گنجور

شمارهٔ ۳۴۴

چو لالستان همی بینم شکفته عارض جانان
بنفشستان همی بینم دمیده گرد لالستان
بنفشه نیست آن زلفین و لاله نیست آن عارض
یکی نورست در ظلمت یکی‌کفرست در ایمان
نه خط است آن مگر دودست گلبرگ اندر آن مضمر
نه زلف است آن مگر ابرست خورشید اندر آن پنهان
عجب دودی کزو باشد همی در جانها آتش
عجب ابری کزو بارد همی از چشمها باران
به سان‌ گوی کردم دل که دیدم آن صنم دارد
زسنبل زلف چون چوگان و ازگل چهره چون میدان
به دست او سپردم دل که گوی از دل بود درخور
کجا از گل بود میدان و از سنبل بود چوگان
رخ و زلفین او گویی زکافورست و از عنبر
لب و دندان او گویی ز یاقوت است و از مرجان
غم عطار و درد جوهری هر روز بفزاید
ز شرم آن رخ و زلف و ز رشک آن لب و دندان
خطی دارد زمشک ناب ‌گِرد ارغوانْ پیدا
دلی دارد چو سنگ سخت زیر پرنیان‌ پنهان
زعشق آن خط مشکین چو مویی‌گشته‌ام لاغر
زجور آن دل سنگین چو ماری‌ گشته ام بی‌جان
ز پیروزی و بهروزی بود همواره بی‌روزی
کسی‌کاو جان و دل بندد به‌ زرق و عشوهٔ جانان
هر آن کس کاو خرد دارد علی‌التحقیق بشناسد
که پیروزی و بهروزی بود در خدمت سلطان
معز دین پیغمبر ملک شاه بلند اختر
خداوند همه توران شهنشاه همه ایران
جوان دولت جهانداری که با شمشیر و فرمانش
نپیچد کس سر از طاعت نتابد کس دل از پیمان
بقای او چنان باید همی در دین و در دنیا
که اندر چشم باید نور و اندر جسم باید جان
زچشم او معادی را همی رنج است بی‌راحت
زکین او مخالف را همه دردست بی‌درمان
جهان او را همی‌گوید ز تو بخشش ز من ‌کوشش
سپهر او را همی‌گوید ز من طاعت ز تو فرمان
اگر شکر فراوان کرد پیغمبرکه مولودش
پدید آمد در ایام شهی عادل چو نوشروان
کنون آن شکر یزدان را بود بر امتش واجب
که شاهی چون ملک سلطان پدید آورد در کیهان
ز عدلش در جهان نعمت ز عفوس بر شهان منت
ز جودش بر ولی نهمت ز تیغش بر عدو طوفان
خداوندا جهاندارا به زیر سایهٔ عدلت
جهان آباد و خرم ‌گشت همچون روضهٔ رضوان
کف راد تو بس باشد بقای خلق را حجت
سر تیغ تو بس باشد صلاح ملک را برهان
گروهی‌گمرهان بودند پار این وقت برکوهی
گسسته رشتهٔ طاعت گرفته دامن عصیان
همه ‌در فتنه و تشویش‌ گشته بی‌دل و دانش
همه در حیله و تلبیس‌ گشته بی‌سر و سامان
هنرمندان و هشیاران در این معنی سخن‌ گفته
که دشوار است در قدرت به ‌چنگ آوردن ایشان
چنان قدرت نمودی توکه اندر مدتی اندک
شد آن تلبیس‌ها باطل شد آن دشوارها آسان
فلک بهر تو نعمت داد و بهرگمرهان محنت
قضا ‌قسم تو نصرت‌ کرد و قسم دشمنان خذلان
شدست از پار تا امسال اگر نیکو بیندیشی
همه اسباب دیگرگون همه احوال دیگرسان
سر باطل فرو برده بنای حق برآورده
حصار دشمنان ویران و صحن دولت آبادان
تو آسوده ز سعد مشتری در ملک و در دولت
مخالف مانده از نحس زحل دربند و در زندان
خلاف وکین تو شاها شکار آرند هر وقتی
شکاری ‌کز شگفتیها در او مردم شود حیران
بود دام و دد صحرا به هر ماهی شکار این
بود جان و تن اعدا به هر سالی شکار آن
همیشه تا جهان باشد تو بادی اندر او خسرو
دلت شاد و تنت ساکن سرت سبز و دلت خدان
نسیم جود تو همچون دم عیسی بن مریم
خیال عدل تو همچون ‌کف موسی بن‌ عمران
بهر راهی ‌که بخرامی دلیل و همرهت دولت
بهر کاری که بشتابی معین و ناصرت یزدان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو لالستان همی بینم شکفته عارض جانان
بنفشستان همی بینم دمیده گرد لالستان
هوش مصنوعی: من برای لالستان و زیبایی‌هایش احساس شادی می‌کنم. گویی چهره معشوق با رنگ بنفش در این سرزمین می‌درخشد و بوی خوش آنجا مرا به وجد می‌آورد.
بنفشه نیست آن زلفین و لاله نیست آن عارض
یکی نورست در ظلمت یکی‌کفرست در ایمان
هوش مصنوعی: موهای مشکی و زیبا شبیه بنفشه نیستند و چهره‌اش همچون گل لاله نیست. بلکه او نوری است در دل تاریکی و تناقضی است میان کفر و ایمان.
نه خط است آن مگر دودست گلبرگ اندر آن مضمر
نه زلف است آن مگر ابرست خورشید اندر آن پنهان
هوش مصنوعی: این عبارت به ما می‌گوید که نه آنچه دیده می‌شود، فقط یک خط ساده است و نه آنچه به عنوان زلف شناخته می‌شود، تنها یک رشته موست. در واقع، در این ظواهر چیزهای دیگری نهفته است؛ زیبایی‌های گلبرگ‌ها و نور تابان خورشید در آن‌ها پنهان است. به عبارت دیگر، هر چیز ظاهری ممکن است معانی و زیبایی‌های عمیق‌تری را در خود داشته باشد.
عجب دودی کزو باشد همی در جانها آتش
عجب ابری کزو بارد همی از چشمها باران
هوش مصنوعی: عجب چه دودی که از آن در دل‌ها آتش زبانه می‌کشد، و چه ابری که از چشم‌ها باران می‌بارد.
به سان‌ گوی کردم دل که دیدم آن صنم دارد
زسنبل زلف چون چوگان و ازگل چهره چون میدان
هوش مصنوعی: دل را به مانند یک توپ به حرکت درآوردم، زیرا دیدم آن معشوق دارای زلف‌هایی مانند سنبل است و چهره‌اش به زیبایی میدان گل می‌ماند.
به دست او سپردم دل که گوی از دل بود درخور
کجا از گل بود میدان و از سنبل بود چوگان
هوش مصنوعی: دل خود را به دست او سپرده‌ام، زیرا گوی دل من در دستان اوست. در این میدان، از گل و سنبل پر است و عشق و زیبایی در آن جریان دارد.
رخ و زلفین او گویی زکافورست و از عنبر
لب و دندان او گویی ز یاقوت است و از مرجان
هوش مصنوعی: چهره و موهای او مانند مشک خوشبو است و لب‌ها و دندان‌هایش مثل یاقوت و مرجان زیبا و درخشان به نظر می‌رسد.
غم عطار و درد جوهری هر روز بفزاید
ز شرم آن رخ و زلف و ز رشک آن لب و دندان
هوش مصنوعی: غم و درد عطار و جوهری هر روز بیشتر می‌شود، به خاطر شرم آن چهره و زلف‌ها، و از حسادت به آن لب‌ها و دندان‌ها.
خطی دارد زمشک ناب ‌گِرد ارغوانْ پیدا
دلی دارد چو سنگ سخت زیر پرنیان‌ پنهان
هوش مصنوعی: دختری با خطی زیبا و دلنشین مانند عطر مشک در کنار گل‌های ارغوان پیدا است. اما قلب او چون سنگی سخت و بی‌احساس، زیر پارچه‌ای نرم و لطیف پنهان مانده است.
زعشق آن خط مشکین چو مویی‌گشته‌ام لاغر
زجور آن دل سنگین چو ماری‌ گشته ام بی‌جان
هوش مصنوعی: از محبت آن موهای مشکی، لاغر و نحیف شده‌ام، و از سختی دل سنگین آن، مانند ماری بی‌جان شده‌ام.
ز پیروزی و بهروزی بود همواره بی‌روزی
کسی‌کاو جان و دل بندد به‌ زرق و عشوهٔ جانان
هوش مصنوعی: کسی که تمام وجودش را به زیبایی و جذابیت محبوبش می‌دهد، هرگز به پیروزی و خوشبختی نخواهد رسید.
هر آن کس کاو خرد دارد علی‌التحقیق بشناسد
که پیروزی و بهروزی بود در خدمت سلطان
هوش مصنوعی: هر کسی که عقل و درک دارد، به خوبی می‌داند که موفقیت و خوشبختی در خدمت به پادشاه است.
معز دین پیغمبر ملک شاه بلند اختر
خداوند همه توران شهنشاه همه ایران
هوش مصنوعی: پیامبر دین، شاهی بزرگ و با مقام، که ستاره‌ای درخشان از جانب خداوند است و فرمانروایی او بر تمامی سرزمین‌های توران و ایران حاکم است.
جوان دولت جهانداری که با شمشیر و فرمانش
نپیچد کس سر از طاعت نتابد کس دل از پیمان
هوش مصنوعی: جوانی که حکمرانی می‌کند و با قدرت شمشیر و فرمانش، هیچ‌کس نمی‌تواند از اطاعت او سرپیچی کند و هیچ‌کس دل از پیمانش نکند.
بقای او چنان باید همی در دین و در دنیا
که اندر چشم باید نور و اندر جسم باید جان
هوش مصنوعی: بقای او باید به گونه‌ای باشد که در دین و دنیا، مانند نوری در چشم و روحی در جسم جلوه‌گر باشد.
زچشم او معادی را همی رنج است بی‌راحت
زکین او مخالف را همه دردست بی‌درمان
هوش مصنوعی: از نگاه او، بهشت برایم زحمت شده است و از بی‌رحمی‌اش، دردها و مشکلات بر افرادی که در برابر او هستند، به پایان نمی‌رسد.
جهان او را همی‌گوید ز تو بخشش ز من ‌کوشش
سپهر او را همی‌گوید ز من طاعت ز تو فرمان
هوش مصنوعی: جهان می‌گوید که از تو (انسان) بخشش و لطف می‌طلبد، در حالی که من (سپهر و آسمان) تلاش و کوشش را از خود می‌سازم. همچنین، سپهر به تو (انسان) می‌گوید که اطاعت و فرمانبرداری از من را داشته باش.
اگر شکر فراوان کرد پیغمبرکه مولودش
پدید آمد در ایام شهی عادل چو نوشروان
هوش مصنوعی: اگر پیامبر به خاطر تولدش شکر و قدردانی زیادی کند، به خاطر اینکه در زمان پادشاهی عادل مانند نوشروان به دنیا آمده است.
کنون آن شکر یزدان را بود بر امتش واجب
که شاهی چون ملک سلطان پدید آورد در کیهان
هوش مصنوعی: اکنون بر بندگان خدا واجب است که شکر گزار باشند، چون پادشاهی همچون ملک سلطان در جهان ظهور کرده است.
ز عدلش در جهان نعمت ز عفوس بر شهان منت
ز جودش بر ولی نهمت ز تیغش بر عدو طوفان
هوش مصنوعی: از انصاف او در جهان نعمت‌هاست، از بخشش او بر پادشاهان احسانی وجود دارد، از کرم او بر دوستانش محبتی نیکوست و از شمشیر او بر دشمنانش طوفانی به پا می‌شود.
خداوندا جهاندارا به زیر سایهٔ عدلت
جهان آباد و خرم ‌گشت همچون روضهٔ رضوان
هوش مصنوعی: خداوندا، ای پرورندهٔ جهان! در سایهٔ عدالت تو، دنیا شکوفا و خوشبخت شد، مانند باغ بهشت.
کف راد تو بس باشد بقای خلق را حجت
سر تیغ تو بس باشد صلاح ملک را برهان
هوش مصنوعی: کف دست تو برای ادامه حیات مردم کافی است و نشانه‌ای که بر سر تیغ توست، برای استحکام مملکت کافیست.
گروهی‌گمرهان بودند پار این وقت برکوهی
گسسته رشتهٔ طاعت گرفته دامن عصیان
هوش مصنوعی: در این زمان، گروهی گمراه وجود داشتند که از راه درست منحرف شده و به کوهی که از عبادت و اطاعت بریده بود، پناه برده بودند و به رفتارهای نافرمانه روی آورده بودند.
همه ‌در فتنه و تشویش‌ گشته بی‌دل و دانش
همه در حیله و تلبیس‌ گشته بی‌سر و سامان
هوش مصنوعی: همه در آشفتگی و اضطراب به سر می‌برند و از عقل و دل خالی شده‌اند. همه در دام فریب و نیرنگ گرفتار شده و از نظم و سامان دور افتاده‌اند.
هنرمندان و هشیاران در این معنی سخن‌ گفته
که دشوار است در قدرت به ‌چنگ آوردن ایشان
هوش مصنوعی: هنرمندان و افراد باهوش درباره این موضوع صحبت کرده‌اند که دشوار است بتوان به راحتی بر توانایی‌های آنها تسلط یافت.
چنان قدرت نمودی توکه اندر مدتی اندک
شد آن تلبیس‌ها باطل شد آن دشوارها آسان
هوش مصنوعی: تو به قدری قدرت و توانایی نشان داده‌ای که در مدت کوتاهی، تمام ترفندها و مشکلاتی که وجود داشتند، برطرف شده و کارهای سخت به سادگی انجام شده است.
فلک بهر تو نعمت داد و بهرگمرهان محنت
قضا ‌قسم تو نصرت‌ کرد و قسم دشمنان خذلان
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تو نعمت‌های فراوانی را عطا کرد و برای گمراهان، سختی و رنجی فراهم ساخت. قسم به تو، پیروزی را به ارمغان آورد و قسم به دشمنان، شکست و سرافکندگی را به همراه آورد.
شدست از پار تا امسال اگر نیکو بیندیشی
همه اسباب دیگرگون همه احوال دیگرسان
هوش مصنوعی: از پار سال تا امسال، اگر خوب فکر کنی، همه چیز تغییر کرده است؛ همه عوامل و وضعیت‌ها به نوعی متفاوت شده‌اند.
سر باطل فرو برده بنای حق برآورده
حصار دشمنان ویران و صحن دولت آبادان
هوش مصنوعی: سر باطل را به زمین زده و پایه‌های حق را بلند کرده، دیوارهای دشمنان را خراب کرده و میدان حکومت را آباد کرده است.
تو آسوده ز سعد مشتری در ملک و در دولت
مخالف مانده از نحس زحل دربند و در زندان
هوش مصنوعی: تو در آرامش و خوشبختی تحت تأثیر ستاره سعد در زندگی‌ات هستی، اما کسی که در رنج و سختی گرفتار شده، به خاطر تأثیر منفی ستاره زحل همچنان در مشکلات و محدودیت‌ها به سر می‌برد.
خلاف وکین تو شاها شکار آرند هر وقتی
شکاری ‌کز شگفتیها در او مردم شود حیران
هوش مصنوعی: ای پادشاه، در هر زمان گروهی به شکار می‌روند، ولی شکارهایی که شگفتی‌ها در آن‌ها وجود دارد، باعث می‌شود مردم به حیرت بیفتند.
بود دام و دد صحرا به هر ماهی شکار این
بود جان و تن اعدا به هر سالی شکار آن
هوش مصنوعی: در هر ماه، موجودات وحشی صحرا شکار شدند و جان و بدن دشمنان هر سال به طعمه‌ای تبدیل گشتند.
همیشه تا جهان باشد تو بادی اندر او خسرو
دلت شاد و تنت ساکن سرت سبز و دلت خدان
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که دنیا وجود دارد، تو مانند بادی در آن باش. ای پادشاه دل، خنده بر لبت و آرامش بر تن تو باید باشد؛ سرت پر از سرسبزی و دلت سرشار از عشق به خدا باشد.
نسیم جود تو همچون دم عیسی بن مریم
خیال عدل تو همچون ‌کف موسی بن‌ عمران
هوش مصنوعی: نسیم بخشش و سلامتی تو مثل دم عیسی بن مریم است و خیال و اندیشه‌ی عدالت تو مانند عصای موسی بن عمران می‌باشد.
بهر راهی ‌که بخرامی دلیل و همرهت دولت
بهر کاری که بشتابی معین و ناصرت یزدان
هوش مصنوعی: برای هر راهی که قدم برمی‌داری، دلیلی و همراهداری از طرف خوشبختی و نعمت. و برای هر تلاشی که می‌کنی، یاری و حمایت از سوی خداوند به تو داده شده است.