شمارهٔ ۳۴۸
جهان پیر دیگرباره تازه گشت و جوان
به تازگی و جوانی چو بخت شاه جهان
چه باک از آنکه جهانگه جوان وگه پیرست
همیشه شاه جوان است و بخت شاه جوان
سر ملوک، ملک شاه دادگر ملکی
که شهریار زمین است و پادشاه زمان
زکین او به دل اندر فسرده گردد خون
ز مهر او به تن اندر شکفته گردد جان
نثار خدمت او واجب است و زین معنی
قضاگشاده زبان است و بخت بسته میان
چنانکه بسته میان است بخت در خدمت
همیشه هست قضا بر ثناگشاده زبان
مبارزان عرب چون عجم شدند امسال
رعیت مَلِک مُلک بخش مُلک ستان
زخسروان عجم کوشش است وزو بخشش
زسروران عرب طاعت است وزو فرمان
دوگوشه دارد کیهان زمشرق و مغرب
نبرد هیچ کس از خلق روزگار گمان
که شاه کیهان با صد هزار عالم جنگ
علم زند بدو مه بر دو گوشهٔ کیهان
ز ملک روم به نزدیک مردمان عجم
نوشتهاند به تعجیل چند بازرگان
که چون به جانب موصل رسید شاهنشه
بهروم در ز نهیبش خروش بود و فغان
گرفت قیصر روم و سپاه او از بیم
رهگریز و هزیمت بهآشکار و نهان
همهکبود لب و زردروی و سرخ سرشک
همه شکستهدل و تیرهچشم و خشکدهان
زبیم آنکه شهنشاه بر سبیل شکار
ز حدِّ شام بتابد به حدِّ روم عنان
اگر به غرب در از فتح شاه بود خبر
کنون به شرق در از تیغ شاه هست نشان
رسید رایت مه پیکرش به جانب غرب
زهیبتش نه اَمَل ماند خصم را نه امان
به تُرک تارَک فَغفورگشت خاک آلود
به هند دیدهٔ چیپال گشت خونافشان
هزار ولوله و مشغله درافتادست
ز تیغ شاه به هندوستان و ترکستان
شهی که هیبت او را چنین بود تأثیر
شهی که دولت او را چنین بود بُرهان
مجاز باشد با او شکستن پیمان
محال باشد با او نمودن عصیان
ایا شهی که ز مریخ رنگ شمشیرت
ز شرق و غرب رسیدست گرد بر کیوان
سپهر پرخطر از تیر توست بر صحرا
ستاره برحذر از گوی توست در میدان
سپاه خصم توگر جاودان فرعونند
تویی به دولت وتأیید موسی عمران
کجا برهنه شود تیر تو برابر خصم
فرو خورد همه نیرنگ خصم چون ثُعبان
تو شادباش به مُلک اندرون که دشمن تو
زبیم تو به جهان اندرون شدست جهان
زبهر سود به جز راه سرکشی نسپرد
نکرد سود بر آن سرکشی وکرد زیان
زیادتیش بهملک اندرون همی بایست
به آرزوی زیادت فتاد در نقصان
کنون زخوی بد خویشتن گرانبارست
مثل زنندکه خوی بدست بار گران
خدایگانا برخور زملک و دولت خویش
به صد هزار قرون و به صد هزار قِران
ز شادمانی زن فال و شادمانه بزی
زجاودانی کن یاد و جاودانه بمان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهان پیر دیگرباره تازه گشت و جوان
به تازگی و جوانی چو بخت شاه جهان
هوش مصنوعی: جهان دوباره جوان و تازه شده است، مثل بخت خوب یک پادشاه.
چه باک از آنکه جهانگه جوان وگه پیرست
همیشه شاه جوان است و بخت شاه جوان
هوش مصنوعی: نگران نباش که دنیا گاهی جوان است و گاهی پیر، همیشه این شاه، جوان است و بختش هم جوان است.
سر ملوک، ملک شاه دادگر ملکی
که شهریار زمین است و پادشاه زمان
هوش مصنوعی: پادشاهی که بر همه حکومت میکند و عدالت را در سرزمینش برقرار میسازد، فرمانروای زمان و زمین است.
زکین او به دل اندر فسرده گردد خون
ز مهر او به تن اندر شکفته گردد جان
هوش مصنوعی: از محبت او در دل، خون به تنگنا میآید و جان در تن، از عشق او شکوفا میشود.
نثار خدمت او واجب است و زین معنی
قضاگشاده زبان است و بخت بسته میان
هوش مصنوعی: خدمت به او بر ما واجب است و به همین دلیل، زبان بر قضا باز است و شانس ما در میانه راه بسته است.
چنانکه بسته میان است بخت در خدمت
همیشه هست قضا بر ثناگشاده زبان
هوش مصنوعی: هرگاه که سرنوشت در خدمت انسان باشد، خوشبختی همیشه در دسترس اوست و او میتواند به راحتی از نعمتها و خوبیها سخن بگوید.
مبارزان عرب چون عجم شدند امسال
رعیت مَلِک مُلک بخش مُلک ستان
هوش مصنوعی: مبارزان عرب امسال مانند غیر عربها (عجم) شدهاند و به عنوان سربازان و رعیتها، زیر نظر فرمانروای خود فعالیت میکنند و به او کمک میکنند تا کشور را اداره کند.
زخسروان عجم کوشش است وزو بخشش
زسروران عرب طاعت است وزو فرمان
هوش مصنوعی: از پادشاهان عجم سختکوشی و تلاش است و از بزرگان عرب بخشش و سخاوت. از آنها اطاعت و فرمانبرداری میشود.
دوگوشه دارد کیهان زمشرق و مغرب
نبرد هیچ کس از خلق روزگار گمان
هوش مصنوعی: جهان دارای دو سرزمین است، یکی در سمت شرق و دیگری در سمت غرب. اما هیچ یک از مردم زمانه نمیتواند تصور کند که در این میان چه نبردی در جریان است.
که شاه کیهان با صد هزار عالم جنگ
علم زند بدو مه بر دو گوشهٔ کیهان
هوش مصنوعی: در این بیت به قدرت و عظمت شاه کیهان اشاره شده است. او با دانشی بیپایان و درک عمیق، به مبارزه با تمامی جهات عالم میپردازد. در حقیقت، او مانند یک سیاره بزرگ، در هر دو سوی عالم تأثیرگذار است.
ز ملک روم به نزدیک مردمان عجم
نوشتهاند به تعجیل چند بازرگان
هوش مصنوعی: از سرزمین روم به نزد مردم عجم نامهای نوشتهاند و در آن به سرعت از چند بازرگان صحبت شده است.
که چون به جانب موصل رسید شاهنشه
بهروم در ز نهیبش خروش بود و فغان
هوش مصنوعی: وقتی شاهنشاه به سمت موصل حرکت کرد، در روم صدای ترسناک و نالهاش به گوش میرسید.
گرفت قیصر روم و سپاه او از بیم
رهگریز و هزیمت بهآشکار و نهان
هوش مصنوعی: قیصر روم و سپاهش از ترس فرار و شکست، در حالتی آشکار و پنهان به حالت احتیاط درآمدند.
همهکبود لب و زردروی و سرخ سرشک
همه شکستهدل و تیرهچشم و خشکدهان
هوش مصنوعی: همه با لبهای آبی، چهرههای زرد و اشکهای قرمز، دلشکسته و چشمهای تیره و دهانهایی خشک هستند.
زبیم آنکه شهنشاه بر سبیل شکار
ز حدِّ شام بتابد به حدِّ روم عنان
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید از قدرت و سلطنت شاهان در شکار اشاره دارد. بیان میکند که شاه که در پی شکار است، از مرزهای شام فراتر میرود و به سرزمین روم میرسد، به طوری که نشان میدهد نفوذ و توانایی او چقدر گسترده و دوردست است. این تصویر به نوعی از شکوه و عظمت پادشاهی و تصرف سرزمینها حکایت میکند.
اگر به غرب در از فتح شاه بود خبر
کنون به شرق در از تیغ شاه هست نشان
هوش مصنوعی: اگر در غرب خبر از پیروزی شاه باشد، اکنون در شرق نشانهای از قدرت و شجاعت شاه وجود دارد.
رسید رایت مه پیکرش به جانب غرب
زهیبتش نه اَمَل ماند خصم را نه امان
هوش مصنوعی: پرچم زیبای ماه، با چهرهاش به سمت غرب رسید. اینقدر زیبا بود که نه امیدی برای دشمن باقی گذاشت و نه امکان فرار.
به تُرک تارَک فَغفورگشت خاک آلود
به هند دیدهٔ چیپال گشت خونافشان
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت چهرهای اشاره دارد که در پی تیرگی و خاکآلود شدن، دچار تغییر شده است. با اشاره به یک فرد ترکتبار که به خاطر وضعیتش به خاک و کثیفی آلوده شده، این تصویر به وجود میآید که چشمانش هم مانند لباسش دچار تغییراتی شده و به نوعی دلشکستگی و شوریدگی را نشان میدهد. این شعر همچنین حس و حال عاطفی عمیق و فشردهای را به تصویر میکشد که در آن زیبایی و ناکامی به هم پیوند خوردهاند.
هزار ولوله و مشغله درافتادست
ز تیغ شاه به هندوستان و ترکستان
هوش مصنوعی: هزاران هیاهو و مشکلات ناشی از جنگ با شاه بر سر هندوستان و ترکستان به راه افتاده است.
شهی که هیبت او را چنین بود تأثیر
شهی که دولت او را چنین بود بُرهان
هوش مصنوعی: اگر شاهی باشد که چنین هیبت و جلالی دارد، نشانهای از تأثیر و قدرت شاهی دیگر است که چنین دولتی دارد.
مجاز باشد با او شکستن پیمان
محال باشد با او نمودن عصیان
هوش مصنوعی: برقراری ارتباط با او ممکن است دشوار باشد، اما نافرمانی از او غیرممکن است.
ایا شهی که ز مریخ رنگ شمشیرت
ز شرق و غرب رسیدست گرد بر کیوان
هوش مصنوعی: آیا شاهی هستی که رنگ شمشیرت از مریخ به شرق و غرب گسترش یافته و به دور کیوان میچرخد؟
سپهر پرخطر از تیر توست بر صحرا
ستاره برحذر از گوی توست در میدان
هوش مصنوعی: به معنای این است که آسمان درخشان و خطرناک ناشی از تیراندازی توست، و ستارهها نیز در صحرا از گوی تو مراقبت میکنند در میدان نبرد. نشاندهنده قدرت و تأثیر تو بر جهان اطراف است.
سپاه خصم توگر جاودان فرعونند
تویی به دولت وتأیید موسی عمران
هوش مصنوعی: اگر دشمنانت مانند فرعون جاودانه باشند، تو هستی که به مدد و نصرت موسی پسر عمران بر آنها غلبه خواهی کرد.
کجا برهنه شود تیر تو برابر خصم
فرو خورد همه نیرنگ خصم چون ثُعبان
هوش مصنوعی: کجا میتوان تیر تو را برهنه کرد زمانی که همه نیرنگهای دشمن مانند ماری در مقابلش خنثی میشود؟
تو شادباش به مُلک اندرون که دشمن تو
زبیم تو به جهان اندرون شدست جهان
هوش مصنوعی: شما در درون سرزمین خود شاد باشید، زیرا که دشمن شما ضعیف شده و در این دنیا متوقف شده است.
زبهر سود به جز راه سرکشی نسپرد
نکرد سود بر آن سرکشی وکرد زیان
هوش مصنوعی: برای دستیابی به منافع، راهی جز نافرمانی پیش نگرفت و در نتیجه، نافرمانی او را به زیان انداخت.
زیادتیش بهملک اندرون همی بایست
به آرزوی زیادت فتاد در نقصان
هوش مصنوعی: باید در ملک و مِلک خود بهدنبال افزایش و فراوانی باشی، اما اگر در این راه بیش از حد آرزو کنی، ممکن است دچار نقصان و کمبود شوی.
کنون زخوی بد خویشتن گرانبارست
مثل زنندکه خوی بدست بار گران
هوش مصنوعی: اکنون از خوی بد خود به شدت متاثر هستم، مانند زنی که بار سنگینی را به دوش میکشد و آن بار همان خوی بد اوست.
خدایگانا برخور زملک و دولت خویش
به صد هزار قرون و به صد هزار قِران
هوش مصنوعی: ای پروردگار، با شکوه و عظمت خود، از سرزمین و حکومتت بهرهبرداری کن، به اندازهی بسیار زیاد و با ثروتی فراوان.
ز شادمانی زن فال و شادمانه بزی
زجاودانی کن یاد و جاودانه بمان
هوش مصنوعی: از خوشحالی زن فال بگیر و شاد زندگی کن، به یاد جاودانگی بیفت و همیشگی بمان.