌رسد، به شادمان به دور همGather کنیم و امیران و دوستان را به دور خود بنشانیم تا در لذت و سرور با هم باشیم.
شراب مجلس تو هست نافع‌تر تن و جان را
از آن شربت‌ که نوشیدست خضر از چشمه ی حیوان
هوش مصنوعی: شراب مجلس تو به اندازه‌ای مفید است که برای بدن و روح از آن نوشیدنی که خضر از چشمه آب حیات نوشیده، بهتر است.
رحیق و سلسبیل از جنت‌الفردوس پنداری
همی بر دست حورالعین فرستد پیش تو رضوان
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شراب خالص و آب زلال بهشتی همچون رحیق و سلسبیل، از بهشت برین توسط حورهای بهشتی به سوی تو فرستاده می‌شود.
الا تا باد دی‌ماهی همی خیزد پس از تشرین
الا تا فصل تابستان همی خیزد پس از نیسان
هوش مصنوعی: زمانی که باد دی‌ماه به وزیدن می‌افتد، این نشان‌دهنده پایان فصل پاییز است و بعد از آن، بهار به سمت تابستان می‌آید. به عبارت دیگر، با وزش این باد، فصل‌ها به ترتیب شروع به تغییر می‌کنند و تابستان هم بعدها از بهار به وجود می‌آید.
نصیب تو ز هفت اقلیم و قسم تو ز هفت اختر
سعادتهای بی‌نحس و زیادتهای بی‌نقصان
هوش مصنوعی: قسمت تو از تمام سرزمین‌ها و نعمت‌های آسمانی، برکت‌هایی است که بدی و نقصی در آن وجود ندارد.
به تو افروخته دنیا به تو افراخته ملت
به تو آراسته دولت به تو پیراسته ایمان
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر تو روشن شده است، ملت به خاطر تو شکوفا گشته، دولت به تو زیبایی داده و ایمان به تو زینت یافته است.