گنجور

شمارهٔ ۳۴۲

هر آن عاقل‌که او بندد دل اندر طاعت یزدان
نشایدکاو نپیوندد دل اندر خدمت سلطان
سلامت باد آنکس ‌کاو بهم پیوندد و بندد
تن اندر خدمت سلطان دل اندر طاعت یزدان
همه شاهان همی نیک‌اختری جویند از این خدمت
چه ‌در مشرق چه درمغرب چه در توران چه در ایران
چنین سلطان نبودست و نخواهد بود در عالم
جمال دودهٔ جُغری پناه دودهٔ خاقان
همی فرمان برند او را دو فرمانبر به‌دوکشور
یکی فرمانده غزنین یکی فرمانده توران
یکی‌را برمراد او سر اندر چنبر طاعت
یکی را بر وفای او دل اندر عهدهٔ پیمان
چنین فرمان ز سلطانان کرا بودست در عالم
چنین دولت ز جباران کرا بودست درکیهان
هر آن‌کس کاو ازین فرمان و این دولت خبر داد
تعجب را همی‌گوید زهی دولت زهی فرمان
کجا خشمش رسد تیمارگیرد خانه‌ها یک سر
کجا سهمش رسد دشوارگردد کارها یکسان
ولیکن چون کند رحمت زمهر و عفو اوگردد
همه تیمارها شادی همه دشوارها آسان
همه‌بیگانگان را عفو و احسان‌است از این خسرو
برادر باشد اولی‌تر به این عفو و به‌ این احسان
چو راضی گشت از او سلطان و راضی شد به‌ این خدمت
سلامت یافت تا محشر سعادت یافت جاویدان
جه بهتر زانکه نزدیک چنین شاهی چنین میری
نماید مدتی شاهی و باشد مدتی مهمان
چه خوش‌تر زانکه از یک اصل باشد تازه و خرم
دو گلبن در یکی باغ و دو سرو اندر یکی بستان
ز شادُروان این حضرت یکی بوی بهشت آید
کسی باید که بنشیند بر این فرخنده شادروان
کرا باشد شکیبایی ز دیدار چنین شاهی
که از دیدار او در تن همی شادی فزاید جان
چنین‌ گفته است پیغمبر که دیدار شه عالم
بود طاعت وزان طاعت فزاید قُوَّت ایمان
به ملک اندر چنین باید شه عادل که از عدلش
همی در عالم عِلْوی بنازد جان نوشِرْوان
به هر روزی که نو گردد ببخشد کشور دیگر
نه جودش را بود غایت نه ملکش را بود پایان
دراین معنی‌که من‌گفتم چو خورشیدست پنداری
که بخشد نور و هرگز ناید اندر نور او نقصان
دو ابرند ای عجب‌گویی‌کف و تیغ جهانگیرش
یکی در بزم زرافشان یکی در رزم خون‌افشان
یکی اندر سبب چون معجز عیسیّ‌بِنْ مریم
یکی اندر صفت چون معجز موسی بن‌ عمران
شهنشاها جهاندارا به‌ میدان فتوح اندر
تو داری گوی پیروزی گرفته در خم چوگان
هر آن چیزی‌که از اقبال موجودست ‌در عالم
به معنی چون یکی نامه است و نام تو بر او عنوان
همیشه تاز تقدیر و قضای خالق‌اکبر
همی باشد زمین ساکن همی باشد فلک‌گردان
زمین را بی‌رضای تو مبادا ساعتی تسکین
فلک را بی‌مراد تو مبادا لحظه‌ای دَ‌وْران
نظام دین تازی را همیشه عزم تو حجت
صلاح ملک باقی را همیشه تیغ تو برهان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر آن عاقل‌که او بندد دل اندر طاعت یزدان
نشایدکاو نپیوندد دل اندر خدمت سلطان
هوش مصنوعی: هر شخص عاقلی که دل خود را به فرمانبری از خداوند وابسته کند، نباید دلش را به خدمت سلطان ببندد.
سلامت باد آنکس ‌کاو بهم پیوندد و بندد
تن اندر خدمت سلطان دل اندر طاعت یزدان
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که به دیگران پیوسته و جسمش در خدمت شاه‌زادگان و دلش در اطاعت از خداوند باشد.
همه شاهان همی نیک‌اختری جویند از این خدمت
چه ‌در مشرق چه درمغرب چه در توران چه در ایران
هوش مصنوعی: تمام پادشاهان در هر نقطه‌ای از جهان، چه در شرق و چه در غرب، چه در توران و چه در ایران، به دنبال نیکی و خوشبختی هستند و خدمت به دیگران را راهی برای رسیدن به این هدف می‌دانند.
چنین سلطان نبودست و نخواهد بود در عالم
جمال دودهٔ جُغری پناه دودهٔ خاقان
هوش مصنوعی: در دنیا، چنین پادشاهی نه وجود داشته و نه خواهد داشت که همچون پادشاهی از خانوادهٔ جغری، پناه و حمایتگر باشد.
همی فرمان برند او را دو فرمانبر به‌دوکشور
یکی فرمانده غزنین یکی فرمانده توران
هوش مصنوعی: او را دو فرمانبر وجود دارد که هر کدام بر یک کشور فرمان می‌راند؛ یکی بر غزنین و دیگری بر توران.
یکی‌را برمراد او سر اندر چنبر طاعت
یکی را بر وفای او دل اندر عهدهٔ پیمان
هوش مصنوعی: یکی از افراد در اطاعت، سرش را در حلقه‌ی اطاعت قرار داده است و دیگری به خاطر وفای به او، دلش را در پیمان نگه داشته است.
چنین فرمان ز سلطانان کرا بودست در عالم
چنین دولت ز جباران کرا بودست درکیهان
هوش مصنوعی: این دنیا و حکومت‌های آن، از کجا به دست آمده‌اند؟ چه کسی می‌تواند قدرت و سلطه‌ را به این شکل توجیه کند؟
هر آن‌کس کاو ازین فرمان و این دولت خبر داد
تعجب را همی‌گوید زهی دولت زهی فرمان
هوش مصنوعی: هر کسی که از این فرمان و این حکومت آگاه باشد، با شگفتی می‌گوید چه دولت و فرمانی شگفت‌انگیزی!
کجا خشمش رسد تیمارگیرد خانه‌ها یک سر
کجا سهمش رسد دشوارگردد کارها یکسان
هوش مصنوعی: سر و صدای خشم تو نمی‌تواند زندگی‌ها را درمان کند. در کجا می‌تواند به یک اندازه مشکل‌ساز باشد و کارها را دشوار کند؟
ولیکن چون کند رحمت زمهر و عفو اوگردد
همه تیمارها شادی همه دشوارها آسان
هوش مصنوعی: اما هنگامی که رحمت و بخشش او شامل حال کسی شود، تمام نگرانی‌ها به شادمانی تبدیل می‌شود و تمامی سختی‌ها آسان می‌گردند.
همه‌بیگانگان را عفو و احسان‌است از این خسرو
برادر باشد اولی‌تر به این عفو و به‌ این احسان
هوش مصنوعی: همه‌ی بیگانگان مستحق عفو و مهربانی هستند و از آنجایی که این خشم و بخشش برادر خسرو است، او باید برادرش را بیشتر از دیگران ببخشد و به او احسان کند.
چو راضی گشت از او سلطان و راضی شد به‌ این خدمت
سلامت یافت تا محشر سعادت یافت جاویدان
هوش مصنوعی: زمانی که سلطان از او راضی شد و به خدمات او رضایت داد، او به سلامت رسید و تا روز قیامت به خوشبختی دست یافت و جاودانه شد.
جه بهتر زانکه نزدیک چنین شاهی چنین میری
نماید مدتی شاهی و باشد مدتی مهمان
هوش مصنوعی: این خوب‌تر است که در حضور چنین پادشاهی، چنین فرمانروایی مدتی به سلطنت بپردازد و مدتی دیگر مهمان او باشد.
چه خوش‌تر زانکه از یک اصل باشد تازه و خرم
دو گلبن در یکی باغ و دو سرو اندر یکی بستان
هوش مصنوعی: چه زیباست که از یک منبع، دو گل سرخ و شاداب در یک باغ و دو سرو در یک بستان بروید.
ز شادُروان این حضرت یکی بوی بهشت آید
کسی باید که بنشیند بر این فرخنده شادروان
هوش مصنوعی: کسی که از خوشبختی و بزرگی این شخص بویی از بهشت را استشمام کند، باید بر این خوش‌قدم و خوشبخت بنشیند و از او بهره‌مند شود.
کرا باشد شکیبایی ز دیدار چنین شاهی
که از دیدار او در تن همی شادی فزاید جان
هوش مصنوعی: کسی که بتواند در برابر دیدار چنین پادشاهی صبر و شکیبایی داشته باشد، باید بداند که دیدن او به شادی و نشاط جان می‌افزاید و انسان را در تن نیز شادتر می‌کند.
چنین‌ گفته است پیغمبر که دیدار شه عالم
بود طاعت وزان طاعت فزاید قُوَّت ایمان
هوش مصنوعی: پیامبر فرموده‌اند که دیدار با ولی خدا، باعث افزایش قدرت ایمان می‌شود و اطاعت از او نیز به همین قوت می‌افزاید.
به ملک اندر چنین باید شه عادل که از عدلش
همی در عالم عِلْوی بنازد جان نوشِرْوان
هوش مصنوعی: برای یک پادشاه عادل، شایسته است که جوهر عدالتش به اندازه‌ای باشد که روح نوشیروان در آسمان‌ها بر او ببالد و افتخار کند.
به هر روزی که نو گردد ببخشد کشور دیگر
نه جودش را بود غایت نه ملکش را بود پایان
هوش مصنوعی: هر روزی که تازه می‌شود، کشور دیگری را به سوی خود جلب می‌کند. نه ثروتش نهایتی دارد و نه سلطنتش پایانی.
دراین معنی‌که من‌گفتم چو خورشیدست پنداری
که بخشد نور و هرگز ناید اندر نور او نقصان
هوش مصنوعی: منظور این است که سخنان من مانند خورشید است؛ یعنی روشن و مملو از نور است و هرگز در روشنی‌اش کمبودی وجود ندارد.
دو ابرند ای عجب‌گویی‌کف و تیغ جهانگیرش
یکی در بزم زرافشان یکی در رزم خون‌افشان
هوش مصنوعی: در اینجا به دو ابر اشاره شده که ویژگی‌های خاصی دارند. یکی از آن‌ها در مجالس شاد و خوشی ظاهر می‌شود و دیگری در موقعیت‌های جنگ و نبرد. این دو ابر به نوعی نماد دو حالت متفاوت زندگی هستند؛ یکی برای شادی و دیگری برای جنگ و جدل.
یکی اندر سبب چون معجز عیسیّ‌بِنْ مریم
یکی اندر صفت چون معجز موسی بن‌ عمران
هوش مصنوعی: یکی در دلیل و سبب، مانند معجزه عیسی بن مریم است و دیگری در ویژگی و صفت، همانند معجزه موسی بن عمران.
شهنشاها جهاندارا به‌ میدان فتوح اندر
تو داری گوی پیروزی گرفته در خم چوگان
هوش مصنوعی: ای پادشاهان جهان! در میدان پیروزی، تو مانند گوی پیروزی در دست داری و به راحتی بر دشمنان چیره می‌شوی.
هر آن چیزی‌که از اقبال موجودست ‌در عالم
به معنی چون یکی نامه است و نام تو بر او عنوان
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان وجود دارد و خوشبختی به همراه می‌آورد، مانند نامه‌ای است که نام تو روی آن نوشته شده است.
همیشه تاز تقدیر و قضای خالق‌اکبر
همی باشد زمین ساکن همی باشد فلک‌گردان
هوش مصنوعی: تقدیر و سرنوشت خالق بزرگ همیشه تازه و نو است. در این میان، زمین ثابت و ساکن است، در حالی که آسمان و فلک در حال چرخش و تغییر هستند.
زمین را بی‌رضای تو مبادا ساعتی تسکین
فلک را بی‌مراد تو مبادا لحظه‌ای دَ‌وْران
هوش مصنوعی: زمین بدون رضایت تو هرگز آرام نگیرد و فلک بدون خواسته تو حتی برای لحظه‌ای نچرخد.
نظام دین تازی را همیشه عزم تو حجت
صلاح ملک باقی را همیشه تیغ تو برهان
هوش مصنوعی: تلاش تو برای استحکام دین اسلام همواره دلیل و مدرکی برای حفظ و ماندگاری کشور است و شمشیر تو همیشه نشانه‌ای از قوت و دفاع از آن محسوب می‌شود.

حاشیه ها

1401/01/29 09:03
مجید ع

وزن شعر اشتباه است

وزن صحیح

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن